فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله بررسی ابیات مثنوی ازدیدگاه صاحب نظران

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله بررسی ابیات مثنوی ازدیدگاه صاحب نظران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 بشنو این نی چون شکایت می کند
از جدایی‌ها حکایت می کند
می‌خواهیم سخن درباره انسانی بگوییم که چه در دوره خود و چه بعد از زمان خود نابغه زمان است و باید گفت که از جرگه انسانهای عادی خارج است. انسان والایی که حکایت های دقیق عرفانی را آن‌چنان زیبا در ذائقه ما می ریزد که شهد آن روح ما را تازه می سازد. حکایت‌هایی که با داستانی به ظاهر ساده شروع می‌شود و مفاهیم بلند و عمیق عرفانی از آن نتیجه می شود انسانی که برای فهمیدن سخنان او باید اهل دل بود تا لطف سخنان او را احساس کرد ولی افسوس که ما خاکیان در بند این دنیای مجازی لطف سخنان او را در نمی یابیم و از دریای لطف معانی او که به کنایه ابراز می شود بی نصیبیم. اگر گاهی درک مفاهیم برای ما ثقیل می شود به خاطر آن است که جر جرار سخن مولانا را به عالمی فراتر از این عالم می کشاند.
دیگر در این قسمت مولانا سخن نمی گوید بلکه بارقه‌ای از لطف الهی‌است که بر زبان مولانا جاری می شود مولانا بعد از مدتی که دراین دریای لطف الهی غوطه‌ور است بار دیگر به خود می آید و مطلب را به صورتی زیبا ادامه می دهد.
در این جا باید بگوییم خداوند به همه انسان‌ها چشم لطف دارد و به اولیای خود نظری دیگر؛ به این معنا که با جرقه‌ای شمع وجود آنها را شعله ور می سازد طوری که خود می سوزند و دنیایی را روشن می کنند.
چون به سرچشمه این تحولات روحی نظری اندازیم این مطلب را بهتر درک می‌کنیم ما در این جا به صحت و سقم حکایتهایی که برای عارفان نقل شده است کاری نداریم. بلکه مفهوم آن مورد نظر است همچنان که خود مولانا گفته است.
ای برادر قصه چون پیمانه است
معنی اندروی به سان دانه است
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را گرگشت نقل
«مولوی»
نمونه‌هایی برای تفهیم مطلب ذکر می کنیم.
الف:برای تغییر حال سنایی باید برخوردی با فردی به نام «لای خوار »وجود داشته باشد تا شوری بر روح بی قرار سنایی زده شود.
ب:برای دگرگونی روح ناصر خسرو بایستی او خوابی ببیند تا از خواب دوشین چهل ساله بیدار شود.
ج: برای تغییر وضع عطار باید درویشی باشد تا جلو او بمیرد و او تحول یابد.
د: در تغییر وضع مولانا درویش ژولیده چرکین قبایی، شمس، باید که با مولانا برخوردی سؤال گونه داشته باشد تا مولانای متعبد را متحول سازد؛ مولانایی که آتشی به وجود انسان‌های خاکی می اندازد طوری که دوست و دشمن او را بستایند و هنگام مرگ او شهری گریه کند و دنیایی در ماتم او بسوزد.
مولانا در پاسخ درخواست حسام الدین چلبی از گوشة دستارش 18 بیت آغازین مثنوی را بیرون می کشد. ابیاتی که از جدایی انسان از آن منبع لایزال الهی صحبت می کند.
بشنو این نی چون شکایت می کند
از جدایی ها حکایت می کند.
وقتی که به داوری درمورد این ابیات می نشینیم
می بینیم چه زیبا مولانا دنیای خیالی ما را تصویر کرده است. دنیای که ما روح انسانی را در آن حبس کرده و فقط به لذات ظاهری آن توجه می کنیم ولی دریغا که درک این مفاهیم برای ما خاکیان که بسته ظواهر این دنیاییم غیر ممکن است خود مولانا هم که باطن انسان‌ها را می شناسد و می داند که ما نوشنده این مطالب نیستیم چنین می‌فرماید:
در نیابد حال پخته هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
«مولوی»
سخن درباره مولانا زیاد است و باید گفت هر بیتی از ابیات او دریایی است که هر که به این دریا رود غرق شود و به عمق آن نرسد و شاهد براین ادعای من شرح‌های مختلفی است که در مورد مثنوی نوشته شده است.
از آن جایی که جایی ندیدم که به مقایسه ابیات از دیدگاه صاحبنظران بپردازد بر آن شدم که هر چند ناقص به این امر مهم بپردازم هر چند که قبول دارم در این مورد ناتوانم.
برای نمونه ابیات 3100-2900 دفتر سوم را برگزیدم که به این صورت مورد بررسی قرار گرفته است؛ نخست بیتی از مثنوی با تصحیح نیکلسون آورده‌ام سپس به دیدگاه‌های صاحب نظرانی چون زمانی – استعلامی – جعفری و شهیدی پرداخته‌ام. در مورد هر بیتی نسخه بدل آن هم مورد دقت واقع شده است و در پایان نتیجه گیری از دیدگاه‌ها بیان شده است.
همین جا باید گفت (زمانی) در مورد معنای کلمه تمام معانی آن را آورده است و این ما هستیم که معنی صحیح را باید برگزینیم (جعفری) به مسائل حاشیه‌ای پرداخته است و (شهیدی) نیز تنها به معنای ظاهری کلمه توجه نموده است.
بنابراین باید نظر (استعلامی) را صحیح تر و دقیق تر قبول کنیم.
در پایان باید گفت کاری که انجام شده هر چند کاری ناقص به نظر می رسد ولی امیدواریم که روزنه‌ای برای ورود به اندیشه های مولانا باز شده باشد که نکات مورد نظر مولانا از آن گرفته شود و این کار الگویی برای آیندگان باشد.

زندگی نامه مولانا
نوشتن سرگذشت مردی چون مولانا جلال الدین، کار آسانی نیست مردی که مریدان و دوست‌دارانش به او یک سیمای فوق انسانی می دهند.
مولانا روز ششم ربیع الاول سال 604 هجری قمری مطابق با سی ام سپتامبر 1207 میلادی در بلخ به دنیا آمد.
پدرش واعظ سرشناس شهر بهاء الدین محمد معروف به بهاء ولد بود. در منابعی که پس از مولانا نوشته شده بهاء ولد را فقیه بزرگ، صاحب فتوی، از مشایخ فرقة کبروی (پیروان شیخ نجم الدین کبری) و دارای لقب سلطان العلماء می بینم.
از خود بهاء ولد نقل شده که لقب سلطان العلما را پیامبر در خواب به او عطا کرده‌است.
(زرین‌کوب : سرنی – 71)
آفریننده مثنوی مردی است به نام محمد با لقب جلال الدین ؛ دوست داران و یاران او، از او به لفظ مولانا یاد کرده‌اند، و افلاکی در مناقب العارفین از قاضی نجم الدین طشتی نقل می کند که پیش از مولانا، نام مثنوی و لقب مولانا به صورت عام به کار می رفته اما چون به حضرت مولانا ، منصوب شد، خاص گشت ، چون نام مثنوی گویند، مثنوی مولانا و چون نام مولانا گویند، حضرت او مفهوم می شود.
( افلاکی مناقب العارفین . ص 597)
به دلیل شخصیت ممتاز، مولانا را خداوندگار نیز خطاب می کردند و افلاکی می‌گوید که این خطاب را نخست پدر برای او به زبان آورده است.
شرح احوال مولانا استاد فروزان فر 3
در آن روزگار لقب، خداوندگار مانند خواجه برای کسانی به کار می رفت که حرمت معنوی و اجتماعی داشتند.
افلاکی در مناقب العارفین، مولانا را سرالله الاعظم نیز گفته است.
نگ:همان جا 4
تخلص مولانا را دو مطلب می دانند یک خاموش و دیگری شمس که وجود تخلص خاموش با توجه به تکرار در پایان بسیاری از غزلیات دیوان شمس می باشد که نمی تواند صحیح باشد.
از مولانا، با عنوان رومی و مولانای رومی هم یاد می شود زیرا که او در روم در آسیای صغیر قدیم و ترکیه امروز می‌زیسته و آرامگاه پدر و خود و خاند‌انش نیز در شهر قونیه است، اما در مغرب زمین همه او را به نام (رومی) می شناسند. از میان تمام این نام ها مشهورترین همان مولاناست.
روایاتی که جای تردید دارد آن است که نسبت بهاء الد را از سوی پدر به ابوبکر صدیق، نخستین خلیفه پیامبر، و از سوی مادر به خانه‌ان خوازمشاهان منسوب می‌دارد.
در این مسأله تردیدی وجود ندارد که به دلیل حمایت محمد خوارزمشاه از فقها و تحریکاتی که در مجلس بهاء ولد بر ضد او انجام می گیرد بهاء ولد از بلخ مهاجرت می نماید که آغاز مسافرت طولانی بهاء ولد و مولانا باید در سال 616 یا 617 همزمان با گسترش یورش مغولان باشد. در راه‏‏ِ خود، پدر و پسر به نیشابور می‌رسند در حالی که پسر نوجوانی سیزده ساله است. در این شهر پیر بازار عطاران شیفته مولانا گشته و اسرار نامه خود را به او هدیه می کند و می‌گوید: فرزندش به زودی آتش در سوختگان عالم می‌زند .
نگ : همان جا 17
پدر و پسر سپس از نیشابور به عزم کعبه حرکت کرده و سه روز در بغداد می‌مانند از آن جا به حجاز و شام رهسپار می‌شوند.
مادر مولانا مومنه خاتون در لارنده که هفت سال مولانا در این شهر زندگی کرده در گذشته و قبر او در آن جاست و مولانا در همان شهر با گوهر خاتون که مادر سلطان ولد بوده، پیوند همسری یافته است.
«زرین‌کوب - سرنی – 90»
به هر حال از جزئیات سفر اطلاعی نداریم فقط باید گفت مولانا و پدرش پس از طی راهی طولانی از خراسان و بغداد و حجاز و شام سراز قونیه در آورده اند.
در آن سال‌های دشوار، در آسیای صغیر مردی فرهنگ دوست از خاندان سلجوقی به نام علاء الدین کیقباد فرمانروایی می‌کند که عارفان را گرامی می دارد و بهاء ولد هم یکی از فرزانگان آواره است امیر او را پناه داده و برای او و یارانش مقرری و انعام فرستاده است احتمالاً ورودی بهاء ولد به قونیه سال 626 هـ.ق برابر با 1229 میلادی می باشد در این شهر بهاء ولد روز هژدهم ربیع الثانی سال 628 هـ. ق معادل با 1231 میلادی چشم از جهان فرو می بندد و مریدان فرزند شایسته او را که بارها پدر خداوندگار جلال الدین محمد می گفته به عنوان پیر خود بر می‌گزینند در پشت این سیمای فقیهانه آتش عشق شعله وری پنهان است تا این که برهان الدین محقق ترمذی این آتش را فروزان می سازد.
سید برهان الدین محقق از سادات شهر ترمذ خراسان در بلخ شاگرد بهاء الدین ولد بود قبل از مهاجرت بهاء ولد گوشه انزوارا برگزیده ولی به شوق مراد خود بی درنگ رهسپار سفر روم شد اما یک سال پس از درگذشت بهاء ولد به قونیه رسید.
شرح احوال مولانا 35
مولانا پس از این سفر چند ساله شام به عنوان دانشمندی سرشناس به قونیه باز می گردد و به تقاضای برهان چله‌نشینی می کند و پس از سه چله دلش آرام می‌گیرد در حالی که دیگر در مولانا رعونت و خودبینی دیده نمی شود.
برهان الدین را از روزگار جوانی «سید سردان» می گفتند و او سِری را که می داند به مولانا می سپرد تا این که در 638 هجری قمری دارافانی را وداع می گوید.
مولانا در حجره او نوشته‌هایی پراکنده می یابد که بعدها با سخنان دیگر برهان همراه و تدوین شده و نام معارف برهان محقق را به خود می گیرد.
«همان جا 198»
در پشت «دستار و ردای فراخ آستین» مولانا عاشقی شیدا و شوریده قرار دارد که مستعد آتش زنه‌ای است و سرانجام آن آتش زنه که «شمس الدین ملک داد. تبریزی» است از راه می رسد و مولانا را به آتش می کشد طوری که مولانا در آتش، خود خاکستر شده و برسرکوی و برزن می رقصد و نور می‌افشاند.
دوشنبه بیست و ششم جمادی الثانی سال 642 هجری، شمس تبریز در قونیه طلوع می کند. مردی حدوداً شصت ساله که غمگین است و نگاهی پر از خشم و دلسوزی دارد مردی که از خطاطی سخن می گوید به این مضمون:
{خطاطی سه گونه خط می نوشته است یکی از آن ها را خود او و دیگران می‌توانسته‌اند بخوانند، دومی را فقط خود او می خواند و سوی را نه خطاط می‌توانسته بخواند و نه دیگران و شمس می گوید این خط سوم منم}.
خط سوم دکتر صاحب الزمانی آغاز کتاب
و این خط سوم با خواندن روایات و تذکره ها شناخته نمی شود بلکه آن چه گره‌گشای این پژوهش است، سخنان و اندیشه‌های شمس است.
این چنین شخصی با سئوالی که از مولانا می کند او را بی هوش می نماید سوال این است چرا اگر محمد(ص) برتر است بایزید می گوید سبحانی ما اعظم شانی مرا بستائید یا ستایش مرا که مقام من چه بزرگ است ولی محمد (ص) می گوید: ما عرفناک حق معرفتک: چنان که باید تو را نشناختیم مریدان جان سخن را در نمی‌یابند به شمس حمله ور شده تا او را به جرم کفر از بین ببرند ولی مولانا که مستعد شعله ور شدن است آن‌ها را باز می دارد و مجذوب شمس می شود.
مریدان بی خبر و غافل که مولای خود را از دست یافته می بینند به آزار و اذیت شمس پرداخته تا این که در روز بیست و یکم شوال 643 هجری شمس پس از شانزده ماه ماندن در قونیه شهر را رها کرد و بی خبر از آن جا رفت مولانای عاشق در به در دنبال مراد خود می گردد تا این که خبر او را در شام می شنود مشتاقانه فرزند خود سلطان ولد را با چندین تن از یاران به دمشق می فرستد و شمس در ذی الحجه سال 644 هجری به قونیه باز می گردد.
شمس به ماندن در قونیه رضا داده و با زنی به نام کیمیا پیوند همسری می بندد.
زرین کوب - سرنی 106
دوری از شمس که نزدیک چهارده ماه به طول می انجامد مولانا را خوب پخته و سوخته کرده است بار دیگر کینه شمس در دل‌ها زنده می شود تا این که شمس به گفته سلطان ولد در آشوب سال 645 هجری برای همیشه ناپدید می شود.
مولانا برای یافن شمس خود به دمشق رفته ول کاری از پیش نمی برد.
چهارمین سفر مولانا به شام این گونه به پایان می رسد سفر اول در کنار پدر سفر دوم به هدایت برهان الدین محقق و در سفر سوم در جستجوی شمس و سرانجام بازگشتی نومیدانه و آفرینش امید هایی نو و تازه.
نخستین راهنمای مولانا بعد از شمس صلاح الدین زرکوب بود مردی عامی . ولی مولانا خلوص و صفای او را دوست داشت. مریدان نسبت به صلاح الدین حسادت نموده و حتی کمر به قتل او بستند. صلاح الدین شنید و گفت مگر نمی‌دانند هیچ کاری بدون امر حق انجام نمی پذیرد. مریدان دل شکسته و پشیمان به عذر خواهی آمدند. فاطمه دختر صلاح الدین به همسری سلطان ولد در آمد و مولانا عروس خود را به شاگردی نیز پذیرفت و به او نوشتن و قرآن خواندن آموخت. بعد از ده سال روز اول محرم سال 657 هجری صلاح الدین جان به جانان سپرد.
مرگ صلاح الدین مدتی مولانا را به غم فرو برد. مولانا دنبال مرادی بود که او را اقناع نماید و او کسی نبود جز حسام الدین چلبی که مولانا در مقدمه دفتر اول مثنوی او را «ابویزید الوقت و جنید الزمان» می خواند.
تاثیر حسام الدین در مولانا بسیار زیاد است اما بالاتر از آن نقشی است که او در آفرینش مثنوی دارد.
شبی حسام الدین در خلوت به مولانا پیشنهاد کرد که خود اثری ازنوع الهی نامه سنایی (حدیقه الحقیقه) پدید آورد و راویان می نویسند که همان دم مولانا از گوشه دستارش کاغذی بیرون کشید که نی‌نامه سرآغاز مثنوی یعنی همان هژده شعر بیت آغاز مثنوی بود و بدین‌گونه سرودن مثنوی آغاز شد.
بشنو این نی چون شکایت می کند
از جدایی‌ها حکایت می کند
آفرینش مثنوی، چندی پس از درگذشت صلاح الدین زرکوب آغاز شد، اواخر سال 657یا اوایل 658 هجری و پایان آن پس از سال 668 نباید باشد. زیرا کهن‌ترین نسخه موجود در قاهره سال 668 هجری می باشد.
میان سال 660 و 662 به دلیل درگذشت همسر حسام‌الدین و بیماری خود او در کار سرودن آن وقفه‌ای پیش می‌آمد. دفترهای دوم تا ششم مثنوی در سال های 662 تا 668 هجری آفریده شد. نسخه‌ای که امروز بر مزار مولاناست پنج سال پس از درگذشت او، روی یکی از دستنویس‌های مورد تأیید او تحریر و باز نویسی شده‌است.
خود مولانا و بار ازدواج کرده است نخست در لارنده گوهر خاتون دختر شرف الدین سمر قند را به همسری در آورده از او دو فرزند دارد بهاء الدین محمد و علاء الدین محمد که بنا به روایات با شمس دشمن بوده و در جوانی به سال 660 هجری در گذشته است همسر دوم مولانا گراخاتون اهل قونیه بوده و مولانا از او هم دو فرزند دارد پسری به نام مظفر الدین چهار سال بعد از مرگ مولانا درگذشته و دختری به نام ملکه خاتون که تا سال 703 هجری زندگی کرده است.
بیش از همه مولانا با فرزند اول معین بهاء الدین محمد معروف به سلطان ولد حشر و نشر داشته است و پس از درگذشت مولانا ظاهراً عنوان سلطان ولد را مریدان به رسم حرمت برای او به کار برده‌اند.
سلطان ولد چهار پسر داشت جلال الدین فریدون معروف به عارف چلبی، عابد چلبی، واجد چلبی وزاهد چلبی. در دوران خلافت عارف چلبی که مدت هفت سال به طول می انجامد افلاکی مرید او کتاب مناقب العارفین را به دستور او نوشت.
نیم قرن سفر کردن، خواندن و آموختن مولانا را فرسوده و افسرده جسمی نموده بود و هنگامی که دفتر ششم مثنوی پایان می گرفت. خود مولانا هم تمایل به خاموشی داشت تا این که در روز یکشنبه پنجم جمادی الثانی سال 672 هجری برابر با 17 دسامبر 1273 میلادی مولانا با بیت زیر که در آخرین لحظات عمر خود برای تسکین سلطان ولد خوانده بود برای میشه دیده از جهان فرو بست و شهر که نه دنیایی را در فراق خود به ماتم نشانه آن بیت این بود.
در خواب، دوش، پیری در کوی عشق دیدم
با دست اشارتم کرد که، عزم سوی ما کن
برجنازه مولانا صدرالدین قونوی نماز خواند و آن گاه قاضی سراج الدین ارموی از آن ضایعه دردناک با تأسف و حرمت یاد کرد. بزرگان شهر خویک به مناسبتی سخن گفتند و علم الدین قیصر که از بزرگان عصر بود سی هزار درم داد معین‌الدین سلیمان پروانه کارگذار مقتدر دستگاه سلجوقی روم صد و سی هزار درم هدیه کرد چندی پس از آن قبه خضرا که بر سر در آن عبارت یا حضرت مولانا دیده می شود. ساخته شد. در زیر قبه خضرا علاوه بر بهاء ولد و مولانا دهها تن از خاندان و یاران مولانا مدفون اند و گویا با نام مولانا نام قدیم این مکان «رارم باغچه» از بین رفته است.
(رک مثنوی استعلامی دفتر اول صفحات پنجاه و پنجاه و یک)
امروز پس از هفتصد و اندی سال می بینیم که او با ما و شما در گفتگوست و سرشار از زندگی و طراوات روح و جان ما را در اختیار دارد و با ما سخن می‌گوید.

آثار مولانا
1-دیوان شمس: دیوان کبیر مفصل ترین اثر مولانا و جلوه گاه یکی از شگفت انگیز‌ترین نمونه‌های روابط معنوی و روحانی میان دو انسان استثنائی است. دو روح آمیخته به هم و یکی شده که به گفته با یزید عاشق و معشوق و عشق یک وجود واحد پیدا می کنند.
عطار – تذکره الاولیا 189
این یکی شدن تا بدان جا می رسد که مولانا غزل ها را می گوید ولی در پایان نام شمس است که جلوه گری می کند. سرودن این غزل‌های شور انگیز با طلوع شمس در قونیه و گرایش مولانا به مجالس سماع آغاز می شود و بعد از آن که شمس بی‌خبر از قونیه می رود شعله ور می گردد این مجموعه شامل غزلیاتی است که بیشتر آن‌ها را مولا تا به نام شمس و در یاد او سروده است و پس از ناامیدی از دوباره یافتن شمس و عنایت به صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی غزل‌هایی نیز به نام آن‌ها ساخته و بر دیوان خویش افزوده است. در کار بی بدیل استاد فروزان فر که با فراهم کردن دست نوشته‌ها و مقایسه آن‌ها متن کامل غزلیات، قطعه‌ها و ترجیعات مولانای 36360 بیت می یابیم به اضافه 1983 رباعی که این مجموعه در ده جلد به سرمایه دانشگاه تهران انتشار یافت.
فیه ما فیه: مطالب کتاب بیشتر پاسخ‌هایی به پرسش‌های گوناگون است که از حضرت مولانا می شده و بخشی هم سخنانی است که مولانا در آن‌ها روی به معین الدین سلیمان پروانه داشته است. در این کتاب مولانا از پدر خود بهاء ولد برهان محقق، شمس تبریز و صلاح الدین زرکوب نیز یاد می کند و مطالبی از آن‌ها می آورد. مطالب به همان سادگی گفته شده که در گفتار روزانه مولانا دیده می‌شود چون مضامین آن با مثنوی یکی است گاهی ما را در فهم مطالب مثنوی یاری می‌کند.
روی دستنویس‌های کتاب نام «فیه مافیه» نیست اما این نام را مؤلف بستان السیاحه آورده است.
شرح احوال مولانا 167
این مطلب می تواند درست باشدزیرا از فروتنی مولوی جز این بر نمی آید که نام آن فیه مافیه (همین است که هست) باشد. این کتاب توسط شادروان فروزان فر تصحیح شده و در شمار انتشارات دانشگاه تهران به چاپ رسیده است.
3-مکاتیب یا مکتوبات: نخستین بار در 1356 قمری در استانبول با عنوان «مکتوبات مولانا جلال الدین » چاپ شده که ناشر آن دکتر فریدون نافذ از دانشمندان معاصر ترک می باشد. دارای 144 نامه است که بیشتر نامه‌های خصوصی و شخصی است که مولانا برای امور جاری زندگی مریدان و آشنایان می‌نوشته و به صورت توصیه نامه است 30 نامه از این مجموعه تعلق به معین الدین سلیمان پروانه دارد و بقیه به 36 مخاطب دیگر شروع نامه عباراتی مصنوع و مسجع دارد ولی متن آن ساده است هر چند برخی دارای نثری پخته و استوار همراه با آیات، احادیث، اشعار فارسی با عربی می باشد.
4-مجالس سبعه: در اصطلاح خطابه ها و موعظه‌های مولانا می باشد که بر منابر ایرادی شد که شامل هفت مجلس مولاناست. هر کدام از مجالس دارای مقدمه‌ای مسجع و متکلف به زبان عربی همراه با دعا یا مناجات و آن گاه ستایش پیامبر با عباراتی در از و مسجع و مصنوع به زبان عربی می باشد نثر مجالس سبعه در بیشتر قسمت های آن مصنوع و متکلف با عباراتی دو راز ذهن می باشد بعد از این مقدمات حدیثی از پیامبر مطرح شده و سپس تفسیر آن توسط مولانا همراه با آیات قرآن زندگی انبیاء قصه‌ها و مثل های مناسب انجام شده است. مجلس اول مفصل‌تر از مجالس دیگر است.
می‌دانیم که مولانا بعد از یافتن شمس دیگر واعظ نبوده بنابراین به احتمال قریب به یقین مجالس سعبه باید قبل از طلوع شمس باشد.
نگ: شرح احوال مولانا ص 217
مجالس سبعه را هم زمان با مکاتیب مولانا، دکتر فریدون نافذ به سال 1356 هـ.ق دراستانبول منتشر کرده است.
5-مثنوی: مثنوی نظمی است که هر بیت آن دارای قافیه‌ای جداگانه می باشد مثنوی مولانا شش دفتر یا شش کتاب است و بر خلاف نظر محققان دفتر ششم و آخرین قصه کتاب، قلعه ذات الصور، ناتمام نماند، و چهار سال پیش از درگذشت مولانا نسخه کامل هر شش دفتر در خانه او تدوین و تحریر شده است.
نگ توضیح بیت 3593-دفتر ششم استعلامی
خود مولانا هم در همان سرآغاز دفتر ششم دوباره اشاره می کند که این قسم ششم، در تمام مثنوی (به عنوان پایان مثنوی) به حسام الدین چلبی پیشکش می‌شود. دفتر هفتمی هم به مولانا نسبت داده‌اند که بدون تردید از جعلیات قرون بعد است زیرا سال شروع دفتر مشخص نیست و انقروی که وجود دفتر را با استناد به نوشته‌ای که سال 814 دارد تأیید می‌کند ، باید گفت در این تاریخ از مرگ مولانا بیش از 150 سال گذشته است . مثنوی که شامل 25685 بیت است به این ترتیب تقسیم شده است. دفتر اول 4018 بیت، دفتر دوم 3826 بیت دفتر سوم 4813 بیت، دفتر چهارم 3856 بیت، دفتر پنجم 4241 بیت، دفتر ششم 4931 بیت‌دارد.
در هر دفتر مثنوی، پس از یک مقدمه کوتاه، مولانا حکایت‌هایی را زمینه بحث تربیتی و ارشادی خود می نماید و به مناسبت و به عمد از قصه بیرون رفته و اندرزهای خود را بیان می کند. مولانا مکرر به این مطلب اشاره می کند.
بار دیگر ما به قصه آمدیم ما از آن قصه، برون خودکی شدیم؟
گر به جهل آییم، آن زندان اوست
و ربه علم آییم، آن ایوان اوست
ابیات 1519 و1520 مثنوی استعلامی (دفتر اول ص 77)
مولانا خود می داند که این کار او کشاننده دل های مشتاقان برای اندرزهای آینده او می باشد. بعضی از قصه‌ها را فقط با ایمان و اعتقاد بایستی باور کرد مانند داستان دقوقی و کرامات او. گاه از داستان‌های کودکان برای ابیات خویش بهره می‌گیرد اگر هزلی در بیتی دیده می شود بی گمان به آن دلیل است که مولانا می‌داند خوانندگان در درون خود از شنیدن این الفاظ لذت می برندولی چه زیبا این نکات هزل آور را به مسائل دقیق عرفانی می کشاند. مولاناازمثال‌های کودکانه پوچی این جهان مادی را می‌رساند .
کودکان افسانه‌ها می آورند
درج در افسانه شان بس سر و پند
هزل ها گویند در افسانه‌ها
گنج می جو در همه ویرانه‌ها
بود شهری بس عظیم و مِه ولی
قد او قدر سکره بیش نی
«ابیات 2606-2604-دفتر سوم – استعلامی ص 123 »
می توان گفت:هزل های مولوی تقلیدی از سنایی
می باشد که سنایی می گوید.
هزل من هزل نیست، تعلیم است مولوی هم می گوید.
هزل تعلیم است، آن را جد شنو
تو مشو بر ظاهر هزلش گرو
هر جدی هزل است پیش هازلان
هزل ها جد است پیش عاقلان
«ابیات 3560-3558-دفتر چهارم – نیکلسون – ص 489»
که این مطلب و روایات دیگر می تواند تأیید کننده آن باشد که مولوی ریاکاری را نمی پسندیده و در مواردی دشنام و کیک هم می گفته است که گاهی این مطالب را در معارف بهاء ولد و مقالا شمس هم می یابیم.
«زرین‌کوب – سرنی ، 229-228»
گاهی مولانا کلمات ترکی و یونانی به اقتضای محیط روم یا آسیای صغیر و در نتیجه تغییرات سیاسی قرن هفتم می آورد. گاهی کلمه را می شکند یا برای قافیه ساختن مصوت آن را عوض می کند. گاهی برای کلمات معنایی تازه می آفریند و این‌ها همه نتیجه اندیشه مولاناست که مطابق قواعد زمانه حرکت نمی کند و به نوعی هنجار شکنی آگاهانه در ابیات خود دست می زند تا نشان دهد که به مفاهیمی دست یافته که از قدرت تصور ما خارج است.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  211  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بررسی ابیات مثنوی ازدیدگاه صاحب نظران

تحقیق در مورد شرح مثنوی

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد شرح مثنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شرح مثنوی


تحقیق در مورد شرح مثنوی

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه59

 

فهرست مطالب

چشم او من باشم:

معالجه کردن برادر دبّاغ ،دبّاغ را به خفیه به بوی سرگین:

عذر خواستن آن عاشق از گناه خویش از گناه خویش به تلبیس وروی پوش

وفهم کردن معشوق آن را نیز

ردّ کردن معشوقه عذر عاشق را و تلبیس او را در روی او مالیدن

بسم الله الرحمن الرحیم

زآنکه شاکر را زیادت وعده است              آنچنانکه قرب، مزد سجده است

شاکر را زیادت وعده است: گرفته از قرآن کریم است« لَئِن شکَرتمَﻷَزیدنّکم.»[1] (ابراهیم،7) وشما بندگان اگر شکر نعمت به جاآورید نعمت شما می افزاییم.

وَاسجُد واقتَرب: (علق،19) وبه نماز بپرداز و به حق نزدیک شو.

نور از آن ماه باشد و ین ضیاء                        آن خورشید این فروخوان از نُبا

از نُبا فروخواندن: اشاره است به این آیه شریفه « هوالذی جَعَلَ الشّمس ضیاءً واقمرنورا»(یونس،5) از این آیه شریفه بربلندی رتبت ضیاءالحق استفاده می کندو گفته خود را دربیت نخست، کامل می سازد. وفرماید ماه را روشنی است وآفتاب را ضیاء است و توضیائی وبرتر ازماه .

تمامی حکایت آن عاشق که از عسس گریخت در باغی مجهول،

 خود معشوق را درباغ یافت و عسس را از شادی دعای خیر

 می کرد ومی گفت که عسس أَن تَکرهوا شیئاًو هو خیر لکُم

بلک از او کن عاریت چشم ونظر                         پس ز چشم او به روی اونگر

چشم ونظر رعایت کردن: بعضی شارحان هندی آن را ازحدیث « عَرَفُت رَبّی رَبّی» گرفته اند ونیکلسون نیز آن را درشرح خود آورده و مرحوم فروزانفر به فرموده علی(ع) اشارت کرده است:

 


1- قرآن کریم  خطاط :افشار زنجانی     مترجم : محمد الهی قمشه ای   نوبت چاپ پنچم   محل چاپ تهران  چاپخانه فرهنگ  ص 235


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شرح مثنوی

تحقیق در مورد بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی


تحقیق در مورد بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه46

 

 

 

پیش در آمد :

دی شیخ با چراغ همی گشت کرد شهر    گز دیو و دد ملو لم وانسانم آرزوست

طبق روایت های مختلف از آدم (‌ع)‌ تا خاتم (ص )‌یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر و ائمه و اولیا همه وهمه آمده اند تا انسان را که (صاحب اختیار وجبر )‌ است هدایت کنند و او را به سرمنزل مقصود و خوشبختی برسانند . ولی از بدو تولد اولین فرزندان آدم ، هابیل و قابیل می بینیم که انسان برای ارضای نیازهای خود چه اعمالی را انجام نمی‌دهد تا به لذت های آنی خود برسد. همانطوریکه هابیل برای حس برتری جویی و خود خواهی و هوا و هوس خود برادرش هابیل را می کشد و این اولین خونی است که بر روی زمین ریخته می شود . اما پیامبران و ائمه و اولیا آمده اند . تا انسان را که (‌ اشرف مخلوقات )‌ است به مکارم اخلاقی برسانند وبه همین دلیل بیشتر روی تهذیب نفس انسانها کار کرده اند اما باید توجه داشت که در درون انسان دو نیروی متضاد اهریمنی وخدایی به طور فطری قرار داده شده است که همیشه این دو نیرو با هم در جدال و کشمکش هستند و این انسان است که باید به تقویت نیروی درونی خود بپردازد تانیروی اهریمنی را وادار به عقب نشینی کند بدین گونه میدان دید و وسعت عملیاتی نیروی خدایی بیشتر میگردد وچنانچه این پیشرفت و روند ادامه داشته باشد ، نیروی اهریمنی بصورت زندانی‌ای در می آید که در غل و زنجیر نیروی خدایی اسیر میگردد ولی


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد بررسی مفهوم رهبری در جامعه در آثار رومی با تاکید بر مثنوی معنوی

متن کتاب مثنوی راستان ( داستان های اخلاقی و اجتماعی زندگانی پیشوایان اسلام در قالب شعر)

اختصاصی از فی موو متن کتاب مثنوی راستان ( داستان های اخلاقی و اجتماعی زندگانی پیشوایان اسلام در قالب شعر) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

متن کتاب مثنوی راستان ( داستان های اخلاقی و اجتماعی زندگانی پیشوایان اسلام در قالب شعر)


متن کتاب مثنوی راستان ( داستان های اخلاقی و اجتماعی زندگانی پیشوایان اسلام در قالب شعر)

کتاب دو جلدی معروف و بسیار محبوب "داستان راستان" شهید استاد مرتضی مطهری به تازگی توسط رحمان زارع، شاعر شیرازی، در قالب داستان هایی در وزن بوستان سعدی سروده شده است.

به گزارش پایگاه خبری - تحلیلی "خیبرآنلاین"، این کتاب که "مثنوی راستان" نام گرفته، از سوی انتشارات ارسطو در هفته پایانی مردادماه روانه بازار کتاب شده است.


براساس این گزارش، "مثنوی راستان" مجموعه ای 7 جلدی است که اولین جلد آن منتشر شده و جلدهای بعدی به مرور زمان منتشر خواهند شد.

در انتخاب داستان های این کتاب خواندنی، از کتب و منابع تاریخی بسیاری استفاده شده و فقط به داستان های کتاب "داستان راستان" بسنده نشده است.


"مثنوی راستان" مجموعه ای غنی از داستان ها و روایات اخلاقی و اجتماعی زندگانی شریف چهارده معصوم علیهم السلام در قالب سروده هایی روان و ساده و زیباست که نخستین جلد آن در 160 صفحه منتشر شده است.

گفتنی است مجموعه کامل این اثر بیش از 1000 صفحه خواهد بود.

 


دانلود با لینک مستقیم


متن کتاب مثنوی راستان ( داستان های اخلاقی و اجتماعی زندگانی پیشوایان اسلام در قالب شعر)

دانلود تحقیق آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر

اختصاصی از فی موو دانلود تحقیق آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر


دانلود تحقیق آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر

 

 

 

 

 

 

تعداد  صفحات :  132 
فرمت فایل: word(قابل ویرایش)  
 فهرست مطالب:
چکیده
پیشگفتار
مقدمه همراه با شرح زندگانی مولانا و معرفی آثار
مقدمه
زندگینامه مولانا
پایان زندگانی
صورت و سیرت مولانا
آثار مولانا
آثار منثور مولانا:
بخش اول
تعلیم و تربیت در اسلام، قرآن، احادیث
فصل اول
فصل دوم
فصل سوم
فصل چهارم
فصل پنجم
فصل ششم

چکیده
این رساله، با عنوان «آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر» در یک مقدمه و چهار بخش تنظیم شده است. مقدمه مشتمل است بر اشاره‌ای به جایگاه رفیع مثنوی در میان آثار ادب فارسی و عظمت اندیشه‌های ژرف مولانا جلال الدین محمد مشهور به مولوی. همچنین شرح مختصر زندگینامه به آن بزرگ از آغاز حیات تا واپسین دم حیات.
بخش اول اختصاص دارد به بررسی تعلیم و تربیت از دیدگاه قرآن و احادیث و روایاتی که از ائمه معصومین علیهماالسلام نقل شده است. در بخش دوم به جهان‌بینی مولانا، انسان از دیدگاه مولانا، تهذیب اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مُدُن در مثنوی اشاره دارد و ابیاتی چند در باب هر موضوع به عنوان شاهد مثال از مثنوی معنوی آورده شده است. بخش سوم به بررسی نظرات و آراء روان‌شناسان بزرگ معاصر در زمینه تربیت و رشد و به کمال رسیدن و شکوفا شدن انسان‌ها، اختصاص داده شده است. در ابن بخش نظرات شش تن از برجسته‌ترین روانشناسان را که در حوزه رشد شخصیت و کمال یا با او هر کدام الگویی خاص را ارائه داده‌اند و به روانشناسان کمال گرا شهرت دارند، مورد بررسی فرار داده‌ایم. در بخش چهارم تلاش گردیده است تا نظرات تربیتی مولانا در مورد به کمال رسیدن انسان با سه مکتب بزرگ روان‌شناسی نوین و معاصر تطبیق داده شود. این سه مکتب بزرگ عبارتند از مکتب روانکاوی، مکتب رفتارگرایی و مکتب انسان‌گرایی باشد که بیان نکات تربیتی در مثنوی به عنوان یک راه ارتباطی با منبع وحی، راهنمایی ما در فهم مطالب مربوط به انسان باشد، چرا که مولانا با اقتباس از قرآن کریم و فهم آیات وحی به خلق مثنوی پرداخته است. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید.
وَ مِنَ اللهَ الْتوفیقْ
 
پیشگفتار
لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَی الْمؤمِنینَ اِذبَّعثَ فیهِم رَسوُلاً مِنْ اَنفُسِهِمْ یَتلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ و یُزَکیهِمْ وَ یُعَّلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکمَةْ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینْ .        
خداوند، بر مؤمنان منت نهاد که رسولی از خود ایشان در میان آنها برانگیخت تا آیات و نشانه‌های خداوند را برایشان تلاوت کند و آنان را از هرگونه نقص و آلودگی پاک سازد و کتاب و حکمت را به ایشان بیاموزد، با آنکه پیش از این در گمراهی آشکار بودند.
بدون هیچ شک و تردیدی، آثار منظوم و منثور مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی، خصوصاً مثنوی معنوی، از مهمترین آثار ادبی زبان و ادبیات فارسی محسوب می‌شود و به عقیده بسیاری از صاحبنظران و محققان، برترین اثر ادب فارسی است. ادبیّات هر عصر و نسلی، بیانگر نیازها، آمال، آرزوها، کشش‌ها، و واقعیت‌های زندگی مردم آن زمان است. اما به دلیل اینکه آثار مولانا، از نیازهای فطری و ذاتی انسان منشأ می‌گیرد و عنصر کمال و آرمان‌گرایی و سعادت‌طلبی برای نسل بشر که خمیرمایه تربیت و تزکیه، و مُلَهّم از آیات وحی و احادیث و روایات نبوی و ائمه معصومین عَلیهِمَا السَّلام می‌باشد، انگار نیاز همه اعصار و قرون بوده و در عصر حاضر که گسست انسان از طبیعت بیشتر شده، در گذر زندگی ماشینی و دنیای صنعت و اطّلاعات و سرعت، این نیازها دو چندان احساس می‌گردد.
نکته‌ها و دقایق ظریف و شورانگیز مولانا، سخن جان مردمی است که راه کمال می‌پویند و سعادت جاودان را برای ابناء بشر می‌جویند. در این راستا، مولانا، دارای یک جهان‌بینی است که نه مختص اوست، بلکه، توسط او با شکوه هرچه‌تمام‌تر بارور شده است. ظهور عرفان اسلامی، نقطه عطفی در تاریخ و فرهنگ ایران بوده و مولوی یکی از شاخص‌ترین چهره‌های جهان‌بینی عرفانی در جهان است. به نظر مولانا، مهمترین رسالت عارف، آئینه صفت گشتن است.
هر که را آئینه باشد پیش رو
        زشت و خوب خویش را بیند در او

(ب 360/3)
جهان‌بینی عرفانی مولانا، انسان را موجودی قابل تغییر و بالنده می‌داند. در پرتو شناخت قوانین حاکم بر جامعه و انسان، وی می‌تواند مسیر خود را آنچنان که می‌خواهد رقم بزند. اختیار و آزادی انسان منوط به درک صحیح قوانین و معیارهاست. عرفان، انسان را به خودشکوفایی دعوت می‌کند و در گذشتن از ظواهر و زیاده‌طلب‌های دنیوی. اندیشه‌های شگرف ملّای رومی، چنان در جان‌های تشنه حقیقت و معنویت، رسوخ کرده که (اسکات)  روانشناس بزگ آمریکایی، مولوی را بعد از حضرت مسیح و سایر برگزیدگان خداوند، بزرگترین معلم بشر می داند.و بر این گفته مولانا، تأکید می‌ورزد که می‌گوید:
«انسان به واسطه نیاز رشد می‌کند و اگر می‌خواهید رشد کنید، نیازهای خود را افزایش دهید. انسان‌هایی که نیازهای خود را متعالی و متحول نمی‌کنند و پویایی ندارند، ناگزیر سعی در جایگزین کردن نیازهای عالی‌تر، به وسیله نیازهای پست‌تر می‌نماید و هرگز رشد نمی‌کنند.»
با این مقدمه کوتاه که ذکر گردید:
در ابتدا، سعی و تلاش بر این بود که موضوع تحقیقی بدیعی از بطن مثنوی و مطالب آن استخراج نمایم که در نتیجه با مشورت فراوان موضوع «آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی معاصر» را انتخاب کرده و با بهره‌گیری از نظرات استاد راهنمای گرانقدر جناب آقای دکتر ستودیان و همچنین استاد مشاور محترم سرکار خانم دکتر مشهور و همسر ارجمندم جناب آقای دکتر سالاری دانشیار دانشگاه علوم پزشکی گرگان و با توجه به طرح کلی که در دست داشتم نوشتن موضوع رساله را با یک مقدمه و چهار بخش آغاز کردم.
بخش اول اختصاص دارد به تعلیم و تربیت در اسلام و قرآن و احادیث که اهداف کلی تربیت و موضوع تربیت را دربر می‌گرفت و سپس با استفاده از کتب متعدد بخش‌ها و فصول دیگر رساله را نوشته و سعی کردم قسمت‌های مختلف نوشته‌ام همراه با ابیاتی مرتبط از مثنوی باشد.
بخش دوم: انسان از دیدگاه، مولانا در مثنوی معنوی بررسی شد در بخش سوم معیارهای تربیتی معاصر از نظر چند تن از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان روانشناسی مورد بررسی قرار گرفت و در بخش چهارم مقایسه آموزه‌های اخلاقی و تربیتی مثنوی با موازین تعلیم و تربیت مدرن از دیدگاه 3 مکتب بزرگ روان‌شناسان صورت پذیرفت که مشابهت‌ها ذکر گردید. و این مقایسه گوشه‌هایی از جهان‌بینی عرفانی مولوی و دیدگاه او نسبت به مراتب کمال‌یابی، تربیت و رشد انسان با نظرات روانشناسان بزرگ معاصر، یک بار دیگر عظمت فکر و وسعت دانش و فهم این حکیم بی‌بدیل را بر همگان آشکار می‌سازد.

مقدمه
سپاس و ستایش و ثنا، آن را سزاست که از نهیب دور باش کبریایی‌اش عقل دوراندیش را در شناخت ذاتش راه نیست، و اندیشه تیزگام در راه شناسایی او لنگ است. زیرا مخلوق جز از جنس و مثل خود اگاه نیست. و درود کامل، خاص خاصان اوست بالاخص، بر اوّلین تجلی نور ازل و آخرین پیامبر مرسل محمد (ص) و پویندگان راه و حاملان اندیشه او. در میان نوابغ ادبی و اندیشمندان زبان و ادب فارسی و زنجیره چهره‌های درخشان هزار سال شعر فارسی، مولوی یکی از زبان‌آورترین شاعران تاریخ و یکی از رفیع‌ترین سرایندگان شعر عرفانی در تمام اعصار شعر فارسی و آخرین مظهر کمال در سراسر جغرافیایی ادبیات عرفانی ایران است که دیوان شمس و مثنوی او متعالی‌ترین اوج معنی‌گرایی در شعر تعلیمی فارسی است. عشق که بن‌مایه غزل‌های اوست، تجربه حیات اوست.
مثنوی او عملی‌ترین و حیاتی‌ترین نمونه عرفان است آن هم با نظم و سبک و ساختار و صورتی که ویژه اوست، اما از طرفی دیگر مدتها بود که شیفته‌وار، دل بسته مثنوی بودم و اندیشه‌های بلند و افکار معنی‌آفرین و هیجان‌برانگیز و حرکت‌خیز و حیات‌بخش و انسان‌ساز و معانی شیرین که از الفاظ سخته این کتاب عظیم می‌تراود، هر روز بیش از روز پیش، مرا مجذوب و مفتون خویش می‌ساخت در نتیجه سعی و تلاشم بر این بود که بتوانم از این شاهکار بی‌همتای جاویدان جهان اندیشه و ادب شعر فارسی چیزی بیاموزم.
برای من، مثنوی مولوی، تنها یک اثر ماندگار و خواندنی و ماندنی چون دیگر آثار عرفانی یا  دواوین شعری و حکمی نیست، بلکه محور زندگی و آئینه تمام‌نمای حیات بشری است که از دیدگاه او انسان حامل اندیشه الهی و مقام خلیقه‌ایی دارد. و هیچ‌کس در دیدگاه خداوند خوار مایه و حقیر نیست. و راه وصول به حق، موقوف و منحصر به صورتی خاص از پرستش نیست، بلکه هر کاری که از سر سوز و اخلاص به حق انجام شود، راهی به حق است و از هر دلی به حقیقت راهی است.
همانگونه که از شاهنامه فردوسی، صدای ضربان قلب زنده و تپنده انسان پرتوان و پویای بی‌زمان و مکان را می‌شنویم، مثنوی مولوی نیز احیاگر حیثیت انسانی و معمار اندیشه و منادی صلح و آزادی و اُخوت، انسان و انسان‌گرایی و مبشر عدالت اجتماعی و ستایشگر فضیلت و علم و عشق و خردپژوهی است. البتّه خرد کلّی معرفت‌جو و معاد اندیش و فریادی است علیه نابرابری‌های اجتماع. او سقراط‌وار، به سرنوشت انسان و آزادی او می‌اندیشد. همانگونه که شاهنامه به رودی عظیم می‌ماند که در عین قدرت و زیبایی، آراسته و کامل است و برای هر شخص جلوه و جمال خاص دارد و در عین حال، شناسنامه زندگی پرتلاطم وسرشار از گیر و دار ملت سلحشور و قوم دلیر ایران است که یک قوم و فرهنگ را از اعماق زمان و ژرفای تاریخ بیرون کشیده است و بر قله رفیع فکر و تمدن و فرهنگ و ادب قرار داده است.
مثنوی نیز به اقیانوسی متلاطم می‌ماند که در سطح هموار، آرام و قابل رؤیت و بهره‌برداری است و گاه در اعماق ژرف، دره‌هایی پر پیچ و خم به جریان می‌افتد و از دسترس و دید خواننده ناپدید می‌گردد. مولوی عقیده دارد که حقیقت انسانی بیرنگ است و قدر مشترک میان افراد بشر معنی و اصل انسانیت است. پس همان‌ بهتر که بدان حقیقت باز گردیم و ستیزه و پرخاش را به یک سو نهیم. مثنوی عصاره تجربه دینی اسلامی در طول هزار و پانصد سال تفکر دینی است و به ما می‌گوید که اعمال قدرت و خشونت و قهر و غلبه و آزار و شکنجه و سخت‌گیری، راه صحیح تربیت و پرورش اخلاق نیست.
شاید بتوان با قدرت‌نمایی و هیبت، بشر را مقهور کرد ولی نمی‌توان انسان کامل ساخت زیرا قهر و هیبت ممکن است ظاهر را منظم کند ولی باطن را پاک نمی‌کند و نور معنی نمی‌بخشد و انسانیت روی در حجاب می‌کشد.
پس از تنگ‌نظری و کوته‌بینی‌‌ها و فردطلبی‌ها دست بردارید، زیرا تسلّط بر دلها و عقاید از دایره فشار بیرون است، همانگونه که شاهنامه برای اندیشمندان، ساختار پیروزی و شکست، امید و ناامیدی، زادنها و مردنها، در آن تفکر‌آمیز و پرمعناست و می‌تواند چراغی برای آیندگان باشد که چگونه با ایران و ایرانی باید برخورد کرد، مثنوی نیز با ارائه جهان‌بینی‌ها و باید و نبایدهایی که ارائه می‌دهد، شمع شب‌افروزی است برای آیندگان و برای همگان که چگونه با انسانها برخورد کنند و به ما می‌گوید ای انسانها، تبر در جان یکدیگر منهید و بگذارید انسانیت از افق زندگی سر بر زند و بدرخشد.
برای مفاهیم بی‌شماری که در مثنوی می‌درخشند از آنجا که هر کس از زاویه‌ای به آن نگریسته، خواستیم دِیْنِ خود را ادا و شمه‌ای از مفاهیم معرفتی انسانی و رشد و کمال او را بیان نمایم. اما در این دریای بس عظیم و ژرف و پهناور و در این گفتار کوتاه، پیش از یک قطره آن را نمی‌توان بازگو کرد، زیرا به ضرس قاطع و یقین جازم، معتقدم و می‌گویم که هیچ کتابی از ساخته‌های فکر و قلم بشری به اندازه مثنوی شریف مولوی افکار تازه و مطالب ارزنده و جاودانی ندارد. به طوری که اگر پیشرفت سریع و حیرت‌انگیز تمدن و علوم و معارف بشری، به فرض محال کلّی از کتب و آثار نظم و نثر قدیم، ساخته قلم و فکر بشر را در هم نوردد و همه را باطل کند، هنوز مثنوی مولوی زنده، پیشرو و. قافله‌سالار اصلاح نفوس و سردفتر علوم و معارف بشری و مظهر (آنکه نمرده است و نمیرد تویی) خواهد بود. خلاصه این که؛ افکار و عقاید مولوی که در منظومه مثنوی و دیگر آثار او پراکنده است، دریای عظیم است که به قعر آن نتوان رسید و به قول مولانا:
گر شود بیشه، قلم دریا مدید
        مثنوی را نیست پایانی پدید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق آموزه‌های تربیتی در مثنوی و تطبیق آن با روانشناسی نوین و معاصر