فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد مقایسه مبانی فکری و سنت شعری رودکی و نیما یوشیج3

اختصاصی از فی موو تحقیق در مورد مقایسه مبانی فکری و سنت شعری رودکی و نیما یوشیج3 دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 77

 

دانشگاه آزاد اسلامی واحد ورامین- پیشوا

دانشکده ادبیات

عنوان طرح پژوهشی: مقایسة مبانی فکری و سنت شعری

رودکی (پدر شعر فارسی) و نیما یوشیج (پدر شعر نو فارسی)

(3)

تاریخ تهیه: بهمن‌ماه 1384


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد مقایسه مبانی فکری و سنت شعری رودکی و نیما یوشیج3

دانلود تحقیق نیما یوشیج

اختصاصی از فی موو دانلود تحقیق نیما یوشیج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق نیما یوشیج


دانلود تحقیق نیما یوشیج

دسته بندی : علوم انسانی _ تاریخ و ادبیات

فرمت فایل:  Image result for word ( قابلیت ویرایش و آماده چاپ

حجم فایل:  (در قسمت پایین صفحه درج شده )

فروشگاه کتاب : مرجع فایل 

 


 قسمتی از محتوای متن ...

نیما یوشیج علی اسفندیاری یا علی نوری مشهور به نیما یوشیج (زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۴ خورشیدی در دهکده یوش استان مازندران - درگذشت ۱۳ دی ۱۳۳۸ خورشیدی در شمیران شهر تهران) شاعر معاصر ایرانی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است. نیما پوشیج با مجموعه تاثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیاد ها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود. تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود زندگی کودکی نیما در سال ۱۲۷۴ هجری خورشیدی به دنیا آمد. پدرش ابراهیم‌خان اعظام‌السلطنه متعلق به خانواده‌ای قدیمی مازندران بود و به کشاورزی و گله‌داری مشغول بود. پدر نیما زندگی روستایی، تیراندازی و اسب‌سواری را به وی آموخت. نیما تا سن دوازده سالگی در دل طبیعت زندگی کرد. نیما خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از او نداشت چون او را شکنجه می‌داد و در کوچه باغ‌ها دنبال نیما می‌کرد. اقامت در تهران دوازده ساله بود که به همراه خانواده تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچه‌ها کناره‌گیری می‌کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می‌کرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلم‌هایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد. پس از پایان تحصیلات در مدرسه سن‌لویی نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد. اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد. بیکاری وی باعث شد تا افکار گوناگون به ذهنش هجوم آورد از جمله تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود. در همین زمان (سال ۱۳۰۵) با عالیه جهانگیر ازدواج کرد تا به گفته خود از افکار پریشان رهایی یابد. درست یک ماه پس از ازدواج، پدرش ابراهیم نوری درگذشت. در همین زمان چند شعر از او در کتابی با عنوان خانواده سرباز چاپ شد. وی که در این زمان به دلیل بی‌کاری خانه‌نشین شده بود در تنهایی به سرودن شعر مشغول بود و به تحول در شعر فارسی می‌اندیشید اما چیزی منتشر نمی‌کرد. ترک تهران به سال ۱۳۰۷ خورشیدی محل کار عالیه جهانگیر همسر نیما به آمل انتقال پیدا کرد. نیما نیز با او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشت رفتند. عالیه در این‌جا مدیر مدرسه بود و نیما را سرزنش می‌کرد که چرا درآمدی ندارد. تغییر نام علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ خورشیدی نام خود را به نیما تغییر داد. نیما نام یکی از اسپهبدان تبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضا می‌کرد. در نخستین سال‌های صدور شناس‌نامه نام وی نیماخان یوشیج ثبت شده است. آغاز شاعری از راست به چپ: هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی،نیما یوشیج، احمد شاملو، مرتضی کیوان نیما در سال ۱۳۰۰ م

تعداد صفحات : 5 صفحه

  متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

پس از پرداخت، لینک دانلود را دریافت می کنید و ۱ لینک هم برای ایمیل شما به صورت اتوماتیک ارسال خواهد شد.

 
« پشتیبانی فروشگاه مرجع فایل این امکان را برای شما فراهم میکند تا فایل خود را با خیال راحت و آسوده دانلود نمایید »
/images/spilit.png
 

دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق نیما یوشیج

زندگی نامه نیما یوشیج

اختصاصی از فی موو زندگی نامه نیما یوشیج دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

زندگی نامه نیما یوشیج


زندگی نامه نیما یوشیج

لینک دانلود و پرداخت پایین مطلب

فرمت فایل:word(قابل ویرایش)

تعداد صفحات: 18صفحه

زندگینامه نیما و ....

 

 

گنجشک یوش !

- پسرک نادان ! با تو هستم . همان جا بمان !

- نمی خواهم . من درس نمی خوانم .

- مگر با تو نیستم ؟ چرا فرار می کنی ؟ من پای دویدن ندارم .

اما علی ، کودک ریزاندام یوش ، بی توجه به فریادهای آخوند مکتبخانه ، دمپایی هایش را از پا در آورده ، توی دستهایش کرده است و مثل باد در میان کوچه باغ ها می دود . پیرمرد چند قدم دنبال او می دود و زود از نفس می افتد . دست به دیواری می گیرد ، نفسی تازه می کند و دوباره شروع به دویدن می کند . پیرمرد طومار تا شده بلندی در دست دارد . طوماری از نامه های اهالی که آن ها را با دست خود به هم چسبانده است . طومار مثلا کتاب فارسی بچه هاست . همه بچه های مکتبخانه طومارهایشان را خوانده اند و خط به خط آن را حفظ کرده اند ؛ همه و همه غیر علی ؛ و حالا پیرمرد اصرار دارد او را به دام بیندازد . او با خود فکر می کند : (( بالاخره یک نفر باید به این پسره سر به هوا سواد یاد بدهد . ))

علی در میان کوچه باغ ها می رود و پیرمرد همچنان سر در پی او دارد . سرانجام در کوچه باغی بن بست ، طفل گریز پای مکتبخانه در دام گرفتار می شود و معلم با ترکه به جانش می افتد . علی مثل گنجشک به دام افتاده ، نفس نفس می زند . قفسه سینه لاغر و استخوانی اش با هر نفسی که می کشد ، بالا و پایین می رود . پیرمرد ترکه را با شدت بالا می برد .

علی می ترسد و خودش را مچاله می کند . اما ترکه آرام روی تنش فرود می آید . تمام تن او یکپارچه خیس از عرق است . یک ترکه محکم کافی است تا فریادش را به آسمان بلند کند .

- پسر جان ، تو باید این ها را بخوانی و حفظ کنی . می فهمی ؟

- نمی خوام . حفظ نمی کنم . نامه به چه دردم می خورد ؟

و معلم این بار ترکه را قدری محکم تر بر پشت عرق کرده او فرود می آورد . علی فریادی می کشد و از صدای او ، کلاغ ها و گنجشک های باغ همسایه از روی شاخه های درختان پر می کشند و در آسمان به پرواز در می آیند . او چاره ای ندارد ؛ باید قبول کند . ناچار سر تکان می دهد و در حالی که عرق صورتش را با پشت آستین پیراهنش پاک می کند ، می گوید : (( خب ، باشد . بده بخوانم . ))

پیرمرد خوشحال می شود. لبخندی می زند و دستی بر سر او می کشد:((آفرین پسر خوبم )). بعد طومار نامه ها را به طرف علی دراز می کند . علی طومار را می گیرد و شروع به خواندن می کند : (( گاو شیر علی دیروز مرد . پسر خاله زیور داماد شد . حیدر تت ))

خواندن را قطع می کند و رو به پیرمرد می پرسد : (( ای جایش را بلد نیستم سخت است . )) پیرمرد سر جلو می آورد تا نوشته نامه را برایش بخواند . ناگهان علی طومار را روی صورت پیرمرد می اندازد و در یک چشم به هم زدن پا به فرار می گذارد . پیرمرد بیچاره دیگر نای دویدن ندارد . دستش را به دیوار کاهگلی باغ می گذارد و می نشیند . علی با پای برهنه در کوچه می دود و پیرمرد در حالی که سر تکان می دهد ، دور شدن او را تماشا می کند . صدای خنده های کودکانه ای در میان درختان می پیچد و به گوش پیرمرد می رسد . یک جفت دمپایی لاستیکی لا به لای علف های نهر میان کوچه گیر کرده است .

هیچ چیز نمی تواند گنجشک بی قرار یوش را در میان یک چهار دیواری اسیر کند . او زاده دامنه کوه های کپاچین است . همسفر رودها و همنشین قله های سر به فلک کشیده است . عقاب های دره ها نام او را می دانند . نامش علی نوری ( اسفندیاری ) است و در اواخر آبان سال 1276 در پاییز با شکوه و طلایی رنگ یوش ، در حوالی نور مازندران چشم به دنیا گشوده است . پدرش ابراهیم نوری و مادرش طوبی فتاح است

 


دانلود با لینک مستقیم


زندگی نامه نیما یوشیج

دانلودمقاله نیما را درست نمی خوانند

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله نیما را درست نمی خوانند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


________________________________________
از خلال گفت و گویی که با این شاعر داشتیم، دریافتیم که با نگاهی چند سویه، خود افتخار می کند که در کنار نیما بسیار چیزها را فرا گرفته و به گونه ای سرراست نیرو، خود را برترین شاگرد نیما می داند. حتی معتقد است که بسیاری از دیدگاه ها و رفتارهای اجتماعی او در متن زندگی به هم پیوسته اش شباهت های عجیب با نوع نگاه و کردارهای نیما دارد.

 

با او نشستیم و گفتیم، از نیما، از کتاب ها و شعر، از زندگی و هستی شناسی راهگشای بزرگ شعر امروز ایران.

 

* در سال ۱۳۱۹ چه چیز یا چیزهایی در میان بود که باعث شد «نیما» تأثیرگذار ظاهر شود؟
- در سال ۱۳۱۹ نشریه ای به نام «موسیقی» پا گرفت و انتشار یافت. بگذارید برگردم به عقب و دقیق تر بگویم. در آن نوزده سال، مجموعه شعرهای بسیاری از شاعران همان زمان منتشر می شد، اما هیچ نامی از نیما در میان نبود و او صرفاً یک شاعر متوسط به چشم می آمد. حالا می شود گفت که تأثیرگذاری نیما بر شعر معاصر از ۱۳۱۹ شکل گرفت اما امروز جوانان ما فکر می کنند که تأثیرگذاری و جریان سازی های ادبی نیما یوشیج با نوشتن منظومه «افسانه» آغاز شد که در حقیقت اصلاً این طور نبوده و نیست.
در زمان حکومت رضا شاه، تنها کسانی که شعر می گفتند و شهرتی برای خود داشتند، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار و میرزاده عشقی بودند. همان طور که می دانید ایرج میرزا و میرزاده عشقی در سال ۱۳۰۴ دار فانی را وداع گفتند و از ۱۳۰۴ به بعد هم شاعران دیگری چون پروین اعتصامی، نظام وفا، شهریار جوان، پژمان بختیاری جوان، وحید دستگردی، فرخی یزدی و امیری فیروزکوهی پا به عرصه شعر و شاعری گذاشتند.می خواهم بگویم که خبری از نیما نبود.
* چرا؟
- نیما شعر نمی نوشت. اگر هم می خواست شعر ساده بنویسد مثلاً کسی نبود که ساده تر از ایرج میرزا بنویسد و در آن شرایط ایرج میرزا برای خود غولی بود. پس نیما یوشیج در زمان رضاخان هنوز چهره نشده بود؛ مسأله تا آنجا پیش رفته بود که سردار فاخر حکمت هم از خود، کتابی تحت عنوان «متحد المعانی» به چاپ رسانده بود و در آن شعر و شاعری موضوع اصلی و محوری محسوب می شد و سردار فاخر حکمت نوشته بود که شعر باید چگونه باشد و به هر حال، حد و مرزهایی تعیین کرده بود که درنهایت دست و پای نیما را می بست.
سال ۱۳۱۶ شعر «ققنوس» نیما، به همراه چند شعر دیگر او در مجله «موسیقی» منتشر شد؛ ولی نهایت این شعر هم در روند شعر زمانه تغییری ایجاد نکرد.
به نظر من، اگر بخواهیم نگاهی دقیق داشته باشیم، می شود گفت که قبل از نیما هم دکتر تندر کیا شعر نو نوشت اما شعرهای نو او همان لا طا ئلاتی بود که اصلاً تأثیرگذار نبود و عمق چندانی هم نداشت. پس نیما پس از ۱۳۲۰ هم مطرح نشد.
در همین دوره و در سال ۱۳۲۵ وقتی که کنگره نویسندگان ایران تشکیل شد، نیما در آنجا دو شعر خواند. یکی «آی آدم ها» و دیگری «پدری و پسری» . همین شعرخوانی نیما در آن دوره باعث شد تا عده ای به شعر او دشمنی بورزند و علیه وی مبارزه و ایستادگی کنند.
* به نظر می آید که اگر آن عده در همان دوره با نیما مخالفت نمی کردند، شاید نیما، نیمای امروزی ما نمی شد. به هر حال بد نیست بدانیم که چرا این افراد با شعر نیمای بزرگ مخالفت می کردند؟
- چون نیما نظام شعری زمان خود را درهم ریخته بود. حال شاعران شهیر دهه بیست، کسانی غیر از بهار، فریدون توللی، دکتر مهدی حمیدی شیرازی، پژمان بختیاری، دکتر صورتگر و دکتر پرویز ناتل خانلری نبودند.
دهه ۲۰ از لحاظ سیاسی پستی و بلندیهای فراوانی داشت ولی در هر حال جوان ها هرچه می خواستند، می توانستند بگویند. یعنی ما آزاد بودیم و هر چیزی که می خواستیم، می نوشتیم و می خواندیم.
خیلی ها می گویند احمد شاملو، فلان شعر خود را که خوب هم به اصطلاح گل کرد، در همان سال ها نوشت. خب، این به آن دلیل بود که چاپخانه ها گوشه خیابان بودند و مثلاً روزنامه مدرسه مان هم شعرها را برایمان چاپ می کرد. حتی کودتای ۱۳۳۲ هم نتوانست ضربه ای به این روند شعری در جامعه وارد آورد. این فراز و فرودها طی شد تا رسیدیم به دهه چهل و در همان دهه چهل بود که فروغ فرخزاد و جلال آل احمد درگذشتند. در همان سال ها هم مهدی اخوان ثالث تقریباً سرودن شعر را کنار گذاشت و سهراب سپهری هم دیگر شعر نمی سرود.
* منظورتان این است که فضا اندکی خالی شد؟ درست است؟
- بله. فضا کاملاً خالی شد و دولت هم شگرد خیلی بدی زد و تمام کتاب های درسی مدارس را یکسره عوض کرد.
* یعنی چگونه و چه طور این کار را انجام داد؟
- مثلاً در کتاب های فارسی دوران مدرسه ما و حتی قبل از این سال ها شعرهای شاعرانی مثل حافظ و سعدی و... را می خواندیم. در حالی که دولت با سبک آمریکایی خود کار را کاملاً عوض کرد.
* مسبب این کار چه کسانی بودند؟
- فریدون رهنما، دکتر مسعود نوری علا و دیگری رضا براهنی. این ها شعر را از پایه خراب کردند. چرا که آمدند و گفتند مثلاً تی.اس.الیوت این طور شعر نوشته و یا مثلاً ازراپاند چنین آورده است.

 

* مگر آنها بد گفتند که الیوت و ازراپاند چنین گفته است؟ تا آنجا که من می دانم الیوت امروز یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستم محسوب می شود.
- ببینید؛ وقتی شاعری شعری می نویسد به واقع تاریخ و فرهنگ مملکت خود را می نویسد و باید شعر را چنان بسراید که مردم می پسندند. حال حرف های الیوت و ازراپاند ممکن است با فرهنگ و نوع نگرش ما جور در نیاید.
شما نگاه کنید. وقتی از یک فرد ایتالیایی می پرسیم یکی از بهترین شعرهای سرزمینت را بگو، به مانند ما که از حافظ سخن نقل می کنیم، او از «دوزخ» دانته برایمان حرف می زند و مثلاً می گوید: «در نیمه راه زندگی زمینی ام، راه خویش را در جنگل تاریک گم کرده ام.» خب، درست؛ این شعر، بزرگترین شعر و معروف ترین شعر ایتالیایی است. اما هنگامی که به زبان فارسی برگردانده می شود، تمام معنای خود را از دست می دهد و یک چیز پیش پا افتاده به نظر می رسد.حال جامعه ایتالیا نه تنها این شعر را می پسندد بلکه معروف ترین و بهترین شعر خود می داند. چرا که آن فرهنگی که از ارسطو شکل گرفته و با هومر شروع شده و نهایت به شیمبورسکا ختم می شود، بار عاطفی ای را به همراه دارد و برای هر ایتالیایی قابل هضم و درک فهم است و خواهد بود.
* البته به گمانم خانم «شیمبورسکا» لهستانی است. مگر این طور نیست؟
- بله. منظور من هم این است که آنها فرهنگ هاشان به نوعی به یکدیگر شباهت دارد و در دایره فهم ارسطویی و این ها می گنجد.
* البته خیلی ها هم معتقدند که دوران درخشان شعر ما از ۱۳۴۵ به بعد شکل گرفت. شما چه فکر می کنید؟
- شما وقتی خودتان درباره شعر می خواهید صحبت کنید، بعید است نام سپانلو را به میان نیاورید. خود سپانلو از شاعران اوایل دهه چهل ما محسوب می شود و به واقع شما یک شاعر قبل از سال ۱۳۴۵ را همیشه در حرف هایتان مورد مثال قرار می دهید. تاحال نشده از خودتان سئوال کنید که چرا یک شاعر بعد از ۱۳۴۵ را نام نمی برید و یا اگر اسمی هم ببرید اشاره ای گذرا می کنید و می روید؟پس قبول کنیم که سال ۱۳۴۵ به اصطلاح یک کودتای فرهنگی توسط آمریکایی ها صورت گرفت و بعد از آن شعر ما بی معنا شد. تا آن سال شعر ما خوب رشد کرد و پیش رفت ولی از آن زمان تاکنون حدود ۴۰ ، ۵۰ سال است که یک شعر خوب هم نداریم.
* به نظر من این طور نیست.
- بیشتر توضیح می دهم. باز هم مسأله را می شکافیم. کسانی چون براهنی و حقوقی شعر را خراب کردند. به فرض اگر دکتر ناتل خانلری که مجله سخن را منتشر می کرد و قبل از این ها هم تألیفات فراوانی داشت و استاد دانشگاه هم بودند و نهایت قلمرویی برای خود داشت، می گفت شعر فارسی باید چگونه باشد، کمی قابل قبول بود. اما عده ای شهرستانی که اصلاً پایشان به اروپا نرسیده بود و از قضا زبان خارجی ای را هم نمی دانستند و متأسفانه زبان فارسی را هم بلد نبودند و درست نمی فهمیدند، معتقد بودند که شعر همان چیزی است که خودشان می گویند. آنها شروع کردند به تبلیغ درباره شعر خودشان و تا حدودی هم موفق شدند. دلیلش هم آن بود که این دوستان همه اش می گفتند «الیوت» فلان گفته و بهمان نوشته. حال باید دریافت که فرهنگ ما چه ارتباطی می تواند به شعرهای الیوت داشته باشد. شما نگاه کنید که فرضاً «فریدون مشیری» شاعر متوسطی است ولی اکثر ما شعر «کوچه» او را خوانده ایم و لذت برده ایم؛چرا که «کوچه» او با فرهنگ و طرز فکر ما همخوانی دارد. چند وقت پیش در مقاله ای نوشتم که تارکوفسکی به هنرمندان روسی می گوید که شما یک جای راهتان را اشتباه طی کرده اید و چاره کار هم این است که مسیر را به عقب برگردید و از همان نقطه ای که راه را به غلط از سر گرفته بودید، کارتان را شروع کنید.
* به نظر شما چه دلیل یا دلایلی باعث شد تا شعر نیما به اصطلاح ماندگارتر باشد؟
- بهار همان حرف هایی را به میان می آورد که شاعران ما در قرن ها پیش به میان آورده بودند. یعنی با همان سبک خراسانی شعر می سرود. صدالبته این گفته برای بسیاری از طرفداران بهار جالب نخواهد بود، ولی به گمانم برای اقشاری مانند اساتید دانشگاه ها باید قابل تأمل باشد. به هر حال هنگامی که نیما آمد، الگو، فرم، مضمون و حتی ساختار شعر فارسی را دگرگون کرد. باور کنیم که نیما مردی بزرگ، بسیار آگاه و با شعور و صاحب نظر بود. نگاه کنید، کتاب «ارزش احساسات» او پس از این همه سال هنوز که هنوز است، جای خواندن دوباره و چندباره دارد و بسیاری مباحث را می توان از دل آن فرا گرفت.
* رمز آن بزرگی نیما را شما در چه چیز می دیدید و می بینید؟
- بزرگی اش در این بود که مرد بسیار باسواد و بادانشی بود. نیما با جامعه بورژوایی ایران خود را درانداخت و این جامعه بورژوایی او را نپذیرفت. امروز متأسفانه کسی شعر نیمایی را درست نمی خواند. من هم اکنون حدود پانزده سال است که کتاب «نیما» ی خودم را تهیه و تنظیم و گردآوری کرده ام و نمی گذارند که این کتاب منتشر شود؛ یعنی انتشاراتی ها می گویند که خریدار ندارد. شعر خوب و نیمایی صد درصد باید فرم و پایان بندی درست داشته باشد. بگذارید قیاس دیگری داشته باشیم. در سال ۱۳۴۶ کسانی مثل احمدرضا احمدی پا به عرصه شعر گذاشتند و راه هایی را آزمودند. در آن سال ها پیش تر ملک الشعرای بهار می نوشت:
ای کوه سپید پای در بند ای گنبد گیتی، ای دماوند
از سوی دیگر احمدی یک راست آمد و نوشت: یک مادرزن دارم گنده و کلمه «گنده» اش را هم «گنده» چاپ کرد! حال ببینید این شعر با آن شعر چقدر تفاوت داشته و دارد. طبیعتاً باید یک واسطه ای در میان می بود تا ما از آنجا، یک راست به اینجا می رسیدیم. مثلاً اگر می گذاشتند کسانی مثل فریدون توللی، شعرهایشان را ادامه دهند، ما به جایی دیگر می رسیدیم. خب، بعینه شاهدیم که یک دفعه آن شعرها قطع شد وحکومت آن زمان از سروده های جدید پشتیبانی کرد.
از اواخر دهه پنجاه این روند کم رنگ و کم رنگ تر شد و به جایی رسید که به مرزهایی از حذف و نابودی نزدیک شد ولی دوباره، کسانی این مباحث را پیش کشیدند که شمبورسکا فلان چیز را گفته و تی.اس الیوت به بهمان چیز اعتقاد دارد. گفتند که «شکلوفسکی» چنان نوشته و خوانده و ما ایرانی ها هم باید حتماً و قطعاً مثل آنها بنویسیم! پس همیشه نوپردازان ما دو عیب و ایراد بزرگ داشتند: یکی اینکه حدود چهل، پنجاه سال از دنیا عقب بوده اند و دیگر اینکه اغلبشان با زبان های خارجی آشنایی چندانی نداشته اند. همین آقای عزیز دل من، جناب علی باباچاهی آمده و به اصطلاح تمام فرم های شعر را عوض کرده. این در حالی است که نه زبان خارجی می داند و نه اروپا را می شناسد. متأسفانه هم اکنون هم جوانان ما ا رتباطشان با نسل قدیم از هم گسسته و بدیهی است که لازم و ضروری هم نمی دانند تا به گذشته شان رجوع کنند و برگی از تاریخ ادبیات را ورق بزنند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   35 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نیما را درست نمی خوانند