فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله زنان دین گستر در تاریخ اسلام

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله زنان دین گستر در تاریخ اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

لزوم پرداختن به موضوع زنان (مقدمه)
بى‏شک، یکى از شاخصه هاى نظام‏هاى اجتماعى و فرهنگىِ پیشرفته و به اصطلاح امروز، مدرنیته و توسعه یافته، نگاه آن اجتماع و طرز تلقى او به موضوع زن است، گویى این موضوع مى‏تواند به تنهایى خط کشى باشد براى اندازه گیرى و سنجش مقدار توسعه یافتگى و یا عقب ماندگى؛ به این منظور در اغلب جوامع و فرهنگ‏ها، این موضوع به طور جدّى و غیر قابل مسامحه، مورد توجّه صاحب نظران و اندیشمندان قرار گرفته است. نزاع پرجنجال میان نگرش سنتى و رویکرد مدرنیته و تقسیم جوامع و فرهنگ‏ها به یکى از آن دو، و غلبه سنّت در بعضى جوامع و هیمنه مدرنیته در بعضى دیگر، چیزى نیست که بتوان از آن غفلت نمود.
به چند جهت مى‏توان گفت امروز پرداختن به این موضوع براى ما الزامى است:
1. جامعه اسلامى، خواسته یا ناخواسته، در معرض بیش‏ترین روبرویى‏ها و تعاملات فرهنگى قرار گرفته؛ از یک سو، روشنفکران به نیت افزایش سرعت توسعه فرهنگى و سیاسى و استفاده از نیرو و توانایى‏هاى بانوان، به حضور بیش از پیش آنان و بر گسترش حجم مطالبات سیاسى و فرهنگى زنان مسلمان دامن مى‏زنند و از سوى دیگر، استکبار جهانى به منظور ایجاد رخنه و راه نفوذ، در صدد ساخت معبر و تونل مناسب و امن در بافت اجتماعى زنان مسلمان و کشاندن آنها به کنش‏هاى غربى و اروپایى، و در نهایت، تضعیف بنیان اعتقادى و زیر ساخت‏هاى مذهبى هستند؛ که برآیند این دو نیرو خواستگاهى جدى براى توجّه به این مسأله شده است و از آنجا که توسعه و تجدّد بدون حضور و نقش زن امکان‏پذیر نیست، و با عنایت به این که جامعه اسلامى به سوى توسعه و تجدد در حرکت است، ناچار به این مقولات به عنوان پیش درآمد باید بپردازد.
2. اسلام دینى جهانى و جاودان است و عهده دار پاسخگویى به نیازهاى انسان در تمام زمان‏هاست، جمع بین یک دین ثابت و یک اجتماع متغیر ساده نیست، قطعاً از پیچیده گى‏هایى برخوردار است که در گفتار عالمان دینى به آشکار مورد تأکید واقع شده است، پویایى و تجدد آن‏چنان متین و ملایم در آغوش ثبات و دوام اسلام آرمیده، که گویى هیچ‏گونه میان آن‏ها معارضه وجود ندارد، و این نکته ما را دعوت مى‏کند به این که با توجّه به تغییر بسیارى از ساختارها و نهادهاى اجتماعى و ظهور ساخت‏هاى نو و تازه، بار دیگر به مسائل اسلامى بپردازیم و نگاهى متناسب و درخور و در عین حال، هماهنگ با مقتضیات زمان داشته باشیم، استاد مطهرى رحمه الله انگیزه اولیه خود را در پرداختن به نظام حقوق زن در اسلام چنین بیان مى‏کند :
3. مقتضیات عصر ما ایجاب مى‏کند که بسیارى از مسائل مجدداً مورد ارزش‏یابى قرار گیرد و به ارزش‏یابیهاى گذشته بسنده نشود. نظام حقوق و تکالیف خانوادگى، از جمله این سلسله مسائل است.» متأسفانه همین نکته اى که شهید مطهرى رحمه ‏الله به نیکى از آن یاد مى‏کند، مورد غفلت بسیارى از دانش آموختگان قرار گرفته و چون گذشته، بر این باورند که اسلام را باید به سبک قدیم، حتى با همان اصطلاحات و با همان فرهنگ واژه گانى عرضه نمود و کوچک‏ترین نوآورى در این زمینه بدعت محسوب مى‏شود. با هزاران تأسف و اندوه مى‏بایست اعتراف کنیم که در جمع عالمان و فرزانگان بر سر موضوع زن و تبیین شخصیّت و حقوق آن و تشریح جایگاه دینى آن اختلاف فاحش و افتراق غیر قابل جمع وجود دارد. در یک نگاه، بى هیچ مسامحه اى زن باید خانه نشین و به دور از مسائل اجتماعى و بى‏سواد و تولید کننده فعال فرزند باشد؛ تا آن جا که یا باید بچه در شکم داشته باشد یا در بغل؛ تا بتواند عبادت خدا را بى‏وقفه انجام دهد و اصلاً خداوند عبادت زن را چنین قرار داده است که زن یا بچه در شکم داشته باشد یا در بغل و اگر بخواهد از امر کناره گیرى کند، محروم از عبادت مى‏شود. در یک نگاه دیگر، بى حضور زن در میدان فعالیّت‏هاى اجتماعى، چرخه کار جامعه بى‏رمق است، و زن است که نشاط و طراوت اجتماع را تأمین و تغذیه میکند. امام خمینى رحمه الله در این‏باره مى‏فرماید:«
زن باید شجاع باشد. زن باید در مقدّرات اساسى مملکت دخالت بکند، زن آدم ساز است. «زن، مربى جامعه است. از دامن زن انسان‏ها پیدا مى‏شود. مرحله اول مرد و زن صحیح از دامن است. مربى انسان‏ها زن است. سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن با تربیت خودش انسان درست مى‏کند و با تربیت صحیح خودش کشور آباد مى‏کند. مبدأ همه سعادت‏ها از دامن زن بلند مى‏شود. زن مبدأ همه سعادت‏ها باید باشد. «زن نقش بزرگى در اجتماع دارد. زن مظهر تحقق آمال بشر است. زن پرورش دهنده ى زنان و مردان ارجمند است. خانم‏ها حق دارند در سیاست دخالت بکنند، تکلیف‏شان این است.»

 

اسلام احیاگر حقوق زنان
زمانى که پرده جهل و ظلمت بر سراسر جزیرة‏العرب کشیده شده بود، دختران زنده به گور مى‏شدند؛ اگر هم زنده مى‏ماندند بهره‏ کشى از آنان آزاد بود و به بدترین وجه زندگى را سپرى مى‏کردند. نادر زنان آن روزگار مى‏توانستند خود را از قید و بند جهالت و ظلم رهانیده و مشارکت اجتماعى و اقتصادى و ... را در اجتماع به نمایش بگذارند. افراد معدودى در اجتماع به عنوان یک زن که مظهر عطوفت و مهربانى است و به عنوان موجود داراى اندیشه، آرمان خواه و داراى عملکرد برتر بروز مى‏کردند. آنان به دلیل برجستگى اندیشه، انگشت شمار بودند؛ مانند خدیجه در حیطه امور اقتصادى، خنساء در حیطه ادبیات و شعر؛و دختر اوس بن حارثه در زمینه مسایل اجتماعى. فضل الهى بر آن قرار گرفت که در اجتماعى که کوچک‏ترین توجّهى به زنان ندارد دینى ظهور کند که ارزش زنان را چون مردان قرار داده و تنها، معیار تقوا را اصل بداند.
بعد از ظهور اسلام، زنان مى‏توانستند آزادانه به پیامبر صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله رجوع کرده، مسائل خود را با ایشان در میان بگذارند، با ایشان بیعت کنند و حتى به ایشان اعتراض کنند.
در روایات آمده است که یکى از همسران پیامبر صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله ـ ام سلمه ـ از ایشان پرسید: در قرآن از هجرت و فداکارى مردان بسیار بحث شده، ولى در مورد زنان سخنى از هجرت نشنیده ام. در آن هنگام، آیه 195 سوره آل عمران نازل گردید:
«فَاستَجابَ لَهُم رَبهمُ اَنیّ لا اُضیعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنکُم مِنْ ذَکَرٍ اَوْ اُنثی بُعضُکُم مِن بعضٍ فَالذینَ هاجَروُا وَ اُخرِجوُا من دیارِهِم و اُوذُوا فى سُبیلى و قاتَلوا و قُتِلوا لَاُکَفِرَنَّ عَنهم سَیئاتِهم و لَاُدخِلَنهُم جَناتٍ تَجرى مِن تَحتِهَا الاَنهارُ ثَواباً مِنْ عِندِاللهِ و اللهُ عِندُه حُسْنُ الثواب»
خداوند، درخواست صاحبان اندیشه را پذیرفت و فرمود: من عمل هیچ عمل کننده اى از شما را، خواه زن باشد یا مرد، ضایع نمى‏کنم. شما، همگى همنوع هستید و از جنس یکدیگرید. آنها که در راه خدا هجرت کردند و از خانه هاى خود بیرون شدند و در راه من آزار دیدند و جنگ کردند و کشته شدند، سوگند یاد مى‏کنم که گناهانشان را مى‏بخشم و آنها را در بهشت‏هایى که زیر درختان آن نهرها جارى است وارد مى‏کنم. این پاداشى است از طرف خداوند و بهترین پاداش‏ها نزد خداوند است.
در بعضى روایات نیز آمده است که آیه فوق درباره فواطم یعنى فاطمه زهرا علیهاالسلام و فاطمه دختر زبیر، و ام ایمن و چند تن از مستضعفین نازل شده که پس از هجرت رسول خدا صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله به مدینه آنها هم از مکّه هجرت کردند و خود را به پیامبر اکرم صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله در مدینه رسانیده‏اند.
پایه و منزلت زنان تا بدان حد رفیع گشت که براى رفع تهمت از یک زنِ پاک، آیاتى نازل مى‏شد. آیات معروف به افک در سوره نور، در همین رابطه نازل شده و در شأن نزول آن‏ها آمده است: یکى از همسران پیامبر صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله هنگام بازگشت مسلمین از یک غزوه همراه کاروان بوده است. در یکى از منازل براى قضاى حاجت داخل جنگلى شد و در آنجا طوق روبند) او بر زمین افتاد. او مدتى به دنبال آن مى‏گشت و چون دیر بازگشت کاروان حرکت کرده بود. او توسط صفوان، که به دنبال قافله براى جمع آورى از راه ماندگان حرکت مى‏کرد، با تأخیر وارد مدینه شد و این عمل بهانه هایى را به دست منافقان داد و آیات 11ـ12 سوره نور نازل شد که ترجمه آن به شرح زیر است:
"همانا کسانى که آن دروغ بزرگ ـ اتهام کار زشت به یکى از همسران پیامبر صلى‏الله‏ علیه‏ و‏آله را ساخته و آورده ‏اند گروهى هم‏دست از شمایند. شما آن را براى خود شرم پندارید، بلکه براى شما خیر است. هر مردى از آنان را (که آن دروغ را بستند) کیفر آن چیزى است که کسب کرده ( گناهى که مرتکب شده) و آن کس از آنان که سهم بزرگ‏تر آن دروغ را پذیرفت عذابى بزرگ دارد. چرا آن گاه که آن را شنیدید مردان و زنان موءمن به خودشان گمان نیک نبردند و نگفتند این دروغى روشن و هویداست."
هم‏چنین در تاریخ آمده است دو زن در بیعت عقبه، به نمایندگى از مردم مدینه با پیامبر اکرم صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله بیعت کردند. هم‏چنین در پیمان حدیبیه، آن هنگام که پیامبر اکرم صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمان داد لباس احرام را از تن به درآورده و بدون انجام اعمال حج قربانى نحر کنند، برخى قصد فتنه گرى داشتند. آن حضرت فرمان تجدید بیعت داد و چون زنان نمى‏توانستند با دست بیعت کنند، قرار بر این شد که طشتى آب فراهم کرده و حضرت رسول اکرم صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله دستان خویش را در آن فرو بردند و بیرون آوردند و به زنان امر کردند: "هر کس مایل است با من بیعت کند دستش را در این آب فرو برد.
"زنى که با تمام آرزوها زنده به گور مى‏شد تا بدان‏جا راه یافت که چون یک مرد بیعت مى‏کرد و در اجتماع خود مشارکت داشت نه به صورت ظاهرى؛ بلکه عملاً در برنامه‏ هاى اجتماع شرکت مى‏کرد و البته در کنار آن همواره تأکید بر بزرگترین رسالت زنان، "پرورش فرزند و همسردارى،" مى‏شده است؛ تا بدان‏جا که نگهدارى خانه و فرزندان در نبود همسر، هم‏پایه جهادى بود که همسرانشان درآن شرکت مى‏کردند.
همواره به دلیل وجود رگه ‏هاى عصبیت جاهلى در وجود مردان روزگار، اسلام بر حق زنان تأکید مى‏کرد به نحوى که پیامبر اسلام صلى‏الله‏ علیه‏ و‏آله در سخنان مختلف این حق را یادآور مى‏شده ‏اند و به مردان تذکر مى‏دادند که زنان امانتى در دست آنها و ریحانه اى از گلستان هستى هستند.
ارزش کار زن و مرد به تقوا است و ارزش‏گذار به کارها پروردگار عالم است که زن و مرد را خلق کرده است و از نیات حقیقى آنها مطلع است.

 

 

 

برابری زن در آفرینش

 

بررسى آیاتى از قرآن کریم که خلقت زن و مرد را طرح مى‏فرماید، نشان مى‏دهد که این زمینه در وجوهى که به انسانیت آنان برمى‏گردد وحدت نظر دارد. منشأ خلقت، نفس واحدى است که سرمایه هاى متنوعى در آن تعبیه گردیده است.خداوند مى‏فرماید:
«والله جعلَ لَکُم مِنْ انفُُسکم اَزوَاجاً و جَعَل لکُم مِن ازواجِکًم بنینَ و حفدةً وَ رزقَکًم مِنَ الطیبات»
خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و براى شما از همسرانتان فرزندان و نوادگانى پدید آورد و چیزهاى پاکیزه روزیتان کرد. قرآن کریم، وقتى مسئله زن و مرد را مطرح میکند مى‏گوید این دو را از چهره ذکورت و انوثت نشناسید، بلکه از چهره انسانیت بشناسید و حقیقت انسان را روح او تشکیل مى‏دهد نه بدن او، انسانیت انسان را جان او تأمین مى‏کند نه جسم او و نه مجموع جسم و روح. قرآن کریم، حقیقت هر انسانى را روح او، و بدن را ابزار روح مى‏داند.

 

قرآن مى‏فرماید: «"فاذا سوّیِتِه ُو نفخت فیه من روحى»؛ پس وقتى آن را درست کردم از روح خود در آن دمیدم".
روح از آن جهت که موجود مجرد است اندامى ندارد تا مذکر یا موءنث باشد. بنابراین، ماحصل کلام در این بخش این است که در عالم خلقت از جهت انسانیت هیچ‏گونه تفاوتى بین زن و مرد نمى‏باشد و آن‏چه که عامل تعیین کننده در انسانیت انسان است، همان روح است که روح نه مذکر دارد و نه موءنث.
زن در آفرینش، در بعد روحى و جسمى، از همان گوهرى آفریده شده است که مرد آفریده شده است و هر دو جنس در جوهر و ماهیت، یکسان و یگانه اند و تمایز و فرقى در حقیقت و ماهیت میان زن و مرد نیست.

 

تسویه و تعدیل در خلقت

 

آیات قرآن، صراحتاً بر این مسئله دلالت دارد که نظام هستى یکى نظام احسن است که در آن هیچ‏گونه نقصان و کجى مشاهده نمى‏شود:
"لقد خلقنا الانسان فى احسن تقویم"انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم و در سوره انفطار، آیه 6 ـ 7، به بحث تسویه در خلقت انسان اشاره مى‏کند و مى‏فرماید: «"یُا ایها الانسانُ ما غَرَّکَ بِربّکَ الکریم الّذى خَلَقکَ فَسُوّاکَ فَعَدلک"»اى انسان چه چیز تو را درباره پروردگار بزرگوارت مغرور ساخته؟ همان کس که تو را آفرید و اندام تو را درست کرد (آنگاه) تو را سامان بخشید. «فتبارک الله احسن الخالقین» آفرین بر خدایى که بهترین خلق کننده‏ هاست.

 


برابرى زن و مرد در کمال‏ یابى و بالندگى
قبل از این که به دیدگاه قرآن در رابطه با برابرى زن و مرد در کمال‏یابى و بالندگى بپردازیم، لازم است ابتدا به مفهوم و حقیقت تکامل اشاره‏ اى شود.
تکامل در اصطلاح به معناى تحول کیفى افزایشى و شکوفایى و به فعلیت رسیدن قوا و استعدادهایى مى‏باشد که خداوند در نهاد هر موجودى قرار داده است.
صدرالمتألهین نیز کمال را به معناى فعلیت و شکوفایى استعدادهاى خاص هر موجود مى‏داند. به تعبیر دیگر، سیر کمال هر چیزى را نوع و جنس استعدادها و ساختار هر موجودى تعیین مى‏کند و تکامل با ساختمان و نیازهاى هر موجودى هم جنس و متناسب مى‏باشد.
قرآن کریم، یک اصل، را معیار کمال مى‏داند و همواره سایر کمالات را در پرتو آن اصل مى‏سنجد و آن، تقوا است. کمالات انسانى در سایه عبادت و اطاعت حق است و اطاعت و عبادت، بین زن و مرد مشترک است؛ قهراً راه تکامل مشترک خواهد بود. به عنوان نمونه، دعاها و نیایش‏ها یکى از بهترین راه هاى تکامل انسانى است، زیرا کمال انسان در این است که به خداوند، که علم محض و هستى صرف و قدرت صرف است، نزدیک بشود و به اخلاق آن کاملِ محض، متخلق بشود و راه تخلق به اخلاق الهى و تقرب به آن کمال را، عبادت‏ها و نیایش‏ها به عهده دارند.
و نیز بالاترین ستایش‏ هاى معنوى در قرآن کریم از مریم به عمل آمده است و با واژه‏ هائى بلند ستوده شده چون: اصطفاک و طهرک و همو بارها مورد خطاب و سخن فرشتگان الهى قرار مى‏گیرد و فرشتگان با وى تکلم مى‏کنند: "اِذ قالتِ المُلائکةُ یا مُریم.." همچنین رسول خدا صلى‏الله‏ علیه ‏و‏آله آن هنگام که سلمان از لباس کهنه فاطمه علیه السلام دختر پیامبر صلى‏الله‏ علیه‏ و‏آله نگران بود و اشک مى‏ریخت فرمود: "انَّ ابنَتیَ فَاطمه لَفِی الخیل السَّوابق؛ دخترم فاطمه در کاروان پیشتازان است." نیز نقل شده که امام حسین علیه‏ السلام در آخرین لحظات عمر خویش به زینب فرمود:
"یا اختاه لَا تَنسینى فِى نَافلةَ اللیل خواهرم مرا در نماز شب از یاد مبر".
حمیده، همسر امام صادق علیه‏ السلام ، چنان از مقام والاى معنوى برخوردار است که امام صادق علیه السلامدرباره اش فرمود: "حمیدة مَصفاة من الاَدْناس، حمیده از هر پلیدى و آلودگى منزه است." امام باقر علیه السلامدرباره او فرمود: "حمیدةٌ فیِ الدُّنیا محمودةٌ فِى‏الاخِرَة؛ او در دنیا و آخرت ستودنى است."
برخى برآنند که زنان در سلوک معنوى بیش از مردان آمادگى دارند؛ زیرا:
1. مسافت سیر زنان کوتاه‏تر از مردان است.
2. زنان سبک تر از مردانند، چون علایق آنان از مردان کمتر است.
3.موانع سلوک مردان بیش از زنان است و به دشوارى مى‏توانند خود را خلاص کنند.
محى‏الدین عربى مقامات عرفانى را مختص مردان ندانسته، بلکه زنان را نیز در آن شریک مى‏داند:
"ان هَذِهِ المَقامات لیسَ مخصُوصاً لِرجُال فَقَدْ تکون ُلِلنَّساء اَیضاً لکنْ لِمَا کانَتْ الغلبة للرجال تذکر باسم‏الرجال؛"مقامات عرفانى ویژه مردان نیست، بلکه زنان نیز در آن سهم دارند و از آن رو که غلبه با مردان بوده، به اسم مردان یاد مى‏شود.
علامه طباطبائى در این زمینه مى‏فرمایند:
مشاهده و تجربه حکم مى‏کند که زن و مرد دو فرد از نوع واحد هستند؛ یعنى دو فرد انسانى؛ زیرا تمام آثار که در مردان آشکار است در زنان نیز پیدا است. بروز آثار یک نوع نشان دهنده تحقق خارجى آن نوع است. میان این دو صنف در آثار مشترک، شدت و ضعف وجود دارد؛ اما این تفاوت موجب بطلان حقیقت نوع در فرد نیست. از این‏جا روشن مى‏شود که کمالات نوعى که براى یک صنف میسور است براى صنف دیگر نیز دست یافتنى است، همان‏گونه که کمالات معنوى نیز چنین است و جامع‏ترین سخنى که این مطلب را ادا مى‏کند این آیه قرآن است.

 

«"انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض"»
قرآن کریم راه سلوک معنوى را در برابر زنان چنان گشود، که از مریم و همسر فرعون به عنوان دو الگو براى همه موءمنان یاد کرد:
«"و ضَرَب اللهُ مثلاً للذین آمنوا امرأة فرعون،َ اذْ قالَت ربِّ ابن لى عَندک بیتاً فى الجنه و نجنى من فرعون و عمله و نجنى من القوم الظالمین و مریم ابنت عمران التى احصنت فرجها فنفخنا فیه من روحنا و صدّقت بکلمات ربها و کتبه و کانت من القنتین"»خداوند براى کسانى که ایمان آورده اند زن فرعون را مثل مى‏زند؛ آن‏گاه که گفت: اى پروردگار من، براى من در بهشت نزد خود خانه اى بنا کن و مرا از فرعون و عملش نجات ده و مرا از مردم ستمکار برهان. و مریم دختر عمران را که شرم‏گاه خویش را از زنا نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم و او کلمات پروردگار خود و کتاب‏هایش را تصدیق کرد و از فرمانبرداران بود". زنان زیادى از عرفاى بلند مرتبه در سلوک معنوى، در تاریخ ثبت شده است. ابوعبد الرحمن سلمى (321 ـ 412ه.ق) کتابى را در شرح حال زنان عابد و صوفى به تحریر درآورد و از 84 زن عارف پیشه یاد کرده است .ابو عبدالرحمن جامى در "نفحات الانس،" از چهل زن عارف مسلک یاد مى‏کند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زنان دین گستر در تاریخ اسلام

دانلودمقاله دین وبحران فناوری

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله دین وبحران فناوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

بحران فناوری ،نه ازذات ،که ازلجام گسیختگی آن سرچشمه می گیرد .این که انسان برساخت ماشین وبهره وری آزآن توانا باشد ،ذاتاًنوعی کمال وارزش به شمار می آید ،اما آن چه آفت زا است ساختن هرچیز ممکن وبهره وری به هرطریق ممکن ، بدون وجود حدومرزاست . کارنامه انسان متجدد نشان می دهد که حرصی لجام گسیخته وولعی پایان ناپذیر درساخت واستفاده از ماشین دارد به گونه ای که قراردادهای انسانی وتعمدهای سیاسی قادربرمحدود ساختن آن نیست واز این رو ،نیاز به عامل محدود کننده دیگری است .
به گمان ما ،تعالیم دینی –اگر سرلوحه عمل انسان معاصر قرارگیرد-به راحتی می تواند از عهده مهارکردن غول فناوری برآید . دین بانشان دادن جایگاه واقعی انسان درطبیعت ونقاط قوت وضعف او وحقوق وتکالیف او ،قیود ومحدودیت های بهره گیری از ماشین را تعیین می کند . انسان دینی ،کمال خویش را دراستفاده از تکنولوژی مطلق العنان نمی بیند ،بلکه به مجموعه ای از بایدهاونباید ها تن درمی دهد . برای مثال درنگرش دینی ،پرهیز از اسراف درمصرف انرژی ،حتی درموقعیتی که محدودیت عامل انرژی وجود ندارد ،کاری بایسته است وبرخلاف پاره ای دیدگاه های تجدد گرا،نفس مصرف انرژی نشانه پیشرفت واز شاخصه های توسعه یافتگی به شمار نمی آید. اساساً،درنگرش انسان دین باور ،سلطه برطبیعت یک ارزش ذاتی نیست . بلکه صرفاًابزاری است برای شکوفاشدن استعداد های متعالی او وهمین هدف ،چندوچون بهره گیری از ماشین را معین می کند. ومرزهای فناوری راترسیم می نماید . اگردرمتون دینی ،سخن از مسخر بودن جهان برای انسان به میان آمده ،ابداًبه معنای مطلق العنان بودن انسان نیست ،بلکه مقدی به قیود وشرایطی است که درتعالیم دینی مطرح شده است . انسان دینی ،جهان را آیه ای از آیات الهی می داند وازاین رو آن را شایسته احترام وتکریم می شمارد.
برای انسان دینی ،ارزش های معنوی دردرجه اول اهیمت قراردارند واز این رو درحالی که پیشرفت درصنعت وفناوری را امری مطلوب می شمارد ،می کوشد تا از آن درجهت اهداف انسانی واخلاقی بهره گیرد وآماده است تاهرگاه آن مقدمه درخدمت این هدف نباشد ،مقدمه را درراه اهداف متعالی فدا کند . انسان دینی،برخلاف انسان متجدد ،هرگز داعیه خداوندگاری زمین را درسر نمی پروراند ،بلکه خویش را خلیفه خدا درزمین واز این رو مسئول فقط ونگاهداری محیط طبیعی خود می بیند .
آنچه گفته شد حدیث مجملی است از ماجرای مفصلی که درعصر تجدد برسرانسان رفته است . به باور ما ،بحران ها ومعضلات اساسی معاصر،دیریا زود واقعیت سراب گونه تجدد گرایی را به انسان خواهدنمود واورا به اندیشه بازگشت به دین ومعنویت دینی فروخواهد بود .ص 29 الی 30کتاب معارف اسلامی 1.
فناور ی نوین ،فرهنگ واخلاق ویژه خود را برجوامع پیشرفته تحمیل می کند . آزادی بی حد وحصردربهره برداری از ماشین ،روحیه قناعت پذیری وپرهیز از اسراف وتبذیر را –که قرن ها از فضایل اخلاقی به شمار می آمده است –خشکانده وآتش هوس خداوندگاری طبیعت را دردل انسان متجدد شعله ور ساخته وبذر پندار استغنا را که از مهیب ترین آفات اخلاقی است ،درذهن او کاشته است .
مصنوعات رنگارنگی که هرروز از سوی کمپانی های تولید کننده روانه بازارهای فروش شده و دراختیار مصرف کنندگان قرار می گیرد ،چنان انسان متجدد را مفتون ومسحورخویش کرده که از اندیشه درمسائل بنیادی تر بازمانده است . شهرفرنگ کالاهای تجملی سبب شده که روحیه تنوع طلبی ومدگرایی درجوامع شایع شود وچه آفات وبلاهایی که درپی گسترش این روحیه دامنگیر انسان ها نشده است !حجم غیر قابل تصور داده های اطلاعاتی ،که درسایه پیشرفت صفت رسانه ها دردسترس بشر قراردارد ،دستگاه ادراکی اورا چنان دچارتکثروتشتت کرده است که امروزه دیگررسیدن به حالت تمرکز دراندیشه ،آرزویی دست نیافتنی است .
دردهه های اخیر ،فناوری نوین ،خاستگاه بحران هایی اساسی ،نظیر بحران انرژی وبحران محیط زیست بوده است . طمع ورزی انسان مدرن ،زیاده روی بی سابقه ای را درمصرف انرژی های محدوده کره خاکی سبب شده ودرحال حاضر ،این پرسش به صورت جدی مطرح است که جهانی که منابع انرژی آن کفاف همه ساکنانش را نمی دهد،چه کسی حق حیات دارد . انسان متجدد ،پس از مصرف نابخردانه ومسرفانه مواهب الهی که طبیعت ،سخاوتمندانه دراختیارش نهاده بود ،اینکه دراین اندیشه فرورفته که لابد نسل های بعدی نیز دراستفاده ازاین مواهب حقی دارند !
به هرتقدیر ،اینک مارخوش خط وخال تکنولوژی که مدت زمانی درآستین انسان متجدد پرورانده شده ،به اژدهایی سهمگین مبدل گردیده که حیات سعادتمندانه بشربرروی کره خاک را به آتش کام خود می سوزاند ودیو سرکش صفت سخت درکارلگدمال کردن ارزش های انسانی است .امروزه این پرسش دربسیاری اذهان قوت گرفته است که آیا ماشین خادم آدمی است یا مخدوم او ،وبا نظربه پیشرفت حیرت انگیز صنعت ساخت . روبوت ها ،این هراس بربسیاری از دل ها سایه افکنده که روزی ماشین های مخلوق آدمی،اقتدارکامل خواهندیافت واورا برده وفرمانبردار خویش خواهند ساخت .ازص24 الی 26کتاب معارف اسلامی 1.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


<<دین و تکثرگرایی >>

 

واژه پلورالیسم به معنای «گرایش به کثرت »است وپلورالیسم دینی یعنی تکثر گرایی ،چندگازگرایی ،تکثرومتعدددانستن دین حق ونفی انحصارحقانیت از دین خاص .
پیشینه پلورالیسم به غرب وجهان مسیحیت برمی گردد . این واژه برای نخستین با درعرصه سنتی کلیسایی مطرح شد ،شخصی را که دارای چند مبحث گوناگون درکلیسا بود ،پلورالیست می نامیدند. پس ازآن این واژه به ترتیب درعرصه اجتماعی،سیاسی ،فرهنگی ،اخلاقی ،معرفتی ودینی به کارآمد. دوعامل اساسی درپیدایش پلورالیسم دینی به ویژه درشکل افراطی اش درغرب مسیحی نقشی داشته است :
1-نهضت لیبرالیسم سیاسی که به لیبرالیسم دینی یا پروتستانیسم لیبرال منجرشده است .
2-آموزنده نجات درمسیحیت ،که ریشه هردو این ها به آیین مسیحین وعملکردکلیسا برمی گردد ،زیرا از یک سورفتار خشن کلیسا با مردم مسیحی واز سوی دیگر ،پافشاری کلیسابرحقانیت منحصربه فردآیین مسیحین کلیسایی واکنش های تندی را ازسوی بسیاری از روشنفکران و متفکران غربی برانگیخت .
دررأس آنها ،جان هیک وهمفکران اوبودند که به تفکر پلورالیستی دردین ویا پلورالیسم دینی شکل دادند. این عده معتقد شدند که حقیقت ورستگاری دراعضای یک دین ،مانند مسیحیت نیست ،بلکه همه ادیان بهره ای از حقیقت وحقانیت داشته،پیروی از برنامه های هریک از آنها می تواند مایه نجات ورستگاری گردد.
براین اساس ،نزاع حق وباطل از میان ادیان رخت بربسته وخصومت ها ،کشمکش ها ونزاع های دامه دار میان پیروان مذاهب وادیان جای خود را به همدلی وهمسویی می دهند .بنابراین ،پلورالیسم درمسیحیت ،پیامبر لیبرالیسم سیاسی ولیبرالیسم دینی ونیز ناشی از واکنش بود که درعصر حاضر دربرابر ،عقاید مسیحیت ،به ویژه درمورد عقیده به مسأله نجات ورستگاری ،پدید آمده است . به تعبیر دقیق تر،پروتستانیسم منشألیبرالیسم سیاسی ولیبرالیسم سیاسی منشألیبرالیسم دینی وپلورالیسم دینی مولود لیبرالیسم دینی است .

 

 

 


<<نقد وبررسی پلورالیسم دینی>>

 

متفکر بزرگ اسلامی ،شهید مطهری ،درباره وجود این حق درهرزمان ویکی ویگانه بودن آن ،چنین می گوید :
دین حق درهرزمانی یکی بیش نیست وبرهمه کسی لازم است ازآن پیروی کنند. این اندیشه که اخیراًدرمیان برخی از مدعیان روشنفکری رایج شده است که می گویند همه ادیان آسمانی از لحاظ اعتبار درهمه وقت یکسان اند ،اندیشه نادرستی است .درست است که پیامبران خدا همگی به سوی یک هدف ویک خدا دعوت کرده اند ،ولی این سخن به این معنا نیست که درهر زمانی چندین دین حق ووجود دارد وانسان می تواند درهرزمانی هردینی را که می خواهد بپذیرد،بلکه معنای آن این است که انسان باید همه پیامبران راقبول داشته باشد وبداند که پیامبر ان سابق مبشرپیامبران لاحق ،خصوصاًخاتم وافضل آنان بوده اند.
پس لازمه ایمان به همه پیامبران این است که درهرزمانی تسلیم شریعت همان پیامبری باشیم که دوره اوست وقهراًلازم است دردوره ختمیه به آخرین دستورهایی که ازجانب خدا وبه وسیله آخرین پیامبر رسیده است عمل کنیم واین،لازمه اسلام ،یعنی تسلیم به خداوند وپذیرفتن رسالت های فرستادگان اوست .....درهرزمانی یک دین حق وجود دارد وبس .
باآنچه گفته شد بی اعتباری پلورالیسم دینی روشن می گردد . ولی بی اعتباری پلورالیسم دینی هرگز به معنای درستی ایده انحصاری دانستن مسأله نجات ورستگاری دردین خاص نیست ،بلکه به این معناست که دین درهرزمانی وازجمله درزمان ما وجود دارد وآن نیز یکی بیش نیست

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  62  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله دین وبحران فناوری

دانلود مقاله عوامل دین گریزی و گرایش جوانان به فرهنگ غرب

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله عوامل دین گریزی و گرایش جوانان به فرهنگ غرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

دین گریزی و گرایش جوانان به فرهنگ غرب همواره دغدغه هایی را برای رهبران دینی، دین داران و خانواده های متدین به وجود آورده و تهدیدی برای نسل جوان محسوب می شود.
این پدیده در سده های اخیر، به ویژه در قرن بیستم، بخش عظیمی از جهان را فرا گرفت و حتی موجب به وجود آمدن مکاتب فلسفی الحادی و ایدئولوژی های دین ستیز یا دین گریز گردید. اما چرا انسان که ذاتاً مشتاق دین است و فطرت او با درون مایه های دین پیوند تکوینی دارد، به دین گریزی روی می آورد و چرا دین گریزی در نسل جوان، نمود بیشتری دارد؟
در پاسخ، باید گفت: در دین الهی هیچ عنصر گریزاننده وجود ندارد; اگر انسان ها به دریافت معارف دینی و درک صحیح از دین حق نایل آیند، هرگز از دین نمی گریزند. افزون بر این، عقل و عشق ـ هر دو ـ در متن دین جای دارند. دین هم ذهن و خرد انسان را تغذیه می کند و هم به دل آدمی حیات، حرکت و نشاط می بخشد. بنابراین، علت دین گریزی را باید در خارج از قلمرو دین حق و آموزه های دینی جستوجو کرد. بدون تردید، عوامل متعددی در بروز دین گریزی نقش دارند که در این نوشتار به بخشی از آنها اشاره می گردد.

 

کلیدواژه ها: جوان، دین گریزی، فرهنگ غرب، تهاجم فرهنگی، غرب زدگی، خودباوری و خودباختگی فرهنگی.

 

هر فردی با مراجعه به زندگی جوانان و مطالعه رفتارهای اجتماعی آنها، این مسئله را به صورت ملموس درخواهد یافت که در سال های اخیر و بخصوص پس از پایان هشت سال دفاع مقدّس، گرایش به فرهنگ بیگانه و فرهنگ غربی در بین جوانان ما رشد صعودی یافته است و گروه هایی از جوانان به علل گوناگون از دین و فرهنگ حالت گریز پیدا کرده اند، به گونه ای که وقتی در بین برخی از آنها از دین و فرهنگ خودی سخن به میان می آید به صورت علنی بی میلی و بی علاقگی خود را به دین اظهار می کنند. البته باید اذعان کرد که این انکار و زدگی از دین به خاطر خود دین نیست، بلکه علل این مسئله بیشتر به رفتارهای دین داران و مدعیان دین برمی گردد. بخش عمده این رفتارهای انکارگونه جوانان و گرایش های آنان به فرهنگ بیگانه به خاطر تبلیغات کاذب و دروغین درباره دین و القای شبهه در بین جوانان می باشد و چون جوانان برای این سؤالات و شبهات خود پاسخ قانع کننده ای نمی یابند، از دین گریزان شده، به فرهنگ بیگانه و غربی گرایش پیدا می کنند. البته با وجود همه این شبهات و تبلیغات همواره و در همه حال بارقه ای از دین و غیرت و حمیّت دینی در روح و روان جوانان موج می زند; بارقه امیدی که سرانجام بسیاری از جوانان را از غوطهور شدن در فرهنگ مبتذل غربی و بیگانه باز می دارد و آنان را به آغوش پرمحبت دین باز می گرداند.
آسیب شناسی نسل جوان

 

«درک جوان» از جمله مسائلی است که لازم است در مورد جوانان رعایت شود. به دلیل آنکه جوان خود را در این سنین غریب و تنها می بیند، اغلب سعی می کند علیه
سنّت ها و آداب و رسوم قیام نماید، از والدین خود و جامعه کناره گیری کند و فقط با همسالان خود تماس بگیرد. در چنین حالتی، جوان به یک یا چند راهنما نیاز دارد تا او را درک کرده و محرم اسرار و همراز او گردند.
حال اگر کسی نباشد که به درد دل های جوان گوش فرا دهد و یا احیاناً پدر و مادر در مقابل تفکرات او واکنش شدیدی از خود نشان دهند، روشن است که جوان دیگر والدین را محرم اسرار خود نمی داند و مسائل خصوصی را با آنان در میان نمی گذارد. پس باید با جوان همراز بود و به او گفت که ما تو را درک می کنیم و می توانی مشکلات و ناراحتی های خود را با ما در میان بگذاری. وقتی جوان احساس کرد که حرف هایش خریدار دارد، آنها را با پدر و مادر در میان خواهد گذاشت. در غیر این صورت، او احساس تنهایی می کند و تعادل روانی خود را از دست می دهد. حال اگر جوانی به هر دلیلی احساس کند درک نمی شود و خود را در سطح خانه یا جامعه بیگانه ببیند، علیه تفکر، مذهب و یا نحوه پوشیدن لباس بزرگ سالان طغیان می کند و این مسئله را به شکل های گوناگون از جمله پوشیدن لباس هایی با نماد غربی بروز می دهد.
دوران نوجوانی و جوانی مهم ترین دوران زندگانی انسان محسوب می شود. در این دوران تحولات عظیمی در درون فرد روی می دهد. او در مرز بلوغ و نوجوانی از طفیلی بودن می رنجد و می خواهد به خود متکی گردد; نیروی عاطفی در او افزایش می یابد و در عالم دوستی، افراد را عاشقانه دوست دارد و در عالم قهر و نزاع، تا مرز انتقام پیش می رود.
در این سنین، افراط و تندروی، غرور، خودشناسی، تردید، اضطراب، خیالات، تهور، استدلال قوی و هوش در بالاترین درجه خود قرار دارد و استعدادها به اوج می رسد. از این رو، فرصتْ یک فرصت طلایی است; گو اینکه ترقّی انسان در این سن شکل می گیرد و انحطاط و سقوط نیز در همین سن به وقوع خواهد پیوست.
نوجوان و جوانی که در یک خانواده نابسامان و محیطی آمیخته با اختلافات خانوادگی پرورش یافته، به سختی در مدرسه قابل تربیت خواهد بود. اگر والدین بیش از آنچه که به نیازهای مادی فرزندانشان اهمیت می دهند به جنبه های روحی آنان می پرداختند، مشکلات کمتری به بار می آمد و بزهکاری ها کاهش می یافت. بیشتر کودکان بزهکار، از حاکمیت نداشتن عاطفه در روابط خانوادگی و کمبود محبت گلایه داشته و رنج می برند.1
شرایط حاکم بر این دوران بیانگر این است که نوجوان و جوان احتیاج به آرامش روانی بیشتر و ارتباط صمیمانه و دوستانه دارد. به عبارت دیگر، او همدم و مونسی می طلبد که وجودش را درک کند و همچون او، طعم ناخوشایند انتقاد، تهدید، تحقیر و روابط آمرانه را چشیده باشد. کسی را می خواهد که به دور از روابط آمرانه، حاکمانه و ناصحانه، با او دوستانه و صمیمانه سخن بگوید و دیگرانوجودش رابه گونه ای که هست درک کنند.
در اهمیت این دوران همین بس که طبق سخن پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)یکی از مهم ترین چیزها که در قیامت قبل از برداشتن قدم از قدم مورد سؤال قرار می گیرد، دوران جوانی است. و به همین دلیل، آن حضرت درباره آنان چنین سفارش فرموده است:
برتری جوان عابدی که در جوانی خود ره بندگی پیش گرفته، بر پیری که در بزرگسالی به عبادت روی آورده; همچون برتری فرستادگان الهی بر دیگر مردمان است.2

 

ویژگی های دوره جوانی
برای اینکه بتوانیم آسیب شناسی بهتری از جوان داشته باشیم در اینجا به برخی از ویژگی های دوره جوانی اشاره می شود:
1. علاقه به دوستی با همسالان: بشر در تمام دوران زندگی خویش همواره نیازمند دوستی با دیگران است. جوانان نیز در این سنین به گروه همسالان، علاقه بیشتری پیدا می کنند، با آنان روابط دوستانه و صمیمانه برقرار می سازند و دوست دارند بیشتر اوقاتشان را با آنان بگذرانند. گاه این علاقه و دوستی تا مرحله عشق ورزیدن پیش می رود. آنها به همسالان خود پناه می برند; زیرا مشکلاتی مشابه دارند. جوانان با یکدیگر انس می گیرند و حتی رفتارشان نیز در یکدیگر تأثیر می گذارد. بنابراین، انتخاب دوست در این دوران از اهمیت زیادی برخوردار است; چه اینکه سعادت و خوش بختی نیز در معاشرت و دوستی با مردم بزرگوار است.3 پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله)می فرماید:

 

«اَسعدُ النّاسِ مَنْ خالَطَ کِرامَ النّاسِ»; خوشبخت ترین مردم، کسی است که با مردمان بزرگوار درآمیزد.4
نباید احساسات فرد در این سنین، نسبت به دوستانش لکه دار گردد. گو اینکه جوان با استفاده مثبت از دوستان خود می تواند بر بسیاری از مشکلاتش فائق آید.
2. علاقه به محیط مساعد برای رشد ذهنی: جوان به دنبال محیطی می گردد تادرآن در محیط رشدذهنی یابدو خلّاقیت خویش را نشان دهد و رفتارش مورد تأیید قرار گیرد.
3. افتخار به شخصیت: تشخّص طلبی یکی از تمایلات غریزی بشر است و در نسل جوان بسیار قوی و نیرومند. جوان به نوع لباس، نوع آرایش مو و نوع واکنش هایش در برخوردها افتخار می کند و در جمع همسالان خود به ابراز شخصیت و خودنمایی می پردازد. او می خواهد بفهماند که من هم بزرگ شده ام. در این زمینه، والدین با برخورد مناسب و هدایت او در انتخاب لباس های مناسب و نوع برخوردهایش ضمن احترام به شخصیت وی، می توانند او را در مسیر صحیح هدایت کنند.
4. علاقه به آزادی بی حد و حصر: یکی از تمایلات و خصیصه هایی که در این دوران شدت می یابد، علاقه به آزادی بی حد و حصر و بی قید و شرط است. او می خواهد مقرّرات اجتماعی را نادیده بگیرد و در راه ارضای تمایلات خویش از آزادی های تند و بی حساب استفاده کند.
5. شدت یافتن غریزه جنسی: غریزه جنسی یکی از غرایز نیرومند و حساس در وجود انسان است. این غریزه در حیات روانی و جسمانی انسان تأثیرات فراوانی دارد. بسیاری از اعمال و رفتارها حتی بیماری های جسمانی و روانی انسان از این غریزه مایه می گیرد. اگر این غریزه به نحوی درست و با روش عاقلانه تر پرورش یابد، زندگی را قرین آسایش می گرداند و چنانچه در طریق افراط و تفریط واقع شود ممکن است صدها ضایعه جسمانی و روانی به دنبال بیاورد.
مقام معظّم رهبری، به زیبایی تمام دوران جوانی را به تصویر می کشند:
جوانی، یک پدیده درخشان و یک فصل بی بدیل و بی نظیر از زندگی هر انسانی است. جوان در دوره جوانی، بخصوص در آغاز جوانی، تمایلات و انگیزه هایی دارد:
اولا، چون در حال تکوین هویت جدید خود است، مایل است شخصیت جدید او به رسمیت شناخته بشود; که غالباً این اتفاق نمی افتد و پدر و مادرها جوان را در هویت و شخصیت جدید او گویا به رسمیت نمی شناسند.
ثانیاً، جوان احساسات و انگیزه هایی دارد; رشد جسمانی و روحی دارد; به دنیای تازه ای قدم گذاشته است که غالباً دور و بری ها، خانواده، کسان، افراد در جامعه، از این دنیای جدید بی خبر و بی اطلاع می مانند، یا به آن بی اعتنایی می کنند; لذا جوان احساس تنهایی و غربت می کند.
ثالثاً، جوان در دوره جوانی، چه اوایل بلوغ و چه بعدها، با مجهولات زیادی روبه رو می شود; مسائل جدیدی برای او مطرح می شود که سؤال انگیز است; در ذهن او شبهه ها و استفهام هایی به وجود می آید که مایل است به این شبهه ها و سؤال ها و استفهام ها پاسخ داده بشود.
رابعاً، جوان احساس می کند در وجود او انرژی های متراکمی وجود دارد; توانایی هایی را در خود احساس می کند; هم از لحاظ جسمانی، هم از لحاظ فکری و ذهنی.
خامساً، جوان برای اولین بار با دنیای بزرگی در دوره جوانی مواجه می شود که این دنیا را تجربه نکرده و از این دنیا چیزهای زیادی نمی داند; بسیاری از حوادث زندگی برای او پیش می آید که تکلیف خودش را در مقابل آنها نمی داند; احساس می کند که احتیاج به راهنمایی و کمک فکری دارد.5
عوامل دین گریزی نسل جوان

 

الف. غفلت، جهل و عدم تفکر جوانان درباره دین
جوان از نظر شناختی، دارای تفکر انتزاعی است و از نظر ذهنی به حداکثر کارآیی هوش می رسد. در این دوره، گرایش جوانان به «فلسفه زندگی»، آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق می دهد. جوانان تلاش می کنند هویت مذهبی خود را شکل دهند، اما به دلایل گوناگون ممکن است در فرایند هویت یابی مذهبی با بحران مذهبی مواجه شوند و نتوانند این هویت را خوب تشخیص دهند; در نتیجه، دچار سردرگمی و در نهایت، حالت بی رغبتی و گریز از دین شوند. یکی از علل این بحران، ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی است که به او ارائه می شود.
جوان به دلیل توانمندی های ذهنی خود، دین صرفاً تقلیدی را برنمی تابد. او باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی به او القا شده، کنار می زند و می خواهد دینی را بپذیرد که با سطح تفکر او متناسب باشد. اما بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به او عرضه می شود برایش قانع کننده نیست.
از سوی دیگر، جوان می خواهد همه آموزه های دینی را با عقل خود بسنجد. او فکر می کند اگر آموزه های دینی در قالب های فکری او بگنجد صحیح است، وگرنه درست نیست و باید کنار گذاشته شود. این عوامل موجب می شود هویت دینی جوان به خوبی شکل نگیرد و دچار بحران شناختی نسبت به این آموزه ها شود و راه نجات از این بحران را گریز از دین بداند!
قرآن نیز یکی از علل عمده گرایش به کفر و بی ایمانی را جهل و ضعف معرفتی انسان ها می داند. حضرت نوح(علیه السلام)به قوم خود می فرماید:(وَلَـکِنِّیَ أَرَاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ)(هود: 29); شما را مردمانی ناآگاه می بینم.
امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز درباره علت کفر می فرماید:
«لو ان العباد حین جهلوا وقفوا، لم یکفروا و لم یضلوا»;6 اگر مردم در موارد ناآگاهی درنگ و تأمّل می کردند، هرگز به کفر و گم راهی نمی گراییدند.
بنابراین، یکی از علل روان شناختی دین گریزی در همه انسان ها، به ویژه جوانان، ضعف معرفتی و عدم تفکر درباره دین است.
علت دیگر این بی رغبتی و گریز از دین برداشت های غلط و نادرست از معارف دینی می باشد. بسیاری از اوقات، دین مساوی با معنویتْ لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوی صرف بدان نگریسته می شود. سپس چنین نتیجه گیری می گردد که نیاز به معنویت، فقط ویژه مواقع سختی و بحران های شدید است و دین نقش اساسی در زندگی روزمرّه انسان ندارد. این دیدگاه ساده انگارانه و کاهش گرایانه نسبت به معارف دینی، به تدریج باعث حذف دین از زندگی انسان می شود. جوانی که در جستوجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنادهی و جهت بخشی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد به تدریج آن را کنار می گذارد و چه بسا آن را امری زاید و دست و پاگیر انگاشته، از آن گریزان می شود.7

 

ب. تهاجم سازمان یافته فرهنگی دشمن
دشمن برای دور ساختن جوانان از دین، از انواع راه ها و شیوه ها استفاده می کند و به هر ترفندی دست می زند. در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
1. تضعیف باورها و اعتقادات دینی: جوانان آینده سازان کشورند و اگر خوب تربیت شوند و باورهای دینی را در قلب پاک خویش بپرورانند، هادیان جامعه خواهند بود. شور و نشاط جوانان وقتی با فرهنگ پاک و پویای اسلام عجین شد، آن گاه به بار خواهد نشست و همگان از ثمرات آن بهره مند خواهند گردید. دشمنان اسلام این نکته را خوب می دانند، از این رو، «باورهای اسلامی» را مورد هجمه قرار می دهند و می کوشند از هر طریق اعتقادات مذهبی را در وجود جوانان سست و کم رنگ کنند; زیرا با وجود فرهنگ اسلامی ـ که با فطرت بی آلایش جوانان سازگار است ـ جای هیچ نفوذی برای فرهنگ بیگانه نیست.
مقام معظّم رهبری از این توطئه شوم چنین نقاب برمی گیرند:
یکی از راه های تهاجم فرهنگی این بود که سعی کنند جوانان مؤمن را از پای بندی های متعصبانه به ایمان ـ که همان چیزی است که یک تمدن را نگه می دارد ـ منصرف کنند; مانند همان کاری که در قرن های گذشته در "اندلس" کردند; جوان ها را ریختند در عالم فساد، شهوت رانی و می گساری. این کارها در حال حاضر دارد انجام می گیرد.8
2. ارائه معیارهای فرهنگ غرب: از دیگر شیوه های عملی دشمن در جهت نابودی فرهنگ ملّی و اسلامی کشور ما، ارائه معیارهای ارزشی فرهنگ غرب و القای آن بر افراد جامعه است: رفاه مادی، بهره جویی و لذت بردن بی حد و لجام گسیخته در زندگی و سرانجام، زندگی در چهارچوب حیات مادی و حیوانی به دور از معنویات و اخلاق و انسانیت. تمام تلاش های آنان پیرامون محور مادی بودن انسان و به عبارتی، بسیج همه امکانات در مسیر لذت بیشتر، سیر می کند. از این رو، انسان با معنویت و باتقوا را چنانچه از سرمایه های مادی بی بهره باشد، انسانی مرتجع و غیرمتمدّن می دانند; ولی انسان بی بندوبار، رفاه طلب، سودجو، ثروت اندوز، چپاولگر، بی دین و لامذهب را انسانی متمدّن، متشخص و هماهنگ با زندگی مدرن امروزی معرفی می کنند.
3. اشاعه فساد، ابتذال و بی بندباری: پرورش روح انسان بدون محدودکردن شهوت امکان پذیر نیست و انسان وقتی شهواتش عنان گسیخته باشد، مانند حیوانات می شود و در این صورت، راه رشد انسانی برای رسیدن به کمالات مسدود می گردد. از این رو، اسلام، بخصوص برای ارضای غریزه جنسی، ضابطه، قاعده، حدود و قیود تعیین کرده است. بر همین اساس، یکی از راه های آسان و ساده مبارزه با نفس دین در یک جامعه، باز کردن راه عنان گسیختگی شهوات است; یعنی همان کاری که انگلیسی ها در ادوار گذشته در ممالک اسلامی انجام دادند و جوانان را در عالم فساد و میگساری غرق کردند.

 

همفر، جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی در سال 1180م، در خاطرات خود راه های نابودسازی عوامل نیرومند مسلمانان را چنین برمی شمرد:
ترویج شراب خواری، قمار، فساد، شهوترانی، ترغیب به زیرپا نهادن دستورات اسلام، و... .9
مقام معظّم رهبری در این خصوص می فرماید:
دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط فساد و فحشا سعی می کند جوان های ما را از دست ما بگیرد. کاری که از لحاظ فرهنگی دشمن می کند تنها یک تهاجم فرهنگی نیست، بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی، یک غارت فرهنگی و یک قتل عام فرهنگی است. امروز دشمن دارد این کار را با ما می کند.10
ایشان در فرمایشات دیگری، به ناتوی فرهنگی دشمن نیز اشاره کردند; یعنی همان گونه که دشمن در جهت نظامی و اهداف نظامی یک نیرویی به نام ناتو (ناتوی نظامی) در اختیار دارد، اهداف فرهنگی خود را نیز با تشکیل یک ناتوی فرهنگی به پیش می برد. ایشان در مقابل این تهاجم و ناتوی فرهنگی دشمن راه کار مهندسی فرهنگی را مطرح نمودند.
4. ارائه الگوهای غربی: اصولا کارکرد اساسی و وظیفه اصلی استعمار فکری این است که افراد و ملت های زیر سلطه شخصیت اصلی خویش را از دست داده و به صورت جزئی از کشور استعمارگر درآیند، آن هم جزئی که اصول تفکر و فرهنگ اصیل استعمارگر را به صورت بهترین ارمغان و یا حتی به شکل وحی منزل آسمانی پذیرا شده و آن را معلم مطلق فرهنگ، دانش، اخلاق و همه چیز خود بداند. کوتاه سخن اینکه به برتری بی چون و چرای فرهنگ و دانش و آداب و رسوم آن اعتراف نماید.11
بر همین اساس است که استعمار با ارائه الگوهایی برای افراد جوامع، در جهت وابستگی فرهنگی آنان می کوشد و فرهنگ خود را به گونه ای القا می کند که ملل استعمارشده فرهنگ اصیل خویش را رها کرده و مجذوب فرهنگ او شوند.
5. تخریب و ترور شخصیت های دینی و مذهبی: قهرمانان و شخصیت های واقعی هر ملت، از عوامل پویایی و بالندگی آن ملت محسوب می شوند. آنان چون قلل رفیع در بین جامعه درخشیده و نسل های جدید را به تلاش و کوشش و مجاهدت فرا می خوانند. دشمنان با گستردن دام های گوناگون سعی در تطمیع و تخریب آنان داشته و در صورت عدم موفقیت، با نشر شایعات و اکاذیب به ترور شخصیت افراد مؤثر می پردازند و در نهایت، برای تحقق اهداف شوم خویش دست خود را به خون پاک برگزیدگان و اندیشمندان و مجاهدان ملت آغشته می سازند که تاریخ انقلاب اسلامی ما نمونه های فراوانی از این نوع ترفندها در دل خود جای داده است.12
6. استفاده ابزاری از گروه های مذهبی: یکی از روش های دیرین دشمن برای بسط سلطه خویش، استفاده از اعتقادات انحرافی در برابر عقاید و ارزش های اصیل است. آنان در تلاشند تا مذهب را که عامل بیداری، پویایی، ظلم ستیزی، عدالت گستری و تأمین کننده سعادت دنیا و آخرت است، به عامل تخدیری، انفرادی، انزواطلبی، ظلم پذیری، واپس گرایی و رهبانیت تبدیل نمایند و به تعبیر امام راحل(قدس سره)، اسلام ناب محمّدی را به اسلام آمریکایی مبدّل سازند.13
تأکید بر اختلافات مذهبی، تکیه افراطی بر تفاوت های شیعه و سنی، ترویج خرافه گرایی، ترویج مذهب دروغین، تحریف مفاهیم بلند همچون انتظار، توکل، دعا، قضا و قدر و تعبّد همه در جهت این هدف شوم سازمان دهی و اجرا می شوند.
ج. ناسازگاری میان قول و عمل مدعیان دین
مسئله دیگری که به عنوان عامل دین گریزی مطرح است اعمال خلاف کسانی است که نسل جوان به عنوان الگو بدان ها توجه می کنند. این امر بسیار مهم و خطرناک است و عامل دین گریزی آنها می شود.
جوانان با مشاهده کسانی که قول و عملشان یکی نیست و در عین حال، دعوت به دین داری می کنند، از خود می پرسند: اگر اسلام خوب و ارزشمند است، چرا مدعیان آن بدان عمل نمی کنند؟
آنها می گویند: چرا این مدعیان دین فقط ما را به عمل به دستورات دینی توصیه می کنند، حال آنکه خودشان فرسنگ ها با دین و احکام دینی فاصله دارند؟
جوان چون هنوز از پختگی لازم در مورد دین برخوردار نیست و به آن حد از شناخت و عرفان مذهبی نرسیده است تا لغزش افراد را به حساب خود آنها بگذارد نه دین و مذهبشان، به محض دیدن خلاف و اشتباه در اعمال الگوها و کسانی که به طرف دین دعوت می کنند، آن را به حساب دین و اخلاق و فضیلت می گذارد و از این رو، تمام دیدگاه ها و آرزوهایش به یکباره فرو ریخته، نسبت به همه چیز بدبین می شود. از همین روست که می گویند لغزش الگو و کسی که به عنوان منادی دین مطرح است خطرناک ترین وضع برای نسل جوان است. برای افرادی که دین و مذهب کاملا برایشان جا افتاده باشد، این مسائل مشکلاتی را ایجاد نمی کند; زیرا آنها می دانند که هر شخص ممکن است دچار خطا و اشتباه گردد و یا ممکن است هوای نفس بر شخص غالب شود و اعمالی را بر خلاف دین و مذهب مرتکب گردد. از این رو، کارهای چنین فردی را به حساب دین او نمی گذارند. ولی جوانی که تازه می خواهد دین را انتخاب کند و بدان معتقد شده و به این وسیله از الگوهای مذهبی پیروی نماید، آن را به حساب دین گذاشته و چنین تصور می کند که تمام دین همین است.
در این باره می توان گفت که الگوهای زنده و مشهور باید در مورد هدایت نسل نو احساس مسئولیت و مواظبت بیشتری کنند و از سوی دیگر، به نسل جوان اصالت دین منهای افراد تفهیم گردد تا با فرو ریختن و یا ریزش یک الگو، جوان این را به حساب فرو ریختن دین و اخلاق نگذارد.
جوانان نه تنها رفتار خود مربّی و مدعیان دینی را به دقت می نگرند، افکار و کردار فرزندان و بستگاه نزدیک او را نیز می کاوند. اگر میان آنان افراد نامناسب، فاسد، و سودجو یافت شود، آن را بر ضعف معلم دینی حمل می کنند. بدین روی، مربی دینی باید برای تربیت نزدیکان خود نیز اهتمامی ویژه بورزد و با تدابیری، پیشاپیش از آینده تاریک آنان جلوگیری کند. قرآن نیز تأکید ویژه ای بر توجه به هدایت نزدیکان دارد. (إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ) (صافات: 85); آن زمان که ابراهیم به پدر و قوم خود گفت: آخر این چیست که می پرستید؟ پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)بیان رسالت را از نزدیکان خود آغاز کرد و سپس به دیگران توسعه داد.14
د. گرایش طبیعی انسان ها به رهایی از قید و بندها
انسان به طور طبیعی به دنیاطلبی و راحت طلبی بیشتر علاقه دارد تا حرکت به سوی خدا. این یک امر غریزی است. خوردن و خوابیدن برای انسان، راحت تر از این است که کارهای سخت انجام دهد. میل طبیعی به مادی گری و دنیاطلبی در انسان وجود دارد و هر جامعه ای که در این جهت زمینه بیشتری داشته باشد، مردمش به آن سمت بیشتر کشیده خواهند شد. در جامعه خودمان هم به همین صورت است; اگر چیزهایی که جوانان دوست دارند برایشان فراهم شود، زودتر به آن نزدیک می شوند. بنابراین، دنیاطلبی ریشه در طبیعت انسان دارد و این طور نیست که غرب کاری عجیب و غریب کرده باشد یا معجزه ای رخ داده باشد که موجب شده همه به آن جذب شوند; این طبیعی است که اگر کسانی آن محیط را بپسندند و بخواهند خواسته های خودشان را ارضا کنند، وقتی ببینند جای دیگر ارضا نمی شود، به سراغ آنجا بروند.
این نکته نشان می دهد که ما در جامعه خود باید در کنار توجه به رشد معنوی و تعالی افراد، سعی کنیم جاذبه های مادی را فراهم کنیم، تفریح های سالم به اندازه کافی ایجاد نماییم و زمینه های ارضای نیازهای مادی را فراهم آوریم.15
هـ . محدودیت های اعمال شده از سوی خانواده
استقلال طلبی، حرّیت و عدالت جویی، از ویژگی های بارز دوره جوانی است. جوانان برای اثبات این ویژگی ها، با بزرگ سالان مقابله می کنند. این مقابله نه از سر لجبازی و پشت پا زدن به ارزش هاست، بلکه بیشتر جنبه اثباتی برای خود جوان دارد. یکی از اشتباهاتی که در این زمینه از بزرگ سالان سر می زند سرزنش و ملامت جوان است. این سرزنش ها هم از نظر عاطفی برای جوان مضرّ است و هم به روحیه اسقلال طلبی او آسیب وارد می کند و نتیجه آن برافروختن آتش لجاجت و طغیان است.
امیر مؤمنان(علیه السلام) در این باره می فرماید:
«الافراطُ فی الملامةِ یَشبُّ نیران اللجاج»;16زیاده روی در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعلهور می سازد.
بنابراین، مقابله با روحیه استقلال طلبی جوان و سرزنش کردن افراطی او، پیامدهای خطرناکی به دنبال دارد. یکی از پیامدهای ناگوار آن، طغیان علیه ارزش های حاکم بر جامعه، گریز از ارزش ها و منبع آنهاست و چون معمولا در جوامع دینی منشأ و منبع ارزش ها، «دین» است، این مسئله به دین گریزی می انجامد.17
و. وجود شبهات دینی در بین جوانان و عدم پاسخ صحیح به آنها
یکی از موارد ضروری، شناخت دردها و دغدغه های فکری نسل جوان است. باید دانست که این دردها همیشه نشانه بیماری نیست، بلکه نشانه بیداری نیز هست.
پس از شناسایی دردها باید به درمان آنها پرداخت و در هنگام درمان باید برخورد مناسب و منطقی داشت; زیرا عدم برخورد منطقی و درست، نسل جوان را به انحرافات گوناگون از جمله انحرافات فکری می کشاند و ممکن است آنها را به دامن مکاتب و اندیشه های الحادی سوق دهد.
استاد مطهّری یکی از علل گرایش نسل جوان به مکاتب الحادی، چه در مسیحیت و چه در جوامع اسلامی را پاسخ غیر منطقی و غیر معقول به نیازها و سؤالات این نسل و نیز برخوردهای منفی با این نسل می داند. از این رو، معتقد است که باید از طرد این نسل دوری گزید و تلاش کرد تا برای سؤالات دینی و نیازهای اساسی این نسل پاسخ های معقول، منطقی و حقیقی بیابند:
فکر اساسی این است که ما درد عقلی و فکری این نسل را بشناسیم. بدون شناخت درد این نسل، هرگونه اقدامی بی مورد است. پس از شناخت درد باید به فکر درمان و چاره بود. اتفاقاً دیگران از راه شناختن احتیاجات، آرمان ها و دردهای این نسل و پاسخ درست به آنها، آنها را منحرف کرده اند; مانند مکتب ماتریالیسم در ایران... .18
استاد مطهّری رمز انحرافات نسل جوان را در عدم پاسخ گویی به نیازهای او می داند و می فرماید:
ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاق نسل جوان را در لابه لای افکار و عقاید آنان باید جست. فکر این نسل از نظر مذهبی چنان که باید راهنمایی نشده است، و از این نظر فوق العاده نیازمند است.19
ایشان زایش و پیدایش سؤالات جدید و نیازهای تازه را انحراف و انحطاط و زاییده هوس ها و شهوت های نسل جوان نمی شمارد، بلکه آن را نشانه رشد و حیات یک جامعه زنده می داند; البته به شرط آنکه اندیشمندان و عالمان دینی به وظیفه خود در پاسخ گویی و رفع نیازهای این نسل به خوبی عمل کنند.
ما کشوری هستیم که اسلام را الگوی خودمان معرفی کرده ایم و از آن دفاع می کنیم، ولی در تبیین و عمل به آن در جامعه، گاهی راه های افراطی یا تفریطی را طی می کنیم. همین مطلب موجب می شود که برخی وقتی عدم ثبات را در این زمینه می بینند از اصل دین گریزان شده و به فرهنگ دیگری جذب شوند.
کسانی که در یک کشور اسلامی، اسلام را ارائه می دهند و به اجرا می گذارند باید یک حد متعادل و وسطی را مراعات کنند تا زمینه افراط و تفریط بسته شود و کسانی به فکر گرایش به افکار غیر اسلامی نیفتند.
عوامل گرایش جوانان به فرهنگ بیگانه
الف. عدم شناخت صحیح فرهنگ غرب
برخی چنین می پندارند که در پس نظم موجود در غرب ارزشی نهفته است، حال آنکه با دقت در زندگی غربی می بینیم که چنین نیست. نظام اسلامی حقوق بسیاری برای مردم قایل است. اسلام سفارش های بسیاری دارد مبنی بر اینکه نباید حق دیگران از بین برود. ارزش های بسیاری در پس رعایت همین قوانین راهنمایی و رانندگی ما قرار دارد; از جمله حق الناس. اما در غرب چنین ارزش هایی مطرح نیست; نظم موجود متأثر از پولی است که هم از مردم می گیرند و هم صرف این کار می شود; برخی قوانین وضع می شود، فناوری به کار گرفته می شود و به تبع آن، رعایت قوانین.

 

ولی نکته حایز اهیمت این است که برخی تصور می کنند واقعاً جامعه غربی یک جامعه ارزشمند است; یعنی یک سلسله ارزش های اخلاقی، معنوی و دینی باعث می شود که مردم قوانین را مراعات کنند، اما چنین نیست.20
مردم غرب تافته جدابافته نیستند و اصالتاً با ما تفاوت ندارند; مثلا این گونه نیست که آنها اهل صداقت باشند و ما نباشیم و یا در آنها صافی باشد و در ما آلودگی. همین ها هم که به عنوان نمونه ذکر می کنند مربوط به عوامل نظارتی است که به اینجا منجر شده. برای مثال، در فروشگاه ها به ظاهر کسی ناظر اعمال مراجعه کنندگان نیست، ولی دوربین های مخفی و عوامل غیرمحسوس وجود دارند که اگر کسی مرتکب خلافی شود، برخوردهای شدیدی با او می کنند; افراد مطمئن هستند که تحت مراقبتند و کسانی ناظر آنهایند. یا مثلا، برخورد خوب همراه با روی باز و تبسّم صاحبان مغازه ها با خریداران به این خاطر است که در آنجا پیدا کردن کار بسیار سخت است; اگر کسی کار پیدا کند، شغلی به دست آورد، آن را از موفقیت های بزرگ خودش می داند; چون در آنجا رقابت شدیدی برای به دست آوردن کار وجود دارد.21
ب. مشکلات اقتصادی موجود در داخل کشور
در دوره جوانی غرایز به نقطه اوج می رسد و جوان در پی ارضای آنهاست. تأمین به موقع این نیازها، نقش بسیار مهمی در تعدیل رفتار و رشد و تکامل او دارد و عدم ارضای آنها نه تنها مانع رشد و کمال می گردد، بلکه سبب ناهنجاری های رفتاری زیادی می شود. کفر ـ به عنوان یک ناهنجاری اعتقادی ـ همان سان که می تواند معلول جهل و ضعف معرفتی باشد، معلول فقر نیز هست. از این رو، معصومان(علیهم السلام)فرموده اند: یکی از پیامدهای احتمالی فقر، کفر و دین گریزی است.22
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مورد ازدواج می فرماید:
«مَنْ تَزَوَّجَ فَقَد احرَزَ نِصفَ دینِه فَلیتَّقِ اللّهَ فی النّصفِ الباقی»;23 آنکه ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ کرده است; پس در نیم دیگر پروای الهی پیشه سازد.
فراهم نبودن شرایط ازدواج سالم، زمینه ساز گناه و زایل شدن ایمان می شود و به تدریج تبدیل به گریز از دین می گردد. بنابراین، ارضای نیازهای جسمانی و روحانی، در بهداشت روانی جوان مؤثر است و فقدان آن نه تنها سلامتی وی را تهدید می کند، بلکه زمینه ساز بسیاری از ناهنجاری هاست.24

 

ج. آزادی ابتذال و فساد و بی بندباری در غرب

 

به طور طبیعی کسی که مایه های اصیل اسلامی در او تقویت نشده این گونه آزادی ها نظر او را جلب می کند و تصور می نماید که این آزادی یک نحو اصالتی برای او می آورد و او را در دنیا سعادتمند می کند. ولی با نگاهی به جامعه غربی، به راحتی می توان دریافت که این تفکر چقدر اشتباه است و به واقع، آنچه اکنون غرب را در بسیاری از مسائل روحی و اجتماعی به بن بست کشانده همین آزاد گذاشتن غرایز جنسی است. نکته حایز اهمیت این است که به تدریج فحشا از ناحیه کسانی صورت می گیرد که وظیفه آنها نجات جامعه از سقوط اخلاقی است. رهبران فکری جامعه به عنوان طرف داران آزادی مطلق، مفهوم واقعی «فحشا» را تغییر داده و مردم را به ارتکاب آنچه مخالف شرف و فضیلت است تشویق می نمایند. ویل دورانت می گوید:
زندگی شهرنشینی در غرب طوری شده که آدمی را از اندیشیدن به ازدواج باز می دارد.25
د. استقبال کشورهای غربی از نخبگان و ذهن های خلّاق دنیا
درک نقش و وظایفی که نخبگان یک جامعه در هدایت جامعه و پیشرفت آن دارند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. اگر این مسئله درست درک نشود و برای استفاده بهینه از این افراد برنامه ریزی نگردد و جایگاه مناسب اجتماعی و شرایط لازم یک زندگی راحت فراهم نشود، خیلی زود این سرمایه ها از دست می رود. غرب به دلیل آنکه باید برای رشد صنعت و به روز نگه داشتن نوع فناوری های خود از مغزها پیوسته استفاده کند تا بتواند در جهان رقابت کامل زنده بماند، در جهت جذب نیروهای کیفی عالم برنامه های بسیار متنوع و جذابی در نظر گرفته است. در مقابل، از آن رو که ما روزانه فکر می کنیم و در فکر برنامه های دراز مدت نیستیم و شاید در بسیاری از موارد، اصلا بدون برنامه و نظم کار می کنیم، به طور طبیعی برای استفاده از این نیروهای مفید نه تنها برنامه ای نداریم، بلکه گاهی موجبات هدر رفتن آنها را با دست خود فراهم می کنیم. از این روست که به محض شکوفایی یک استعداد و مطرح شدن آن در جامعه، شاهد پذیرش یک طرفه از سوی دانشگاه های اروپایی و آمریکایی هستیم. آنها مترصدند تا استعدادهای کشورهای شرقی را سریعاً بربایند.
کسانی که از مغز متفکری برخوردارند، به طور طبیعی به سوی مراکزی کشیده می شوند که در آنجا از آنها استقبال بیشتری می گردد و تلاش های آنان ارج نهاده می شود.
بنابراین، مدیریت فناوری و شناخت و استفاده از فناوران مؤمن و برنامه ریزی برای توزیع صحیح و کارآمد آنان باید در رأس وظایف در مؤسسه یا وزارتخانه ای قرار گیرد تا بتواند به موقع از این نیروهای کیفی، مفید و متعهد در هر رشته استفاده لازم را در جهت شکوفایی و رشد و تعالی نظام مقدّس جمهوری اسلامی ببرند.26
هـ . تعمیم های بی جا
تعمیم بی جا مفهومی است که هم در منطق و هم در روان شناسی از آن سخن به میان می آید. ساختار روانی انسان به گونه ای است که که اگر کسی ـ مثلا ـ در بعد اخلاقی مورد اعتماد او بود، همه نظریات آن فرد را در هر زمینه ای به طور کامل قبول می کند. ریشه این تمایل در «تعمیم بی جا» است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   30 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله عوامل دین گریزی و گرایش جوانان به فرهنگ غرب

تحقیق در مورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری


تحقیق در مورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:10

 

 

 

 

 

اشاره

مقاله حاضر با پرداختن به نگرش اقبال لاهوری دربارة علم جدید، ‌دین، ‌خدا و جهان طبیعت، ‌نشان می‌دهد که در نظر او علم و دین نه در تعارض و نه در تمایز و جدایی بلکه در تعامل با یکدیگرند. آن هم از آن‌رو که وی معتقد است قرآن برخلاف تصور رایج عمده تکیه‌اش نه بر نظرورزی و توجه به امور انتزاعی و ذهنی بلکه بر تجربه و مشاهده و عمل است. بنابراین علوم جدید ـ که با تکیه بر خرد استقرایی شکل گرفته‌اند ـ هیچ تعارضی با روح تعالیم قرآنی و اسلامی ندارند و حتی جالب توجه اینکه از تعالیم قرآن بهره برده‌اند. از جانب دیگر اقبال لاهوری،‌ واقعیت را یک کل تصور می‌نماید که دارای سطوح و ابعاد مختلف و متعددی است که هر یک از علم و دین با روش‌های خاص خویش می‌توانند ابعادی از این واقعیت کل را معلوم و آشکار سازند. بنابراین لازمه ارائه تفسیری جامع از واقعیت،‌ تعامل علم و دین با یکدیگر است.

 

* * *

 مقدمه‌

هنگامی که به تاریخ اندیشه‌ها می‌نگریم،‌ گاه با پرسش‌هایی روبه رو هستیم که می‌توان آنها را پرسش‌هایی دغدغه‌برانگیز نامید. چرا که پاسخ‌های این پرسش‌ها بسی مناقشات و منازعات را برانگیخته است. یکی از این پرسش‌ها،‌ پرسش از نسبت علم و دین است. این پرسش اگر چه در طی قرون اخیر و ابتدا هم در غرب مطرح شد ولیکن دامنه آن به جهان اسلام نیز گسترش یافت و اذهان اندیشمندان مسلمان را به خود مشغول نمود.

درواقع از هنگامی که علوم جدید توانست در سایه نگرش ریاضی‌وار،‌ پرده از رازهای طبیعت برداشته و حتی دست تصرف در آن بگشاید،‌ این تصور در اذهان برخی از متفکران پیدا شد که گویی یگانه تکیه‌گاه معرفتی بشر فقط علم است. این تصور که با تحولاتی ژرف در حوزه‌های مختلف حیات بشر تقویت می‌شد ناگزیر به اصلاح و تعدیل تصورات دینداران نسبت به خدا،‌ انسان و جهان طبیعت انجامید. بدین‌سان صحنه‌ای در طی قرن هفدهم میلادی به وقوع پیوست که اولین میدان رویارویی جدی علم و دین گشت. به‌طوری که شاید بتوان رابطه میان علم و دین را در قالب سه رویکرد مطرح کرد :1 1- تعارض :‌ باور به اینکه علم و دین از حیث موضوع، روش و غایت در مخالفت و تضاد با یکدیگر قرار داشته و آشتی‌ناپذیرند. 2- تمایز: قول به اینکه علم و دین به قلمروهای جداگانه‌ای تعلق داشته و از این‌رو دارای مدعیاتی با شیوه‌هایی کاملاً متفاوت از یکدیگر هستند. هر یک از عالم دینی و دانشمند علمی باید از ورود و اظهار نظر در قلمرو دیگری خودداری نمایند. 3- تعامل: رویکردی که بنابر آن،‌ میان علم و دین نه تضاد و نه تمایز بلکه هماهنگی و تعامل وجود دارد که می‌تواند به گفتگو و همکاری میان علم و دین بینجامد. مطابق چنین رویکردی،‌اگرچه علم و دین از حیث موضوع،‌ روش و غایت، تفاوت‌هایی با یکدیگر داشته،‌ ولی علم و دین با هماهنگی و تکمیل یکدیگر می‌توانند از جهان به منزلة یک کل تفسیر و تبیینی جامع ارائه دهند. به سخن دیگر در این رویکرد علم می‌تواند افق ایمان دینی را وسعت بخشد و دیدگاه ایمان دینی می‌تواند شناخت ما را از جهان عمیق‌تر سازد.2

اما داستان نسبت علم و دین در جهان اسلام به گونه‌ای دیگر است. به واقع از حدود قرن هجدهم و نوزدهم میلادی است که جهان اسلام با علوم جدید و دستاوردهای عملی و نظری آن مواجهه پیدا می‌کند. این مواجهه البته تا حدود زیادی حاصل جنگ‌هایی بود که دامنگیر جهان اسلام شده بود؛ جنگ‌هایی که عموماً با شکست جوامع مسلمان همراه بود. بدین‌ترتیب تلاش برای برخورداری از توانمندی‌های نظامی و غلبه بر عقب‌ماندگی در عرصه فنّاوری عمده‌ترین عاملی بود که جهان اسلام را به سمت بهره‌گیری از علوم جدید و دستاوردهای آن سوق داد. گویی در چنین فضایی،‌علم جدید به منزله ابزار قدرت تصور می‌گشت و همین تصور بود که تأثیر عمیقی بر رابطه میان جهان اسلام و جهان مدرن و به ویژه علوم جدید نهاد.

همین نیاز به ابزارها و توانمندی‌های تکنولوژیک که مایة استقبال مسلمانان از علوم جدید گشت در سطحی دیگر سبب گردید تا مواجهه میان جوامع مسلمان و علوم جدید در قالب پرسش از چگونگی رابطه میان باورهای دینی و علوم جدید،‌ شکل گیرد. در پاسخ به این پرسش بود که:‌   1-  عده‌ای با معرفی باورهای دینی به عنوان مهم‌ترین عامل عقب‌ماندگی جوامع اسلامی‌،‌ عمده دغدغه شان چگونه غربی‌شدن بود 2- برخی دیگر با پشت کردن به علم جدید و دستاوردهای آن عمده دغدغه‌شان این بود که چگونه می‌توان غرب‌زدایی کرد 3- اما در این میان جریانی دیگر هم شکل گرفت که به اخذ گزینشی علوم جدید و دستاوردهای آن باور داشتند و بر آن بودند که علوم جدید نه تنها سر ناسازگاری با دین اسلام ندارد، بلکه برعکس علوم جدید ریشه در فرهنگ و تمدنی اسلامی دارد. مهم‌ترین دغدغه این جریان را می‌توان چگونه مسلمان بودن در دنیای مدرن دانست. این جریان سوم که در آغاز بیش از همه مدیون تلاش‌های سید جمال‌الدین اسد‌آبادی بود به جریانی توانمند و گسترده در جهان اسلام تبدیل گشت و از سوی متفکران و اندیشمندان بعدی دنبال گردید که یکی از برجسته‌ترین ایشان محمد اقبال لاهوری است. نوشتار حاضر به تبیین رابطه میان علم و دین از دیدگاه این متفکر بزرگ مسلمان می‌پردازد


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تعامل علم و دین از دیدگاه اقبال لاهوری

تحقیق در مورد بلایای طبیعی و دین

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد بلایای طبیعی و دین دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بلایای طبیعی و دین


تحقیق در مورد بلایای طبیعی و دین

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:4

 

 

 

 

 

انجام پژوهش گران تمام می شود و گاهی اثرات زیانباری دارد. یکی از درس هایی که از تاریخ قرن بیستم می گیریم این است که گاهی باید دانشمندان از پیگیری کنجکاوی های آنی شان منع کرد. اکنون می توان پرسید که گذشته از کنجکاوی صرف، آیا بررسی علمی دین واقعاً موجه است؟ آیا ما به پژوهش دین نیاز داریم؟ آیا این پژوهش به ما یاری می رساند تا سیاست های بهتری اتخاذ کنیم؛ مسائلی را حل کنیم و جهان بهتری بسازیم؟ ما درباره ی آینده ی دین چه می دانیم؟ در مورد آینده ی دین می توان پنج فرضیه ی کاملاً متفاوت را مطرح کرد:


 

  1. دوران روشنگری مدت هاست که سپری شده؛ «سکولاریزاسیون» خزنده ای که جوامع مدرن در طی دو قرن اخیر تجربه کرده اند پیش چشم مان دود می شود و به هوا می رود. ورق برگشته و دین اهمیت روزافزونی می یابد. در این سناریو، دین عنقریب به منزلت اجتماعی و اخلاقی غالبی می رسد مانند آنچه پیش از دوران شکوفایی علم مدرن در قرن هفدهم داشت. همین که مردم از تب تند فنآوری و رفاه مادی شفا یابند، هویت مذهبی بدل به ارزنده ترین ویژگی افراد می شود و شکاف میان مسیحیت، اسلام، یهودیت و چند دین دیگر بین المللی هر چه عمیق تر می گردد. به تدریج یکی از این ادیان بقیه را از عرصه ی گیتی محو می کند – که این امر ممکن است در طی یک دوره ی چندهزار ساله رخ دهد، و توسط وقوع مصائبی تسریع شود.
  2. دین در بستر احتضار است؛ تب و تاب امروزی فناتیک ها جز وقفه ی کوتاهی در گذار به سوی جوامع واقعاً مدرن نیست. جوامعی که در آنها دین حداکثر نقشی آئینی ایفا می کند. در این سناریو، گرچه ممکن است رقابت های مقطعی و محلی و حتی چند مصیبت خشونت بار وجود داشته باشد، اما ادیان اصلی جهان به همان سرعتی منقرض می شوند که صدها دین کوچک دیگر محو شدند و مردم شناسان حتی فرصت نیافتند تا مناسک و باورهایشان را ثبت کنند. نوادگان ما در طول زندگی شان شاهد خواهند بود که شهر واتیکان به موزه ی کلیسای کاتولیک و مکه به دیسنی لند الله بدل می شود.

دین ها به صورت نهادهایی در می آیند که پیش تر بر کره ی زمین سابقه نداشته اند. یعنی به شکل مؤسساتی فاقد ایمان درمی آیند که خودیاری می فروشند و با استفاده از مراسم و سنت ها به تحکیم همکاری ها و روابط اجتماعی می پردازند تا در میان هوادارن شان وفاداری درازمدت ایجاد کنند. در این سناریو، ایمان دینی هر چه بیشتر شبیه عضویت در کلوپ هوادارن تیم بسکتبال بوستون رد ساک یا دالاس کابوی می شود. ادیان باشگاه هایی می شوند با رنگ های مختلف، شعارها و سرودهای مختلف، نمادهای گوناگون و رقابت های فشرده – آیا می خواهید دخترتان با یک هوادار تیم یانکی ها ازدواج کند؟ - اما از یک اقلیت متعصب که بگذریم، همگان اهمیت همزیستی مسالمت آمیز میان این باشگاه ها در لیگ جهانی ادیان را قبول خواهند داشت. هنر و موسیقی مذهبی شکوفا می شوند و رقابت دوستانه ی میان ادیان به مرحله ای از تخصص گرایی می رسد که در آن یک دین به محیط زیست گرایی خود می بالد و برای میلیاردها نفر مردم جهان آب سالم تأمین می کند و دین دیگر به دغدغه ی برقراری عدالت اجتماعی و برابری اقتصادی مشهور می شود.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بلایای طبیعی و دین