مقدمه
به طور کلی وقتی صحبت از زیبایی می شود مقصود همان صور کالبدی می باشد که برای انسان لذت بخش است . زیبایی به طور کلی و در ساده ترین تعریفش ، آن چیزی است که لذت بخش باشد.
حس تشخیص روابط لذت بخش بین اشیاء همان حس زیبایی است . رید هربرت در کتاب خود به نام معنی هنر ، زیبایی را چنین تعریف می کند : " زیبایی عبارت است از نوعی هماهنگی حاصل از روابط صوری در ادراکات حسی انسان " ( رید هربرت ، 3 ، 1371 ) وی ادامه می دهد که هنر رابطه لازمی با زیبایی ندارد . هنر ضرورتا همان زیبایی نیست . " هنر " کوششی است برای خلق و آفرینش صور لذت بخش حال آنکه " زیبایی " آن مخلوق و آفریده شده ای است که برای انسان لذت بخش است .
تعریف زیبایی
تعاریف گوناگونی از زیبایی ارائه شده است . افلاطون زیبایی را هماهنگی اجزاء با کل می داند. علامه جعفری می گوید : زیبایی مجموعه ای نگارین است که هر یک از اجزاء آن کمال وجودی خود را بدون تزاحم با اجزای دیگر نمودار می سازد . گاستالا زیبایی را بیان آنچه نا گفتنی است و کشف آنچه کشف نشدنی است معرفی می کند . بهترین سخنی که می تواند از این تعاریف گرفته و به نتیجه منطقی رسید ، گفته استاد مطهری است که معتقد است زیبایی را نمی توان تعریف کرد ، چون زیبایی یک کیفیت است و کیفیات قابل تعریف نیستند.فقط باید آنها را احساس کرد. لذا شناخت کیفیات تنها با ادراک حضوری میسر می شود . زیبایی نیز یک کیفیت است نمی توان با استفاده از واژه ها تعریف دقیقی از آن ارائه داد . استاد مطهری می گوید : زیبایی برای انسان موضوعیت دارد و آن را جزء فطریت انسان قرار می دهد .
استاد مطهری معتقد است پدیده زیبا در انسان ایجاد حرکت می کند ، عواطف و احساسات انسان را به غلیان در می آورد و اورا به عوالم دیگری می برد . انگیزه مثبت در او ایجاد می کند . ایجاد عشق و علاقه و کشش و جاذبه می کند و در نهایت حس تقدیس و پرستش را به وجود می آورد .
حس زیباشناسی در انسان
در مورد اینکه چه عواملی در ادراک انسان دخیل هستند نظرات مختلفی ابراز شده است و می توان مجموعه این عوامل را حس زیبا شناسی نامید . استاد جعفری سه عامل شخصیت ، فرهنگ و شرایط موقت و پایدار مغزی و روانی را در ادراک زیبایی موثر می داند . ویل دورانت انس و تکرار را موثر می داند .
می توان مجموعه این عوامل صحبتها را در چهار ویژگی اصلی حس زیباشناسی دسته بندی کرد :
1- تربیت پذیری : به این مفهوم که آموزش می تواند در افزایش ادراک زیبایی دخالت داشته باشد و این احساس را تکامل بخشد .
2- تاثیر پذیری: به این معنا که حس زیبایی شناسی می تواند تحت تاثیر عوامل مختلف کاهش یا افزایش یابد . این عوامل عبارتند از خصوصیات شخصیتی ، پیش زمینه های ذهنی ، شرایط موقت مغزی و روانی .
3- خطا پذیری : به این معنی که تلقین و تعصب نسبت به یک پدیده می تواند در نوع احساس نسبت به آن موثر باشد .
4- شدت پذیری : به این معنا که احساس زیبایی به یک پدیده به مقدار توجه به آن بستگی دارد و ممکن است تحت شرایط خاصی افزایش یا کاهش یابد . این عوامل عبارتند از : بداعت ، تکرار و شلوغی . به طور مثال ، وجود بداعت موجب جلب توجه بیننده می شود و دقت اورا به خود جلب می کند . نقطه مقابل آن تکرار برخورد با یک پدیده یا مشغولیت ذهنی بیننده است که موجب بی توجهی می شود و شخص دیگر به آن پدیده توجه نمی کند .
جایگاه زیبا شناسی در شهرسازی
از دیدگاه محیط شناسی ، شهر پیچیده ترین زیستگاه انسانی است که در آن وسیعترین روابط انسانی محیطی شکل می گیرد .
بنابراین شهر به عنوان بستر و محیط زندگی انسان، باید علاوه بر تأمین نیازهای زیستی و مادی مردم شهر، بتواند هر چه بیشتر نیازهای اجتماعی و روانی آنان را نیز برآورده سازد . به طور کلی میتوان نیازهای انسانی محیطی مردم را به سه مقوله تقسیم کرد که عبارتند از : ادراک هویت فضایی، احساس تعلق، ادراک زیبایی. این سه پدیده ارتباطی تنگاتنگ و متقابل با یکدیگر دارند که توأماً موجب احساس رضایت، لذت، آرامش و اطمینان خاطر می گردد. در واقع بدون احساس هویت در فضاهای شهری نمی توان به آن دلبستگی و تعلق خاطر پیدا کرد و بدون احساس تعلق نمی توان به احساس زیبایی و لذت و مطلوبیت بصری دست یافت.
از این دیدگاه، مفهوم زیبایی و زیبایی شناسی ، دامنه ای عمیق تر و گسترده تر از برداشت های مربوط به شکل یا تزئین و مانند آن دارد، که به ویژه در محیط های شهری و خصوصاً در بافت های تاریخی ابعاد گسترده و پیچیده تری پیدا می کند.
فرق مطلوبیت و زیبایی
اینکه تفاوت زیبایی با مطلوبیت در چیست خود روشن کننده مطلب خواهد بود .آنچه مسلم است این است که زیبایی عنصری تجریدی نیست .یعنی وقتی گل سرخ زیباست ، زیبایی آن ربطی به وجود انسان ندارد که آن را تحسین کند ، حتی بدون وجود انسان و تحسین او نیز گل سرخ زیباست . زیبایی با حس زیبایی تفاوت دارد . حس ز یبایی آن چیزی است که در درون انسان به وجود می آید ، حال آنکه زیبا یی چیزی است در خارج از وجود انسان و او آن را احساس می کند . اما مطلوبیت احساسی است در درون انسان و همین ویژگی آن را از زیبایی متمایز می کند .
به بیان دیگر زیبایی نوعی احساس است که در درون انسان به وجود می آید سپس آن را با اعتقادات و باورهای خود می سنجد و پس از عبور از فیلترهای شخصی ممکن است برایش مطلوب و یا نا مطلوب شود . بیشترین مصداق این مطلب یعنی تفاوت بین زیبایی و مطلوبیت در رابطه با باورهای مذهبی ، سنتی، اجتماعی و تاریخی است . ولی در مباحث شهرسازی تفاوت چندانی بین زیبایی و مطلوبیت یک فضا وجود ندارد، البته این دو عامل یکی نیستند ولی بسیار به هم نزدیکند . با کمی اغماض مطلوب ها زیبایند و زیبایی ها مطلوب . اما سختی کار آنجاست که بخواهیم این دو را از عناصر نا زیبا و نا مطلوب باز شناسیم .
عوامل مطلوبیت و زیبایی شهری در بافتهای تاریخی ایران
در اکثر کتب تاریخ معماری صحبت از انقطاع فرهنگ معماری در دوران اخیر کشورمان به میان آمده است . اکثر آنها عامل اصلی این انقطاع در حرفه شهرسازی ر ا فرود یک باره ماشین در شهرها دانسته که زخم خود را با دشنه ای برگرده شهرها چنان کشید که شهرها را یارای مقاومت نبود و از آنجا که محل تاخت و تاز ماشین در شهر است نه در بناها لذا بیشترین لطمه را بر شهرسازی وارد ساخته نه در معماری . حال از ماشین و مشکلات ناشی از آن عبور کرده و به چند نسل پیش باز می گردیم که هنوز از پدیدهای به نام ماشین خبری نبود و سیمای کالبدی ، فیزیکی شهرها را بدین گونه دگرگون نکرده بود و درصدد یافتن عواملی هستیم که باعث زیبایی و مطلوبیت کالبدی شهرهای آن دوران می شدند.
1- دلنشین و دلچسب بودن فضاهای شهری به واسطه شناخت دقیق نیازهای جسمی و پاسخگویی به آن ( مردم واری)
وجود این عامل در فضای شهری به معناست که فضا علاوه بر پاسخگویی به عملکردهای مادی (تأمین آسایش ) ،نیازهای روحی و روانی آن را نیز پاسخ گو می باشد ( تامین آرامش) . مثلاً در هنگام عبور از یک حسینیه حتی اگر در ایام محرم عملکرد آن را ندیده باشید ولی احساس اینکه این فضا علاوه بر عبور و گذر عملکردی مذهبی نیز دارد، احساس خاصی را در بیننده بر می انگیزاند . لذا یکی از عوامل مطلوبیت فضاهای شهری ایران ، شناخت دقیق نیازهای جمعی ساکنان ( اعم از روحی، مذهبی، اجتماعی، سنتی و... ) پاسخگویی به آن نیازها می باشد.
2- رعایت ارتباط ریشه ای بین فضاهای شهری و فرهنگ و سنت آن جامعه یکی از عوامل
مطلوبیت فضاهای شهری دوران اخیر و ارتباط آن با تاریخ و فرهنگ جامعه و سنتها و رفتارهای اجتماعی آن جوامع بوده است . تبلور فرهنگ و رفتارهای جمعی و حتی فردی در شهر و فضاهای شهری بدین گونه بوده که همبستگی او را با گذشته و تاریخ خود برقرار می نموده است . و این نقطه مقابل آن چیزی است که تحت عنوان انقطاع فرهنگی از آن یاد می شود.
3- آمیخته نمودن فضاهای شهربا رنگ و بوی مذهبی در ایران
مذهب همواره به عنوان عاملی قوی در اعتقا دات و باورهای مردمی مطرح بوده است . به قسمی که هم اینک اکثریت فضاهای شهری دوران معاصر ایران در کنار فضاهای مذهبی دیده می شوند و یا نشانه هایی از مذهب در آن فضاها به چشم می خورد . تأثیر مستقیم احکام ا سلامی، به خاطر وی ژگی های خاص آن ، نوعی انعکاس باورهای مذهبی را که به صورتهای مختلف بر کالبد فضاهای شهری اثر گذارده را در خود منعکس می کند که از آن جمله می توان به نوشته ها، کتیبه ها و حتی تبلور عینی مکان ستایش یعنی کالبد مسجد در کنار مراکز شهری و یا فضاها ی عمده شهری اشاره داشت .
4- توجه به ارتباط دقیق و تنگاتنگ بین عناصر شهری که این ارتبا طات یا از قبل طراحی برقرار شده است و یا به مرور زمان و بر حسب نیازهای جمعی انسان ها در ارتباط با فضاهای شهری بدان اضافه گشته و در نهایت مجموعه ای همگن از فضاهای عمومی و شهری را به
وجود آورده است .
توسلی در کتاب خود به نام اصول و روش های طراحی شهری ازاین مفهوم به عنوان "اصل پیوستگی فضایی " نام برده و در این خصوص می گوید ؛ سازمان کالبدی شهرهای قدیمی ایران به گونه ای است که پیوستگی فضایی و ارتباط بین عناصر شهری به وضوح مشاهده میشود .
5- از دیگر عوامل مطلوبیت می توان به رعایت اصول تناسب ،تعادل، تقارن ، مقیاس، محصوریت ، تباین فضا یی ، اصل ترکیب و .. اشاره نمود که به طور کلی خود عوامل زیباشناسانه در فرهنگ شهرسازی هستند که در اینجا به اختصار به توضیح این موارد می پردازیم .
اصل پیوستگی فضایی
سازمان کالبدی شهرهای قدیمی ایران بر پیوند فضایی میان عناصر مجموعه، یعنی میدان ، خیابانهای اصلی، مرکز شهر در مراکز محلات استوار است. پیوستگی فضایی گرچه در بافت قدیم بسیاری از شهرهای ایران وجود دارد، اما این پیوستگی در بافت قدیم شهرهای کویری به خوبی مشهود است. معابر اصلی به صورت شطرنجی نامنظم پیوند فضایی میان محلات، مراکز آنها و مجموعه مرکز شهر را برقرار می کرده است .
اصل هم پیوندی عناصر شهری و واحدهای مسکونی
در شهرهای قدیمی ایران، واحدهای مسکونی یا حیاط مرکزی به یکدیگر پیوستهاند و مجموعه یکپارچهای را تشکیل میدهند. جهت استقرار واحدهای مسکونی ، تعیین اندازه فضای حیاط نسبت به حجم فضای محصور کننده اطراف، اندازه اجزای حیاط مانند حوض و باغچه ها، اندازه تالار و ایوانها، اندازه اتاقها و در و پنجره ها، تابع نظم و پیمون بوده است.
اصل محصور کردن فضا یا محصوریت
برای دستیابی به یک مکان شهری جذاب، فضا باید به شکل مطلوبی محصور شود و در واقع میتوان گفت نخستین اصل حاکم بر طراحی مکانهای شهری، محصوریت است.
عناصر شهری، محله ای و یا واحدهای مسکونی به طور معمول، عناصر محصور کننده فضا میباشند. براساس این اصل، انسان مهمترین رکن فضا محسوب میشود و فضا باید مقیاس انسانی یابد. این اصل هنگامی نمود مییابد که فضای بین ساختمانها احساس انسانی را برانگیزد. محصور بودن فضایی با پیوستگی بدنه محصور کننده فضا ارتباط دارد، بدین مفهوم که وجود فواصل متعدد بین بدنه ساختمانها و اختلاف فاحش بین نماها موجب تضعیف فضای محصور میگردد.
علاوه بر این ، محصوریت با سادگی شکل در کل و جزء و همچنین ایستایی و پویایی فضاهای محصور ارتباط پیدا میکند. فضاهای ارتباط دهنده یعنی معابر اصلی و فضاهای میدان مانند که عناصر مختلف را در شهر و در مرکز آن به هم پیوند میدهند، واجد شرایط خصوصیت پویایی و ایستایی هستند. در این صورت، میدان و میدانچه ایستا و گذر و خیابان پویا میباشند. احساس محصور بودن در فضا اساساً بر رابطه فاصله چشم ناظر از ارتفاع بدنه محصور کننده فضا استوار است.
در برخی منابع غربی ، این رابطه را بر پایه زاویه بین خط عمود از چشم ناظر بر بدنه و خط و اصل میان چشم ناظر و لبه بالایی بدنه مورد بحث قرار دادهاند و مقیاسهای 1/1، 2/1، 3/1 ، 4/1 در این خصوص مطرح شده است. در نسبت یک به یک ، احساس محصوریت کامل به چشم داده می شود . نسبت یک به دو، آستانه احساس محصوریت است. در نسبت یک به سه حداقل احساس محصوریت ، و در نسبت یک به چهار احساس محصوریت در فضا ایجاد نمی شود .
اصل مقیاس و تناسب
منظور از تناسب رابطه میان ابعاد مختلف یک فضا یا یک شیء است، رابطهای که از اندازه مستقل است. برای مثال اضلاع یک مربع، مستقل از اندازه واقعی آن مربع دارای نسبت 1 به 1 می باشد. در مورد فضا، نسبت بین ارتفاع ساختمانها و عرض فضا، اعم از اینکه فضا کاملاً محصور و یا نیمه محصور باشد، بحث تناسب را تشکیل می دهد .
اما مقیاس به رابطه بین اندازه یک فضا یا یک شیء با فضاها یا اشیای اطراف آن مربوط می شود. می توان گفت که یک فضا یا یک بنا در مقیاس یا خارج از مقیاس با محیط اطراف خود میباشد. اگر اندازه یک فضا با پیکر انسان ارتباط مطلوب داشته باشد گفته می شود که آن فضا دارای مقیاس انسانی است. هر فضا به تنهایی ، نه باید خیلی بزرگ باشد که تماس بصری با اطراف ضعیف شود و نه خیلی کوچک که در آن احساس ترس از مکان محصور و تنگ به انسان دست دهد.
اصل فضاهای متباین
فضاهای متباین ، فضاهایی هستند که از نظر طول، عرض و ارتفاع از یک سو، و عناصر و اجزای محصور کننده از سوی دیگر، با یکدیگر تفاوت دارند. در واقع باید گفت که ارزش فضاهای متباین در این است که یکنواختی فضاهای ارتباط دهنده را کاهش می دهد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 18 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله معرفی و تجزیه تحلیل کیفیتهای بصری و ادراکی در فضاهای شهری