مشخصات این فایل
عنوان: نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر و فعالیت های حضرت علی (ع) در دوران 23 سال اسلام
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 45
این مقاله درمورد نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر و فعالیت های حضرت علی (ع) در دوران 23 سال اسلام می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر و فعالیت های حضرت علی (ع) در دوران 23 سال اسلام می خوانید :
خوارج و ویژگیها
1ـ یکی از مسائلی که در مورد خوارج ذکر شده این است که آنها مردمانی عابد و زاهد بودهاند چنانچه به رهبر آنها عبدالله بن وهب لقب «ذوالثفنات» داده بودند و این اشاره به اثرات سجود بر پیشانی او بوده است در کنار این عبادت یک نوع حماقت و کج فهمی وجود دارد که مانع از حرکت فرد در یک مسیر صحیح میباشد، اضافه بر آن همین عبادت همانگونه که یک عجبی را برای شخص در حق بودن حتمی برای او بوجود میآورد دیگران را نیز به اشتباه واداشته و گمان میکنند که خط صحیح همان است.
2ـ مطلب دیگر در مورد تاویلات و تفسیرات باطلی است که از قرآن ارائه میدادند آنها بعضی از آیات را بدون توجه به سایر آیات تفسیر و توجیه میکردند از جمله همان گونه که دیدید از کلمه لاحکم الالله برداشتی غلط میکردند کما اینکه با برداشتهای غلط، انجام هر گناه کبیره را «کفر» میدانستند و وقتی در دعای حضرت نوح (ع) میخوانند که: «رب لاتذرعلی الارض من الکافرین دیاراً» تصمیم میگرفتند تا بر طبق آن هیچ کافری را زنده نگذارند حتی در این رابطه آنها در کشتن افراد بیگناهی همچون زنان و پیران و کودکان نیز دریغ نمیکردند و معروف به خشونت و کشتار در مورد کودکان و زنان بودند .
3ـ چنین صفاتی موجب میگردید که همیشه حالت خشونت در آنها یافت شود لذا بود که بیشتر جوانان را که دارای احساسات بودند به این سو جذب میکردند و متهم نیز بودند که جوانها طرفدار آنها هستند
4ـ فاصله زیاد اعتقادی بین آنها و سایر مردم، بتدریج موجب جدائی آنها از لحاظ فکری از سایرین شده بود و لذا افرادی نیز که متابعت آنها را میکردند از جهت تربیت فکری، تحت تعلیم رهبران خوارج بودند بدون آنکه با دیگران ارتباط زیادی داشته باشند همین مطلب موجب بقای آنها ولو در سختترین شرایط گشته بود لذا بود که امام در مورد افرادی که به خوارج گرایش پیدا کرده بودند فرمودند: اینها تابعیت حق را پذیرفتهاند اما جوانب آنرا نمیشناسند و اولین شبههای که برای آنها بوجود آید شک در قلوب آنها نفوذ میکند و در مورد دیگری امام میفرماید: اینان مردمان خشنی هستند که از هر گوشه گرد آمدهاند و قبل از هر چیز احتیاج به تعلیم و تادیب دارند، احتیاج به کسی دارند که قیم آنها بوده و دست آنها را بگیرد .
5ـ در حالی که پس از علی(ع) بنی امیه حاکم میشدند وجود خوارج به لحاظ دشمنی سخت آنها با بنیامیه به شکل گسترده، طبیعی بود وقتی پس از جنگ با خوارج به علی(ع) خبر دادند که همگی خوارج کشته شدند امام فرمودند این طور نیست.
«کلا والله نطف فی اصلاب الرجال و قرارات النساء کلما نجم منهم قرن قطع یکون آخرهم لصوصاً سلابین»
این گروه علی رغم آنکه باطل بود در مقابل انحرافات بنیامیه، بقاءش تضمین شده به نظر میرسید خط مشی علی(ع) بود که از چهار هزار نفر آنها و آن همه استواری و بظاهر عابد و زاهد تنها ده نفر از آنها را آنهم با فرار کردن باقی میگذارد.
به نظر میرسد این گفتار علی(ع) کنایه از این باشد که این گروهها که با احساسات سرکار دارند و با ظاهری مومن و با استفاده از شعارهای قرآنی قصد اعمال نفوذ دارند اگر در موقع حاکمیت مشی علی(ع) باشد چیزی از آنها باقی نمیماند اما اگر بنیامیه بر سر کار آیند آنها همیشه در اصلاب مردان باقی خواهند ماند همانطور که ماندند.
آخر جمله امام اشاره به این مطلب دارد که علیرغم اینکه آیا باقی میمانند ولی در نهایت به صورت دزدهای سرگردنه در میآیند، چون ماهیت آنها، بر مبنای صحیحی بنیان نشده است و بالاخره از درون متلاشی خواهد گردید.
علی (ع) بخاطر همین خصوصیات بود که در آگاهی دادن به آنها فوقالعاده تلاش کرد، او کوشش میکرد تا بهرطریقی شده آنها را به خطاهایشان واقف کند اما وقتی دست به سلاح بردند علی(ع) چارهای جز جنگ با آنها نداشت، در عین حال بعد از جنگ، اسرای آنها را آزاد کرده و زخمیهای آنها را به خانوادههایشان باز گرداند ، تا حس نیت خود را آشکار سازد.
امام چون میدانست حاکمیت پس از او با بنیامیه است به اصحاب و شیعیان خود فرمود تا در آن موقع رو در رو با خوارج نجنگند:
لاتقاتلو الخوارج من بعدی فلیس من طلب الحق فاخطا کمن طلب الباطل فادرکه
پس از من با خوارج کارزار نکنید زیرا کسی که در طلب حق بوده و خطا کرده همچون کسی (معاویه) نیست که در طلب باطل بوده و بدان رسیده است اما در این مورد که چرا پس از او با خوارج درگیر نشوند این علت را ذکر میکند که خوارج ابتداء به قصد «اخذ حق» حرکت کردند اما اشتباه کردند اما بنیامیه از ابتدا بدنبال باطل بودند و بدان رسیدهاند از این جهت اولی آنست که با بنیامیه مبارزه شود نه با خوارج.
نکته دیگری که در ارتباط با خوارج در این جنگ قابل توجه است اینکه امام فرمود:
هیچکس جز من جرات جنگیدن با خوارج را نداشت .
این مطلب بدین جهت بود که خوارج با آن چهره حق بجانبی که بخود گرفته و در عبارت از همه جلوتر بودند کمتر کسی جرات جنگیدن با آنها را داشت امام علی(ع) که خود از جهات مختلف برتر از آنها بوده و عابد و زاهدتر از او وجود داشت براحتی میتوانست با آنها نبرد کرده و هیچ شبههای نیز برای کسی باقی نگذارد امام در این حرکت خود با کسانی میجنگد که خشک مقدس بوده و با اظهار حق راه باطل را میرفتند آنها ناآگاهانه بدام شیطان درغلتیده بودند، امام به آنها اجازه حیات داد تا وقتی که آنها نیز آرامش داشته باشند به محض آنکه دست به قتل و غارت زدند، دیگر تامل جائز نبوده و کشتن آنها واجب بود و علی چنین کرد.
پس از خوارج:
جنگ با خوارج نهروان پایان یافت و امام (ع) در پی تهیه مقدمات حمله دیگری به شام برآمد در آن موقع امام به مردم فرمود:
«فان الله قد احسن بکم واعز نصرکم فتوجهوا من فورکم هذا الی عدوکم من اهل الشام»
خداوند به شما احسان کرده و پیروزی شما را قوت بخشیده فوراً به سوی دشمن خود در شام حرکت کنید.
اما این بار مردم تحرکی از خود نشان ندادند و حرکت غلطی که پس از صفین با اصرار خود این مردم ایجاد شده اثر سوء آن یعنی جنگ خانمانسوز نهروان بر خود آنها وارد شده بود، آنها را از حرکت مجدد بازداشت اشعث بن قیس یکی از رهبران قبیلهای اظهار خستگی کرد و روحیه یاس و ناامیدی را در مردم ایجاد کرد بعضی مردم نیز بنابه نقل «ثقفی» ته دل ایده خوارج را داشتند (نه از معاویه خشنود بودند و نه از علی(ع)) و بعضی نیز اساساً تمام وجودشان را تردید فرا گرفته بود ، امام در این دوره است که سخنان شماتتآمیز خود را بر مردم عراق میگوید و آنها را متهم به ضعف کرده و بارها و بارها از عدم همکاری آنها ناله میکند، معاویه از این کندی و بیتحرکی مردم عراق استفاده کرده و سعی در زدن ضربات دیگر بر مناطقی است که تا آن موقع تحت نفوذ علی(ع) بودند.
مصر: پس از کشته شدن عثمان و فرار مالی او «عبدالله بن سعد ابی سرح» به دمشق، قیس بن عباده از طرف امام والی آن دیار گردید معاویه از همان ابتدا درصدد فریب قیس برآمد و ضمن نوشتن نامهای که جهت تندی نداشت گفت که باید تامل کند، معاویه که خیال کرده بود قیس جذب او شده به مردم گفته بود که قیس نیز از آنها هواداری کرده است اما پس از چندی قیس در جواب نامه دوم به او تندی کرده و او و همراهانش را گمراه خواند و گفت که حاضر به همکاری با آنها نیست .
از طرف دیگر قیس نسبت به مخالفین علی(ع) در مصر سختگیری نکرد، از این رو با رسیدن شایعات حمایت قیس از معاویه از یک طرف و عدم سختگیری او نسبت به مخالفین علی در مصر، این احتمال را تقویت کرد که مصر باید بدست فرد مطمئنتری سپرده شود او «محمدبن ابیبکر» یکی از صحابیان مخلص علی(ع) بود، محمدبن ابیبکر بسوی مصر رفت اما او نیز از قدرت کافی برخوردار نبود، لذا پس از ماجرای حکمیت نتوانست در مقابل دسیسههای معاویه ایستادگی کند لذا امام تصمیم گرفت تا مالک اشتر را بجای او بفرستد بخصوص که سپاه معاویه به رهبری عمروبن العاص روبه مصر حرکت کرده بود اما با کمال تاسف عمال معاویه در بین راه مالک را به شهادت رساندند و با این حرکت خود دل علی(ع) را در این موقع تنهائی، بدرد آوردند پس از چندی محمد بن ابیبکر نیز در مصر به شهادت رسید و مصر تحت سلطه معاویه قرار گرفت امام در مورد مالک به مردم مصر نوشته بود:
«انی بعثت الیکم سیفاً من سیوف الله … فانه لایقدم ولا تهجم الا بامری وقد اثرتکم به علی نفسی»
من شمشیری از شمشیرهای خداوند را به سوی شما فرستادم… او جز با امر من حرکتی نخواهد کرد من در فرستادن او به سوی شما ایثار کردم.
وقتی خبر شهادت او به علی(ع) رسید امام گریه فراوان کردند و فرمودند «وعلی مثلک فلتبکی البواکی» معاویه از این خبر بسیار مسرور شد و اعلام کرد که علی(ع) دو دست داشت یکی عمار بود که در صفین کشته شد و دیگر مالک که امروز .
بصره: یکی از نقاط دیگری که مورد نظر معاویه بود شهر بصره بود این شهر چندی قبل از آن، با آمدن عایشه و سایر کسانی که برای انتقام خون عثمان بسیج شده بودند «عثمانی» شده بود، از این جهت امید معاویه این بود که پس از آن همه کشتههایی که این مردم در جمل دادهاند از علی(ع) نفرت پیدا کرده و با معاویه همداستان شوند. از این جهت معاویه شخصی را بنام عبدالله بن الحضرمی به بصره فرستاد تا با تبلیغ و تحریک آنها را بسوی معاویه جذب کنند در آن موقع عبدالله بن عباس والی آن شهر بود و خود برای انجام کاری به کوفه رفته بود و زیاد بن عبید «ابیه» را بر جای نهاده بود، با این پیشآمد، زیاد وقتی کثرت طرفداران عبدالله الحضرمی را دید از دارالاماره خارج شد و در میان یکی از قبائل پناهید او با فرستادن نامهای به کوفه از علی کمک خواست تا جاریه بن قدامه را به بصره بفرستد جاریه به بصره رفت او نیز با تبلیغ مردم بتدریج قبائل را از هواداری ابن حضرمی بازداشت امام نیز نامهای همراه با تهدید و تبشیر برای آنها فرستاد پس از چندی درگیری بین آنها صورت گرفت و ابن حضرمی در محاصره جاریه بن قدامه در میان آتش سوخت.
عمان: والی امام در این دیار، حلف بن عوف ازدی بود، پس از جنگ خوارج، قوم بنی ناجیه که ضعف حاکمیت را مشاهده کردند، مرتد شده و مسیحی شدند امام(ع) برای سرکوبی آنها معقل بن قیس را فرستاد و او در یک درگیری با آنها، خریت بن راشد رهبر آنها را به قتل رسانده و آنها را به شکست کشانید .
عین التمر:
این منطقه نیز یکی از مناطقی بود که مورد تجاوز معاویه قرار گرفت، نعمان بشیر یکی از فرماندهان معاویه به این منطقه حمله برد کعب بن مالک والی امام با فرستادن پیامی برای امام از او درخواست کمک کرد، امام نیز برای تهییج مردم به منبر رفته و آنها را نسبت به این واقعه هشدار دارد اما در آن محفل، کسی اعلام آمادگی نکرد، پس از آن عدی بن حاتم خود با هزار نفر از قبیله طی عازم شد و دشمن را فراری دادند.
مکه، یمن و مدینه:
«بسربن ارطاه» یکی از فرماندهان جنایتکار معاویه مامور حجاز شد او به مکه و مدینه رفته و در میان مردم کوشش کرد تا برای معاویه بیعت بگیرد و پس از آن رو به سوی یمن رفت، عبیدالله بن عباس کارگزار آن دیار از ناحیه علی، فرار کرد وبسربن ارطاه دو فرزند او را سر برید، او خانه کسانی را که متمایل به علی بودند غارت کرده بسیاری از آنها را به شهادت رساند، امام جاریه بن قدامه را بسوی او فرستاد و او در حال تعقیب بسر برد که خبر شهادت علی به او رسید او وارد مدینه شد و در آنجا پس از گرفتن بیعت مردم برای حسن بن علی(ع) بسوی کوفه بازگشت.
قطقطانه:
یکی از مناطق دیگری که مورد هجوم معاویه قرار گرفت این منطقه بود ضحاک بن قیس با تعداد کثیری به این دیار هجوم آورده و «ابن عمیش» والی امام را به شهادت رساند. خبر آن به امام رسید اما کمتر کسی پاسخ امام را داد در همین موقع بود که امام فرمود: که ای کاش در مقابل هر هشت نفر شما یک نفر شامی همراه من بود ، پس از آن 4 هزار نفر با همکاری اصحاب امام گرد آمدند و به فرماندهی حجربن عدی راهی این منطقه شدند، با رسیدن خبر به ضحاک او شبانه بسوی شام فرار کرد از نمونه این حملات بازهم در سال 39 هـ و اوائل 40 یافت میشود از جمله، حمله عبدالله بن مسعده که قبل از بسر به مکه و مدینه تجاوز کرد و با فرستادن «مسیب بن نجبه» از سوی امام دستگیر شد اما شبانه فرار کرد .
هدف معاویه عمدتاً آن بود تا به مردم مسلمان سراسر این مناطق بفهماند علی قدرت حکومت نداشته و یک فرد لایق برای حکومت نیست، طبیعی بود که با سلب شدن امنیت مردم بتدریج موقعیت امام روبه ضعف مینهاد و زمینه برای حکومت معاویه آمادهتر میشد جالب این است که بعدها نیز وقتی سخن از حکومت علویان پیش میآمد این شایعه شهرت داشت که اینها توانایی حکومت را ندارند ، و این خود بخود توانست مردم را از حمایت آنها باز دارد.
بخشی از فهرست مطالب مقاله نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر و فعالیت های حضرت علی (ع) در دوران 23 سال اسلام
مقدمه
علت تشکیل سقیفه
نظریه احمد حسین یعقوب
خلافت ابی بکر
ابی بکر
علی علیه السلام در دوران خلافت 25 ساله پس از پیامبر(ص)
الف: خلفاء و علی (ع)
ب: موضع امام (ع) در بیان مواضع خود را خلافت
تلاش امام برای تحقق امامت:
علی علیه السلام در مقابل مشکلات:
1ـ مشکل عدالت اقتصادی:
مشکل مسائل نژادی:
3ـ مشکل انحرافات دینی:
4ـ مشکل فساد داخلی:
موضع امام در اصلاح وضع داخلی:
عایشه دختر ابی بکر «ام المومنین» و آغاز جنگ جمل
هجرت علی (ع) به عراق
علی (ع) و معاویه:
همراهی معاویه و عمروبن عاص:
مقدمات درگیری:
حکمیت و تفرقه:
خوارج و ویژگیها
پس از خوارج:
مکه، یمن و مدینه:
قطقطانه:
منابع و ماخذ
دانلود مقاله نحوه به خلافت رسیدن ابوبکر و فعالیت های حضرت علی (ع) در دوران 23 سال اسلام