
فرمت فایل :power point( قابل ویرایش) تعداد اسلاید: 24 اسلاید
پاورپوینت درباره توضیحاتی پیرامون قوانین و مقررات اجرایی
فرمت فایل :power point( قابل ویرایش) تعداد اسلاید: 24 اسلاید
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :74
بخشی از متن مقاله
مقدمه :
در این تحقیق کتاب البیان آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی به صورت تفصیلی معرفی می شود در ابتدا شرح حال و زندگی نامة وی از دوران کودکی تا پایان زندگی گرانبهایش جمع آوری شده و تحقیقات و تألیفات ایشان در حوزة علوم دینی و شاگردانی که در این عرصة مقدس پرورش داده اند ، گرد آوری شده است پس کتاب به صورت ظاهری معرفی شده و بعد از آن ، فهرست کلی ازکتاب بیان شده و به دنبال آن به صورت اجمالی خلاصه ای از هر مبحث نوشته شده است و در پایان به قدر بضاعت ،کتاب مذکور مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
چکیده
ابتدا قرآن را در پیشگاه عظمت آن از دید احادیث و قرآن بررسی می کنیم سپس اعجاز قرآن و اشکالاتی که بر آن گرفته می شود در آیه های نفی اعجاز بحث می شود بعد قاریان هفتگانه ، قرائتهای هفتگانه و حروف هفتگانه مورد تفحص قرار می گیرد سپس راجع به تحریف قرآن و دلایل عدم تحریف و نحوة جمع آوری و تدوین قرآن و حجیت ظواهر آن جستجو شده است . بعد از آن مسألة نسخ در قرآن و نسخ در آیات مختلف بررسی شده و مسأله بدأ در آفرینش و قواعد کلی در تفسیر قرآن و در پایان تفسیر سوره حمد بیان شده است .
آیتالله خویی از آن دوران، چنین میگوید:
«من در ایامی که در نجف اشرف مشغول تحصیل علوم دینیه بودم، بیشتر مقیّد به آداب و سنن و اوراد و اذکار بودم، و گاهی در مجلس پرفیض مرحوم آیتالله سید علی قاضی شرکت میکردم و از انفاس قدسیه آن بزرگوار بهره میبردم، تا اینکه روزی به ایشان عرض کردم: چیزی به من یاد بدهید و دستورالعملی بگوئید که من انجام بدهم؛ ایشان دستورالعملی را دادند و گفتند چهل روز به این دستور، عمل کن! و من مشغول انجام آن اعمال شدم و چون روز چهلم شد، برای من حالت مکاشفهای رخ داد و من همه حوادث و چگونگی زندگی و آینده خود را مشاهده کرده و دیدم در بالای منبر درس میگویم و در منزل نشستهام، مردم میآیند و میروند، نماز جماعت و مراجعات مردم و حالات گوناگون خودم را مانند آیینهای که در پیش رویم باشد، تماشا میکنم، تا این که رسید به جائی که یک مرتبه شنیدم کسی بالای گلدسته حضرت میگوید: (انا لله و انا الیه راجعون) ایها النّاس با کمال تأسف آیتالله خویی از دنیا رفت. و در این جا آن حالت از من بر طرف شد و به حال عادّی برگشتم.»[1]
به اعتقاد آیتالله سبحانی، رمز موفقیت فرزانه خوی عبارت است از:
الف- فهم و هوش و دریافتن مطالب، به صورت صحیح؛
ب- حفظ و ضبط مطالب، بدون آن که با مرور زمان فراموش شود؛
ج- تصرف و موشکافی در مطالب؛
د- نوآوری.
این فقیه برجسته در اثر تلاشهای شبانه روزی، استفاده از نبوغ خدادادی و پشتکار مداوم، توانست در سال 1352هـ.ق. از آیتالله نائینی، آیتالله کمپانی، آیتالله عراقی، آیتالله بلاغی، آیتالله میرزاعلی آقا شیرازی و آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد بگیرد. [2]
یکی از بارزترین خصوص آیتالله خویی، اهمیت دادن به تدریس و تعلیم است. او بیش از هفتاد سال، شیفتگان معارف جعفری علیهالسلام و تشنگان فقه امامیه را از کوثر زلال معارف ال محمّد صلیالله علیه وآله سیراب نمود.
وی در طول این مدت، توانست با تحمل زحمات طاقتفرسا، صدها مجتهد تربیت کند. بسیاری از شاگردان او به مقام مرجعیت، تدریس و اداره حوزههای علمیّه نائل آمدهاند. این استاد گرانمایه درباره اهمیت تدریس، فرمود:
«من به تجربه دریافتهام که انسان باید آموختههایش را به دیگران بیاموزد. در درس گفتن یک نوع نبوغ برای انسان حاصل میشود که خیلی مفید است.»
ایشان در آغاز جوانی، به تدریس پرداخت. او در این باره میگوید:
«زمانی که دومین جلد شرح لمعه را فرا میگرفتم، به تدریس اولین جلد این کتاب پرداختم.»
آیتالله خویی درباره پیشینه تدریس خویش، مینویسد:
من بسیار تدریس کردهام و در فقه، اصول و تفسیر جلسات درس بسیاری تشکیل دادهام و جمعی بیشمار از اندیشمندان را در حوزه علمی نجفاشرف پرورش دادهام. من خارج مکاسب شیخ انصاری و همچنین کتاب صلوة را، از اول تا آخر، دو بار تدریس کردهام. در 27 ربیعالاول 1377 هـ.ق. به تدریس کتاب عروة الوثقی پرداختم- از باب طهارت شروع نمودم و در 26 ربیعالاول 1400 هـ.ق. به کتاب اجاره رسیدم و اکنون (ماه صفر 1401هـ.ق) در صدد اتمام این کتاب هستم-. محاضرات خود در فن اصول را- از آغاز تا پایان- شش بار (بر صدها نفر از دانشوران) القاء کردم و دوره هفتم را به سبب سنگینی وظایف و مسئولیتهای مرجعیت، در مبحث ضدّ رها ساختم.
در سالهای گذشته، به تدریس علم تفسیر همت گماشتم و پس از مدتی، بر خلاف خواسته قلبیام، از آن دست برداشتم و چقدر دوست میداشتم این درس ادامه مییافت و منتشر میشد. خداوند را سپاس میگویم که در خلال این سالیان طولانی، لجظهای از تدریس باز نایستاده و به جز روزهای بیماری و سفر، همواره به تعلیم اشتغال داشتم.
فرزانه خوی علاوه بر تدریس علوم اسلامی، در فن مناظره با مخالفان و دانشمندان سایر ادیان نیز خبره بود. آیتالله خویی در مناظره، شیوه سقراط را در پیش میگرفت و ابتدا، تظاهر به قبول گفتار طرف مقابل میکرد، آنگاه مانند یک شاگرد که در مقام دانشطلبی و استفاده از استاد دانشمند خود است، اشکالات و مطالبی را به عنوان سوالات علمی، با مهارت خاصی پیش میکشید و موجب میشد که طرف مناظره حقایقی را به زبان آورد که ناخواسته، گفتار قبلیاش را نقض کند. بدین گونه او را در تناقضگویی و بنبست قرار میداد و راه فراری برای وی باقی نمیگذارد، جز این که ناگزیز به جهل و اشتباه خود اعتراف کند.[3]
بعضی از مناظرات آیتالله خویی در کتاب البیان نقل شده است، از جمله: مناظره با دانشمندی یهودی درباره جاودانگی قرآن و مناظره با عالم سنی درباره سجده کردن بر خاک. گفتوگوی او با عالم سنّی حجاز، با حضور شخصیتهای مذاهب گوناگون اسلامی، 10 شب در مسجد النبی صلیالله علیه وآله به طول انجامید و سرانجام، طرف مناظره تمام گفتههای ایشان را پذیرفت. در اثر همین گفتوگوها بود که عدهای از برجستگان اهل سنت، مانند دکتر سید محمّد تیجانی سماوی، استاد مالکی مذهب دانشگاه زیتونیّه تونس به مذهب مقدس تشیع گرویدند.
فرزانه خوی برای نشر معارف اهلبیت علیهالسلام و گسترش علوم اسلامی، لحظهای نیاسود. ایشان علاوه بر پرورش شاگردان، در تألیف کتابهای ارزشمند علمی نیز کوششهای چشمگیری داشت.
شمار فراوان آثار آیتالله خویی- با توجه به این که وی هماره به تدریس، پاسخ به استفتائات و پرداختن به امور مرجعیت مشغول بود- بیانگر تلاش شبانه روزی او برای احیای فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام است. حضرت آیتالله خامنهای در این زمینه میفرماید:
باید یاد نیکی از عالم بزرگوار و مرجع عظیمالشأن که اخیراً رحلت کردند، یعنی مرحوم آیتالله العظمی آقایی خویی بکنیم. ما به ایشان نه از دید یک مرجع، بلکه از دید یک محقق، مولف و مدرّس موفق نگاه می کنیم. آنچه درباره این بزرگوار و امثال ایشان، غالباً بعد از وفات صحبت میشود، جنبههای مربوط به مرجعیت این بزرگواران است، در حالی که آنچه در زندگی این افراد و شخصیتهای برجسته اهم است، خصوصیاتی است که مستقیماً به مرجعیت آنها، مربوط نیست، بلکه میشود گفت مرجعیت آنها، ناشی از آن خصوصیات است و آن، همان جنبه علمی، تحقیقی، تدریسی و کار موفق و پیگیر آنان در این زمینه است. اگر شما به زندگی این بزرگوار نگاه کنید، میبینید حداقل در سه رشته علمی و درس مهم، دارای فرآوردههای علمی تحقیقی هستند، که یکی فقه، دیگری اصول و سومی رجال است. این همه کتابهای فقهی و اصولی که شاگردان ایشان نوشتهاند، همه از کلمات ایشان است و شما به اینها اضافه کنید آنچه را که از قلم خود ایشان مستقیماً صادر شده است، کتاب بزرگ و کمنظیر رجالی ایشان که ظاهراً آن را در سالهای اواخر عمرشان نوشتهاند- چون ذکر میکنند که من این کتاب را با اشتغال زیاد و در دوران پیری مینویسم- یک فرآورده علمی عظیم است. حال شما ببینید یک عالمی که این مقدار فرآورده علمی دارد، چقدر میتواند تأثیر در حوزههای علمی، نه فقط در زمان خود، حتی بعد از زمان خود بگذارد.»[4]
آیتالله خویی 34 کتاب در موضوعات مختلف اسلامی تألیف نمودهاند که عناوین آنها عبارتند از:
*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***
فرمت وُرد
26 صفحه
چکیده :
در این پروژه پیرامون طراحی نرم افزار ساخت یک قفل الکترونیکی با استفاده از میکرو کنترلر AVR(ATMEGA8) مطالبی چند به میان آمده است این قفل توانایی این را دارد که توسط سه نفر و با سه رمز رقمی متفاوت مورد استفاده قرار گیرد .
میکرو AVR رمز را از یک صفحه کلید ماتریسی دریافت می کند و پس از نمایش برروی صفحه نمایشگر LCD پس از مقایسه با رمز موجود در حافظه در صورت صحیح بودن رله ای را برای یک ثانیه فعال می کند و قفل باز می گردد هر یک از این کاربرها به راحتی
می توانند رمز مورد نظر خود را تغییر دهند و رمز دیگری را جایگزین آن کنند .
یک رمز 5 رقمی نیز به عنوان رمز SUPERVISER تعریف شده است که در صورتی که یکی از کاربرها رمز خود را فراموش کرد می تواند با وارد کردن آن سه رمز دیگر را صفر کند و کاربرها می توانند با مراجعه دوباره رمز مورد نظر خود را وارد کنند و پیغام های میکرو نیز در هر مرحله با توجه به کلید فشار داده شده بر روی صفحه نمایشگر LCD نمایش داده
می شود .
در این پروژه در معرفی به نحوه کار با میکرو کنترلر AVR پرداخته شده است و سپس طراحی مدار و نرم افزار قفل آمده است که در آن نحوه عملکرد مدار ، نقشه شماتیک مدار معرفی زیر برنامه ها و در نهایت مجموعه متن نرم افزار بیان گردیده است .
مقدمه :
مختصری راجع به AVR
زبانهای سطح بالا یا همان HLL (HIGH Level Language) به سرعت در حال تبدیل شدن به زبان برنامه نویسی استاندارد برای میکرو کنترلرها (MCU) حتی برای میکروهای 8 بیتی کوچک هستند زبان برنامه نویسی C و BASIC بیشترین استفاده را در برنامه نویسی میکروها دارند ولی در اکثر کاربردها کدهای بیشتری را نسبت به زبان برنامه نویسی اسمبلی تولید می کنند .
ATMEL ایجاد تحولی در معماری جهت کاهشی کد به مقدار مینیمم را درک کرد که نتیجه این تحول میکروکنترلرهای AVR هستند که علاوه بر کاهش و بهینه سازی مقدار کدها به طور واقع عملیات را تنها در یک کلاک سیکل توسط معماری RISC انجام می دهند و از 32 رجیستر همه منظوره استفاده می کنند که باعث شده 4 تا 12 بار سریعتر از میکروهای مورد استفاده کنونی باشند .
تکنولوژی حافظه کم مصرف غیر مدار شرکت ATMEL برای برنامه ریزی AVR ها مورد استفاده قرار گرفته است در نتیجه حافظه های FLASH و EEPROM در داخل مدار قابل برنامه ریزی (ISP) هستتد میکرو کنترلرهای اولیه AVR دارای 1 و 2 و3 کیلوبایت حافظه FLASH و به صورت کلمه 16 بیتی سازماندهی شده بودند .
AVR ها به عنوان میکرو RISC با دستورات فراوان طراحی شده اند که باعث می شود حجم کد تولید شده کم و سرعت بالاتری بدست آید .
خصوصیات (ATMEGA 8)
خصوصیات جانبی
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :69
بخشی از متن مقاله
دریافتن اینکه یک شوخی خنده دار است یا نیست کار ساده ایست. یا به آن میخندید یا نمیخندید. این یک واکنشی آنی ست. شوخی ها میتوانند چیزهای زیادی را دربارة آدمهایی که آنها را تعریف میکنند و همین طور آدمهایی که به آنها میخندند آشکار کنند. به نظر فروید شوخی مثل رویاست. زیرا بیانگر عناصر نادلپذیری است که معمولآً از ورودشان به خود آگاهی آدمها دوری میکند. به ندرت پیش میآید که یک بازیگر کمدی از سد لودگی گذر کند و به دلیل احساسی که در شوخی اش نهفته است شناخته شود. میتوان شخصیت دلقک در نمایشنامه شاه لیر را مثال زد که حقیقت را در قالب شوخی به زبان میآورد. هیچ کسی کمدینها را جدی نمیگیرد. در موارد نادری که کمدینها نقشی با احساس وجدی را ایفا میکنند اغلب بسیار خوب ظاهر میشوند، چون مهارت و حس زمان بندی آنها چنان خوب است که حتی در یک درام هم بخوبی یک اثر کمدی نتیجه میدهد. مثل جری لوئیس در فیلم سلطان کمدی (مارتین اسکورسیزی) ایده های یک شوخی بیش از آنکه تلویحی باشند صریح و بی پرده اند. یک شوخی گذشته از اینکه با چه دشواری و مهارتی ساخته شده، باید خودانگیخته بنظر برسد. پس در این مجموعه تضادها، کمدی را باید یک درام آراسته شده پنداشت. بازیگر کمدی میزان جدیت اندیشه هایش را پنهان نگه میدارد.
کمدی حالت ستیزه جویانه ندارد. زیرا موقعیتی را در هم میریزد و سبب رهایی از تنش میشود. امام درام در سوی دیگر، ستیزه جویانه است زیرا بر مشکلات متمرکز میشود و تنش ایجاد میکند.
در مورد وودی آلن این مایه مسرت است که او کمدینی است با اندیشه هایی جدی و در همان حال که تنش میآفریند. ما را به خنده نیز وا میدارد.
آلن استیوارت کانیگزبرگ در اول دسامبر 1935 در برو کلین آمریکا به دنیا آمد: جایی که در نزدیکی آن 25 سالن سینما وجود داشت. او در 3 سالگی اولین فیلم زندگی اش را دید: سفید برفی و هفت کوتوله و چنان مسحور شده بود که به سوی پرده دوید تا آن را لمس کند. در 5 سالگی یک سینما روی حرفه ای شد. در تابستانها اگر پول داشت هر روز به سینما میرفت. در زمستانها شنبه ها و یکشنبه ها قطعی بود، و گاه جمعه شبها نیز به تماشای فیلم میرفت. او هر نوع فیلمیرا با ولع میبلعید: کمدیهای احساسی پرستن استرجس - کمدیهای شلوغ برادران مارکس و چارلی چاپلین، فیلمهای راز آلود جنایی با بازی همفری بوگارت و جیمز کاگنی و غیره …
آلن در دوره فیلم بینی در سینماهای محلی، عمیقاً تحت تاثیر تضاد موجود میان خشونت دنیای واقعی جاری در خیابانهای بروکلین و رویای به تصویر درآمده در سینما قرار گرفت. تجربه آلن از فقر کاملاً حقیقی بود- پدر و مادرش مدام بر سر پول دعوا میکردند. همچنین در کودکی برای اولین بار با مقوله مرگ روبرو شد. هنگامیکه 3 سال داشت و در تختش خوابیده بود پرستاری چنان محکم قنداقش کرد که داشت خفه میشد. او به آلن گفته بود میتواند خفه اش کند و او را در سطل آشغال بگذارد بطوری که هیچ کسی متوجه نشود. آلن از آن زمان از فضاهای بسته و تاریک هراس داشت. او هرگز در آسانسور و تونلهای طولانی قدم نمیگذاشت.
نکته جالب این که آلن به رغم ظاهر لاغر و دلمشغولی هایش به سینما. در کودکی ورزشکار خوبی بود. به قابلیتهای ورزشی او در فیلمهایش اشاره های اندکی شده است. او در اوایل نوجوانی صفحه ای از سیدنی بکت شنید و به یک بچه جاز بدل شد. ابتدا نواختن ساکسفون و سپس کلارینت را آموخت. سالها بعد هنگامیکه در کاباره ای در سان فرانسیسکو برنامه اجرا میکرد. به موسیقی ترک مورفی گوش میکرد: او کسی است که آلن را تشویق به نواختن نمود. از آن زمان به بعد دیگر آلن موسیقی را رها نکرد.
در دهه 50 سینماهای هنری شروع به نمایش آثار برگمان کردند و از آن پس برگمان محبوب ابدی آلن شد. گرچه دلیل اصلی رفتن آلن و میکی رز به تماشای فیلم
تابستان با مونیکا این بود که شنیده بودند در این فیلم تصاویر زیادی از برهنگی بازیگران وجود دارد. علاوه بر ورزش و سینما و موسیقی؛ دلبستگی دیگر آلن تردستی بود. در کودکی یک جعبه تردستی داشت و برای تکمیل مهارتش روزی چهار ساعت تمرین میکرد. یک روز که آلن در یک فروشگاه ابزار تردستی بود؛ میلتن برل وارد شد. آن دو شروع به صحبت کردند و آلن همان جا آزمون داد و سپس در یک نمایش تردستی بعنوان میهمان شرکت کرد: او در حرکت دستهایش اشتباه کرد و آن برنامه تردستی در همان شب اول اجرا تعطیل شد. آلن گرچه در مدرسه بندرت به درس توجه میکرد و نمره های بدی میآورد ولی محبوب بود و همیشه یک شوخی و متلک آماده داشت. در 15 سالگی به اسم وودی آلن برای روزنامه ها مطلب طنز میفرستاد و هر چند از ان کار عایدی نداشت. با همین نام مشهور شده بود. سپس در یک بنگاه مطبوعاتی استخدام شد که بعد از مدرسه روزی 3 ساعت به منهتن میرفت و آنجا مطلب طنز مینوشت. او برای اینکار هفته ای 20 دلار دستمزد میگرفت.
پدر و مادر آلن طنز نویسی را شغل نمیدانستند و از او میخواستند که در پی کاری مناسب باشد. او نیز برای برآوردن انتظارات آنها در کلاسهای فیلمسازی دانشگاه نیویورک ثبت نام کرد. او عاشق فیلم دیدن بود. اما از بحث و تحلیل پس از فیلم بیزار بود. در نتیجه بیشتر فیلم میدید تا سرکلاسها حاضر بشود، و به این ترتیب مردود شد. دلبستگی دیگر زندگی آلن زنها بودند و او این حس را با دوستانش قسمت میکرد. گرچه در نظر زنها مرد با مزه ای بود، تصورش در یک رابطه عاشقانه کار ساده ای نبود. آلن بزودی دریافت که اشکال کار، نوع زنهایی است که مورد توجه او قرار میگیرند- زنهای لاغر با موهای بلند سیاه و لباسهای تیره. این زنها بدون استثناء دانشجوهای هنر بودند که ترجیح میدادند در گرینویچ ویلج پرسه بزنند و در مورد سارتر و مفهوم زندگی بحث کنند تا اینکه با الن مسخره و بی سواد بگردند. آلن برای اینکه بتواند با آنها رابطه برقرار کند. تصمیم میگیرد خود را آموزش دهد. مطالعه را با خواندن آثار نویسندگان کلاسیک آمریکایی مثل همینگوی - جان اشتان بک و فاکنر آغاز کرد. به زودی مجذوب اگزیستانسیالیستهای فرانسوی و روسی شد و پس از آن آموزش شخصی خود را با جهان کتاب؛ هنر؛ نمایشنامه و سینما آغاز کرد. آلن گاهی شخصیتهای اصلی فیلمهایش را در موقعیتی به تصویر میکشد که در گفتگو با زنها. به شاعرها؛ هنرمندان و فلفسه اشاراتی میکنند. آلن در تلاش بود به عنوان یک مجری محبوبیت بدست آورد و در این میان دوستانش را نیز تشویق میکرد که روی صحنه بروند. او نوشته های یکی از دوستانش را که بسیار حرفهای میدانست - اجرا کرد و نتیجه موفقیت آمیز بود. پس از آن آلن قطعه های کوتاه کمدی مینوشت و در سالن سامر اجرا میکرد. بدل سیدسزار ( کمدین و آهنگساز و بازیگر ) برنامه اش را دید و آلن برای نگارش برنامه تلویزیونی سید سزار استخدام شد. آلن در کنار مل بروکس - کارل راینر و نیل سایمن یکی از طنز نویسان ثابت سزار شد آلن در کار بالری گلبرت که بعدها متن نسخه تلویزیونی M.A.S.H را نوشت؛ نامزد دریافت جایزه امیشد. آلن چند سال بعد نگارش برای تلویزیون را بعنوان کاری بی ارزش رها کرد چون عقیده داشت حتی زمان پخش آن برنامه کسی برایش ارزش قایل نیست و پس از پایان پخش نیز در یک لحظه و برای همیشه در فضا محو میشود.
در زمانی که در مقام کمدین ر حای کوچکی برنامه اجرا میکرد و در یک گروه موسیقی نیز نوازنده بود با هارلین روزن آشنا شد. دوستی آنها به ازدواج شان در سال 1956 منجر شد. روزن 17 سال داشت و آلن بیست سال. وقتی که پیشنهادهای بیشتری بعنوان یک نویسنده کمدی دریافت کرد؛ درآمدش روز به روز زیادتر شد و به هفته ای 1700 دلار رسید. ولی در سال 1960 این همه را رها کرد تا برنامه های تک نفره کمدی اجرا کند. آلن تنها به این دلیل ساده این تصمیم را گرفت که طنزها و قطعه های کمدی کوتاه بسیاری برای دیگران نوشته بود. به سبک خود آنها؛ ولی این بار میخواست طنزهایی برای اجرای خود بنویسد. به سبک خودش. مدیران جدید آلن؛ جک رولینز و چارلز جافی؛ او را بعنوان نویسنده استخدام کردند؛ اما هنگامیکه آلن نوشته هایش را رو خوانی میکرد آنها بسیار لذت میبردند و به آلن میگفتند که او خود باید به روی صحنه برود. آنها او را وادار کردند تا در بلوآنجل روی صحنه برود. آلن تنها به اعتبار شهرت رولینز بود که این کار را قبول کرد. او معرف و تعلیم دهنده هری بلافونته؛ مایک نیکولز و آلن میاز میان بسیاری دیگر بود.
رولینز و جافی از آن زمان تا به امروز مدیران آلن هستند. آنها تنها دست یکدیگر را فشردند؛ و گرچه درباره قراردادهای میلیون دلاری برای آلن مذاکره کرده اند؛ ولی هیچ سند قانونی ای میانشان رد و بدل نشده است. آنها در سالهای اخیر مدیران رابین ویلیامز؛ دیوید لترمن و بیلی کریستال نیز بوده اند.
آلن در مقام مجری برنامه کمدی تک نفره از مورت سل الهام گفت. سل در کاباره کار میکرد جایی که معمولآً کمدینها لباسهای رسمیمیپوشیدند با صداقتی جعلی حرف میزدند و درباره آیزنهاور و گلف شوخی میکردند. سل هیچ یک از این ویژگیها را نداشت. او با شلوار راحتی؛ یک پلوور و در حالی که یک روزنامه زیر بغلش داشت قدم به صحنه میگذاشت. مینشست و درباره روابط و سیاست و فرهنگ جمعی حرف میزد. هارلین فکر میکرد آلن با اجرای این برنامه های سبک کمدی استعداد خود را تلف میکند: در حالی که نه تنها میتواند یک طنز نویس بزرگ بلکه نویسنده ای مطلق باشد. فشار دو سال کار مداوم و جدا زندگی کردن آلن به طلاق آن دو در سال 1962منجر شد. آلن به واسطه روابطی که در تلویزیون بدست آورد توانست برای یک مجموعه جدید تلویزیونی بنام خنده ساز. نقش یک خلبان را بنویسد. سال 1962 یک برنامه نیم ساعته با بازی لوییز لسر؛ آلن آلدا و پل همپتون فیلم برداری شد. اما در ترغیب شبکه ای. بی. سی برای پخش شکست خورد و این مجموعه هرگز ساخته نشد. آلن بعدها در سال 1966 با لوییز لسر ازدواج کرد و 3 سال بعد از هم طلاق گرفتند. آلن در کاباره برنامه اجرا میکرد که تهیه کننده ای بنام چارلز کی. فلدمن به کار او علاقه مند شد و برای نوشتن فیلمنامه تازه چه خبر پوسی کت؟ استخدامش کرد. ساخته شدن این فیلم فکر وارن بیتی بود و عنوان بندی آن و طرز گوشی تلفن را برداشتن و با زنها حرف زدن ادای احترامیبود به خود او. کلایو دانر کارگردان این فیلم نمیدانست با این فیلمنامه چه کند. مشکل دیگر تعدد شوخیهای آلن در متن بود. در نتیجه بعضی از آن شوخی ها برای پیتر اوتول و پیتر سلرز بازنویسی شدند. شخصیت پیتر اوتول چیزی بود که آلن رویای آن را در سر داشت و شخصیت سلرز شیطانی بود که آلن از تبدیل شدن به آن ترس داشت. با این حال شخصیت وودی آلن مرکز توجه نیست؛ به این ترتیب بخش زیادی از حواشی از دست رفت و تنها شوخی ها باقی ماند. آلن این فیلم را دوست نداشت و قسم خورد که در آینده فیلمنامه هایش را خودش کارگردانی کند.
به ندرت شنیده شده که وودی آلن متنی جز برای فیلم نوشته باشد. او از 6 ماهی که در لندن بود بخوبی توانست استفاده کند و نمایشنامه هایی را نوشت که از آن ها میتوان به آب را ننوش (1966) نام برد.
این نمایشنامه موفق درباره یک خانواده آمریکایی بنام هالندر است که تعطیلاتشان را در اروپا میگذرانند. آنها به دلیل فیلمبرداری از مناطق نظامیتحت تعقیب قرار میگیرند و به سفارت آمریکا پناه میبردند. در آنجا با کشیشی به نام درابنی آشنا میشوند. او حقه های تردستانه بلد است و در جستجوی مکانی مقدس است. پسر ناشایست سفیر. که زیادی با خودش روراست است. در عین حال که به خانواده هالندر کمک میکند. مایه دردسر آنها نیز میشود. در پایان خانواده هالندر و پدر درابنی قاچاقی فرار میکنند و سوزان هالندر با پسر سفیر ازدواج میکند. از این نمایشنامه در سال 1969 فیلمیبه کارگردانی هاوارد موریس و با بازی جکی گلیسون ساخته شد. آلن در 1994 از این اثر نسخه ای تلویزیونی ساخت و خودش و مایکل جی؛ فاکس در آن بازی کردند.
دوباره بزن؛ سام ( 1969) نمایشنامه دیگری است که درمورد نگرانیها و رنجهای آلن فیلکس صحبت میکند. او یک منتقد سینمایی است که پس از رفتن همسرش؛ به احیای زندگی جنسی از دست رفته اش نیاز دارد. دوستان او دیک ولیندا کریستی تلاش میکنند تا دوستیهای گوناگونی برایش آماده کنند. و او در این بین حتی با روح همفری بوگارت نیز مشورت میکند. آلن و لیندا عاشق میشوند و رابطه نزدیکی برقرار میکنند و دست آخر آلن متاثر از فیلم کازابلانکا لیندا را ترک میکند.
فلیکس اولین و تنها نقش آلن در یک نمایشنامه است. به اعتقاد او این کار ساده ترین شغل دنیاست. او تمام روز هر کاری را میخواست میکرد. بعد ساعت 8 شب پیاده به سمت تاتر میرفت و روی صحنه حاضر میشد، پرده بالا میرفت، او به همراه دوستانش یک ساعت و نیم بازی میکرد، پرده پایین میافتاد و دو ساعت بعد در رستورانی نشسته بود. هنگام نمایش این اثر در برادوی حقوق دوباره بزن سام برای ساخت فیلمیبر اساس آن فروخته شد. آلن تمایلی به ساخت این فیلم نداشت چون چیزی مربوط به گذشته میدانست. نقش فلیکس به بازیگرهای دیگری پیشنهاد شد اما هیچ یک نپذیرفتند. با این حال چهار سال بعد هنگامیکه آلن شناخته تر شد. دوباره پیشنهاد این نقش را دریافت کرد و این بار پذیرفت. سایر بازیگران نمایش اصلی نیز نقشهای خود را پذیرفتند. دوباره بزن سام در سال 1972 توسط هربرت راس و بسیار ماهرانه به فیلم درآمد. آلن همچنین تعدادی نمایش تک پرده ای نیز نوشته که نه هرگز، ولی بندرت به اجرا در آمده اند. مرگ در میزند درباره تولید کننده لباس 57 ساله ای به نام اکرمن که با مرگ رامیبازی میکند. این کار آشکارا برداشتی از همان شطرنجی است که مرگ معمولاً با قربانیانش بازی میکند. اکرمن برنده میشود و مرگ پول کافی ندارد که کرایه تاکسی تا خانه را بپردازد؛ در نتیجه منتظر میماند تا شب بعد بتواند باختنش را جبران کند. اکرمن تا آن حد ساده لوح است که حس هراس از مرگ در او وجود ندارد. موضوع نمایشنامه بعدی اش؛ مرگ درباره مردی به نام کلاینمن است که به ناچار از پیوستن به یک گروه تجسس برای یافتن یک قاتل است. او در تلاش برای حفظ جان خود؛ متوجه جایگاهش در این جستجو میشود. او متهم به قتل میشود: ولی در همان لحظه خبر میرسد که قاتل در جای دیگر دستگیر شده.
سپس کلاینمن با قاتل که همان مرگ است روبرو میشود و به طرز فجیعی به دست مرگ کشته میشود، در حالی که گروه تجسس همچنان در پی یافتن قاتل است. این نمایشنامه هسته اصلی فیلم سایه ها و مه وودی آلن شد. نمایشنامه خدا در پانصد سال قبل از میلاد مسیح میگذرد. دو یونانی، یک نویسنده و یک بازیگر به نامهای هپاتیتیس و دیا بیتیس، در یک آمفی تئاتر خالی نشسته اند و سعی دارند برای نمایشنامه ای بنام برده که هر دو نقشی در آن دارند، پایانی بیابند. سوالاتی که مطرح میشود همه دربارة خداوندست، عده ای در میان تماشاگران بلند میشوند، بحث میکنند و یا به بازیگران روی صحنه ملحق میشوند و یا تاتر را ترک میکنند. در پایان این دو یونانی همچنین در پی یافتن پایانی خوش برای نمایششان هستند.
در نمایشنامه پرسش آبراهام لینکلن از معاون مطبوعاتی اش میخواهد تا برای کنفرانس خبری پرسشی طرح کند. سوال اینست که به عقیده شما پای یک آدم باید چقدر بلند باشد؟ لینکلن پاسخ میدهد باید آنقدر بلند باشد که به زمین برسد. این پرسش را در اساس کشاورزی بنام ویل هینز طرح کرده است. او در عوض تقاضای عفو برای پسر محکوم به مرگش این معما را طرح میکند. لینکلن تصمیم میگیرد تا در کنفرانس مطبوعاتی بعدی پسر را عفو کند. این نمایشنامه استعاره ای از روشی است که در آن کمدی میتواند به انسانها کمک کند تا حقیقت و احساسات درونی شان را کشف کنند - یعنی داستان زندگی خلاقانه خود آلن. نمایشنامه بعدی به نام
لامپ معلق در سال 1982 نوشته شد و مضمون آن توهمات زندگی روزمره ای است که ما را از ایجاد تغییر در درون خودمان باز میدارد. ماجرا در 1945 اتفاق میافتد و به خانواده ای به نام پولاک میپردازد. پدر پیشخدمت یک رستوران است و بیزار از ظاهر تصنعی همسرش میخواهد با بتی معشوقه اش به فلوریدا یا نوادا بگریزد. آرزوی بتی این است که طراح مد بشود. همسر الکلی است و در حسرت یک رابطه عاشقانه با جری وکسلر است. ( جری یک دلال سینمایی درجه 3 است). پل پسر خانواده در حال تمرین تردستی است و مادر تشویقش میکند اما او یک بی عرضه تمام عیار است.
" فیلمهای آلن "
چی شده تایگر لیلی؟ (1966) - آلن یک فیلم ژاپنی به نام کلید کلیدها را که تقلید مسخره ای از فیلمهای جیمز باند بود را تکه تکه کرد. نماها را دوباره سرهم کرد؛ سکانس های طنز تازه ای را فیلمبرداری کرد و با دوستانش همه چیز را از نو صدا گذاری کرد. داستان آلن درباره شخصیتی به نام فیل مسکوویتز است. او یک حرام زاده یهودی دوست داشتنی است که ماموریت دارد تا دستور آماده کردن بهترین سالاد تخم مرغ دنیا را که ربوده شده پیدا کند. گفتگوهای فیلم در یک لحظه توسط بازیگران بداهه گویی شده است. خود آلن در این فیلم چهار بار بر تصویر دیده میشود: یک بار به شکل انیمیشن در عنوان بندی ابتدای فیلم. بار دیگر وقتی که چگونگی ساخته شدن فیلم را برای تماشاگر شرح میدهد. بار سوم شوهری است که در اتاقک نمایش با زنی وعده ملاقات دارد و سایه هایشان روی دیوار میافتند و آخرین بار روی کاناپه ای نشسته و بی توجه به چاینالی که در نیمه دیگر تصویر برهنه میشود. و سیبی را گاز میزند. این فیلم قالب و انتظاراتی را که از سینما وجود دارد به بازی میگیرد. فیلم واقعی نیست. آدمها تظاهر میکنند که چیز دیگری هستند. اما مردم آنها را به عنوان یک امر حقیقی باور میکنند. آلن این تعلیق در باور را تا آخرین حد پیش میبرد. چطور یک بازیگر ژاپنی میتواند یهودی باشد؟ چرا کسی باید این همه به خاطر دستور یک سالاد تخم مرغ بخودش زلت بدهد؟ آلن در ابتدای فیلم بر پرده ظاهر میشود تا به تماشاگرنشان بدهد که این تنها یک فیلم است. حضور آن شخصیتها در اتاقک نمایش. تاکید دیگری بر این حقیقت است که ما به تماشای یک فیلم نشسته ایم. حتی سکانسی که در آن یک تار موبه فیلم گیر میکند و یک دست وارد کادر میشود و آن را کنار میزند. آلن این فیلم را تجربه فاجعه آمیزی میداند و میگوید پیش از نمایش فیلم سعی کرده تا از تهیه کننده ها شکایت کند. به هر حال وقتی که نقدهای مثبتی بر فیلم نوشته شد؛ آلن ماجرا را دنبال نکرد چون به این نتیجه رسید که ارزش تلاش کردن ندارد. خودش آن را فیلمیخواب آور میداند.
پول را بردار و فرار کن (1969) - ویرجیل استارکول یک مجرم بی دست و پاست که تنها دلیل شهرتش این است که یک گروه فیلمبرداری در تعقیب اوست. این فیلم تقلیدی طنز آمیز از سبک سینما حقیقی است. دوربین روی دست، مصاحبه جلوی دوربین، صداهای واقعی و آگاهی عمومیاز حضور دوربین آلن پس از پایه ریزی این سبک، سپس خود دست به نابودی آن زد. او بریده فیلمهایی از یک بازی بیسبال و بریده هایی از فیلمهای گرگم به هوای ویرجیل با پدربزرگش را به همراه تکه فیلمهای یافته شده از قیصر ویلهلم را سرهم کرده سپس صدایی روی این تصاویر گذاشته که معنای آن را متفاوت کرده است به این ترتیب آلن نشان میدهد که سینما حقیقت یک سبک است و هیچ واقعیتی در این حقیقت وجود ندارد. پیش از شروع فیلمبرداری؛ آلن درباره کارگردانی و چگونگی ساخت این فیلم به شدت ناراحت بود. او ملاقاتی با آرتور پن داشت و آرتور درباره هماهنگی رنگها و دیگر موارد مهم عملی برای او توضیح داد. نگاه پن به مقوله کارگردانی بسیار ساده بود. اولین تصمیم مهم آلن انتخاب طرح لباس، فیلمبردار و طراح صحنه بود. چون پس از چند روز طراح لباس و فیلمبردار را اخراج کرد. در مورد فیلمبرداری فکرهای بلند پروازانه ای داشت. حتی به فیلمبردار کوروساوا فکر کرده بود. نخستین روز فیلمبرداری در زندان سن گوئینتین بود و آلن چنان هیجان زده بود که هنگام اصلاح صورتش سر بینی اش را برید که جای زخم آن در فیلم هم دیده میشود. او برای اطمینان هر نما را از زوایای گوناگون میگرفت؛ از هر زاویه برداشتهای متعددی داشت و دست آخر همه را چاپ میکرد. این کار آزادی عمل لازم را برای تدوین فیلم در اختیارش میگذاشت. این روش را تا چهار پنج فیلم بعدی ادامه داد و پس از آن اعتماد به نفس لازم را بدست آورد تا نماهای طولانی تر؛ با تعدد زوایای کمتر و میزان چاپ کمتر بگیرد.
پس از پایان فیلمبرداری به اتاق تدوین رفت و کشف کرد نماهایی که سر صحنه فکر میکرد خنده دار هستند در فیلم هیچ خنده دار از کار در نیامده اند. بعد هم این صحنه ها را از فیلم بیرون کشید، تا جایی که دیگر هیچ چیز باقی نماند. تهیه کننده ها رالف روزنبلام را معرفی کردند و به آلن گفت که این شوخیها خیلی عالی هستند و پرسید که چرا همه آنها را بیرون ریخته است؟ یکی از حقه های تدوینی که رالف به آلن آموخت این بود که بگذارد در پس زمینه صدای موسیقی شنیده شود - مهم نیست که این موسیقی در نسخه نهایی بکار میرود یا نه؛ و بعد فیلم را بر اساس ضرباهنگ آن موسیقی تدوین کند. آلن همچنان تا به امروز این روش را ادامه میدهد به همین دلیل است که در بسیاری از فیلمهای او موسیقی اقتباسی را میشنویم تا موسیقی ای که برای خود فیلم نوشته شده است. آلن همچنان ترجیح میدهد تا از صدای واقعی خود بازیگرها و صدای محیط استفاده کند؛ تا اینکه بازیگرها بعداً روی فیلم حرف بزنند. پول را بردار و فرار کن فیلمیدرباره سینماست و پر از ارجاعات سینمایی. تمام فیلم بازسازی اولین فیلم از این ژانر یعنی شما تنها یک بار زندگی میکنید است. این جا در مقام ادای احترام آن زمان که ویرجیل نقشه سرقت از یک بانک را میکشد و قرار است که گروه فیلمبرداری نیز آنرا پوشش دهد. نام کارگردان فریتز است. گروه حتی دیالوگهایشان را هم تمرین میکنند؛ ولی هنگامیکه به بانک میرسند متوجه میشوند که یک گروه دیگر مشغول سرقت از بانک هستند. البته یک گروه فیلمبرداری مستند را نیز میبینیم که از گروه فیلمبرداری و ماجرای سرقت فیلم میگیرند. آلن همچنین در فیلم اشاراتی به موضع بینایی دارد: بارها در فیلم عینک ویرجیل میشکند.
صندوق دار نمیتواند یادداشتی را که ویرجیل به قصد انجام سرقت مسلحانه نوشته بخواند. عینک ویرجیل در حین معاشقه به روی چشمهای لوییز میرود. و هر زمان که به ویرجیل حمله میشود او بی درنگ دستانش را مقابل چشمانش میگیرد. یکی از مایه های تکرار شونده در آثار آلن روانکاوی است. فیلم بسیار خنده دار است و شوخیهایش هنوز تازگی خاصی دارند.
مردان بحران (1971)- داستان هاروی والینگر، طنزی در مورد دوران ریاست جمهوری نیکسن که یک کمدی اسلپ استیک سیاسی است. این فیلم 25 دقیقه ای که برای یکی از شبکه های تلویزینی ساخته شده بود، میتوانست به زباله دان تاریخ بیفتد، اگر یک دلیل محکم برای ماندن نداشت و آن اینکه فیلم ساخته وودی آلن است. آلن در 1971 فیلمنامه اش را نوشت و کارگردانی کرد و خودش نقش هاروی والینگر، یکی از ده مشاور عالی رتبه نیکس را بازی کرد. در ابتدا فیلم، یک صدای بسیار جدی و گیرا اعلام میکند که والینگر مردی بسیار قدرتمند است که پدرش را هنگام تولد از دست داد و چهار برادرش همگی تحصیلات عالی نیروی هوایی را دنبال کردند. اما به دلیل اینکه هیچ کدام قدرت رهبری نداشتند تبدیل به کارگر معدن شدند.
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
دانلود فایل
مجموعه ای که هم اکنون از نظر می گذرد،پژوهشی پیرامون امامزاده های زید و یحیی-علیهمااسلام-واقع در شهر تهران می باشد.
قبل از آغاز سخن از زحمات و راهنمایی های استاد گرامی خودجناب آقای دکتر یغمایی که مرا در انجام این امر یاری نمودند و با غیرتی تمام دفتردانش را دستمایه عزوکمال ساختند، سپاسگزاری می نمایم. امید است آنچه در این مجموعه گردآورده ام مطلوب نظر ایشان واقع گردد.
فهرست مطالب:
مقدمه........................................................................................................................................ 1
هنرومعماری دوران قاجار................................................................................................. 10
موقعیت مکانی امامزاده زید............................................................................................. 17
سلسله نسبت امامزاده زید............................................................................................... 25
بقعه امامزاده زید وهنرهای تزئینی آن........................................................................ 28
نوع بهره برداری از بقعه امامزاده زید........................................................................... 40
شرح حال آصف الدوله (بانی حرم وگنبد امامزاده زید)...................................... 41
موقعیت مکانی امامزاده یحیی......................................................................................... 55
سلسله نسب امامزاده یحیی............................................................................................. 56
نوع بهره برداری از بقعه امامزاده یحیی...................................................................... 67
طرح حفاظتی امامزاده زید.............................................................................................. 68
ضوابط طرح حریم حفاظتی منطقه بازار تهران....................................................... 69
پیشنهادات حفاظتی و مرمتی......................................................................................... 73
تصاویر........................................................................................................................................ 76
فهرست منابع.......................................................................................................................... 114
مقدمه
ظهور اسلام در آغاز قرن هفتم میلادی بنیاد بسیاری از کشورهای کهن ومتمدن در آن زمان را دگرگون ساخت و قدرت ونفوذ آن در ترکستان غربی وپنجاب از یک طرف واسپانیا از طرف دیگر گسترش یافت. به این ترتیب با پیدایش تغییرات اساسی در سرزمینهای مذکور،هنر وتمدن کهن آسیا، شمال آفریقا وحتی بخشی از اروپا دگرگون شد وشالوده هنرهای اسلامی که ترکیبی از هنر حکومتهای مغلوب (مانند ساسانیان وحکومت بیزانس) با فرهنگ اسلامی بود،شکل گرفت[1].
بدین وسیله از خلیج بنگال تا کرانه اقیانوس اطلس هنری با کیفیتی خاص به دست ملتها واقوام تحت سلطه اسلام پدیدار شد که دیدی خاص داشت وآن اعتقاد به اصول ومبانی وتعالیم اسلام مانند توحید ومبارزه با شرک بود. بنابراین هنرمندان از سنتهای گذشته قسمتهایی را پسندیده و مورد استفاده مجدد قرارداده اند که حتی الامکان وابسته به دیانت بوده و شیوه های هنری آن مغایرو متناقض با بیش و اعتقاد جدیدآنان نباشد. در این میان خصیصه ها و ویژگیهای هنری ایران زمین می توانست بیشتر از دیگر هنرها جوابگوی این نیاز باشد و با آن هماهنگی معنوی بیابد.
[1] -کیانی، 1377،ص3
فهرست منابع:
1-اتینگهاوزن. ریچارد،هنرومعماری اسلامی، ترجمه یعقوب آژند، انتشارات سمت،تهران 1378
2-بیات.عزیزالله، کلیات جغرافیایی طبیعی و تاریخی ایران، انتشارات امیرکبیر، تهران 1373
3-دائره المعارف بزرگ اسلامی ،زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، جلد اول (آب-آل داوود)،انتشارات مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی ،تهران 1369
4-زاوش.ح.م،تهران درگذرگاه تاریخ ایران ، نشر اشاره ،تهران 1370
5-سازمان میراث فرهنگی وگردشگری : معاونت حفظ و احیاء ،گزارش ثبتی امامزاده زید تهران ،تهیه و تنظیم: 1383
6-سازمان میراث فرهنگی وگردشگری، ضوابط طرح حریم حفاظتی منطقه بازار تهران
7-شهیدی مازندرانی .حسین،سرگذشت تهران، انتشارات دنیا،تهران 1383
8-کیانی.محمدیوسف، تاریخ هنر معماری دردوره اسلامی،انتشارات سمت، تهران 1374
114
9-گدار. آندره، هنر ایران، ترجمه بهروز حبیبی، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، تهران 1377
10-گشایش. فرهاد،تاریخ هنر،انتشارات عفاف، تهران 1384
11-مصطفوی. سید محمدتقی،آثار تاریخی طهران،انتشارات انجمن آثار و مفاخر فرهنگی ،تهران 1375
12-نوربخش. مسعود،تهران به روایت تاریخ،جلداول ودوم،نشر علم،تهران 1381
13-هیلن براند. رابرت، معماری اسلامی ،ترجمه ایرج اعتصام، انتشارات شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری، تهران 1383