فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله مولانا کمال‌‌الدین سیدعلی محتشم کاشانی

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله مولانا کمال‌‌الدین سیدعلی محتشم کاشانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
نام پدر: خواجه میراحمد
محل تولد: ایران - اصفهان - کاشان
شهرت علمی و فرهنگی: شاعر
ملقب به شمس‌الشعراء. اصل وی از نراق بود. محتشم در بیتی از دیوان خود به نام و سیادت خویش اشاره کرده است. بازرگان‌زاده‌ای بود که در جوانی کسب پدر را که بزازی بود دنبال کرد ، سپس از آن شغل کناره گرفت و به شاعری پرداخت. وی نزد مولانا صدقی استرآبادی فن شعر را آموخت و با شاعرانی چون: حیرتی تونی ، محشی بافقی ، حالی گیلانی ، ضمیری اصفهانی و دیگران رابطه دوستانه داشت و با آنان مشاعره و مکاتبه می‌کرد و با استفاده از مهارت در شاعری خیلی زود مورد توجه قرار گرفت و زندگی مرفهی را ترتیب داد. محتشم در اصل ، قصیده‌سرائی مداح بود و شاه‌طهماسب و شاهزادگان صفوی و شاهان و امرای هند مانند اکبرشاه و عبدالرحیم‌خان ، خان‌خانان را می‌ستود ، ولی عمدهٔ‌شهرت او در ساختن اشعار مذهبی بوده ، به‌ویژه در رثای ائمهٔاطهار (ع) بوده است. وی در شعر و نثر پیرو استادان پیشین خصوصاً شاعران سدهٔ هشتم بوده است و قصیده‌های خود را بیشتر در جواب استادان گذشته سروده است. محتشم در سرودن ماده ، تاریخ ، معما ، مرثیه ، و منقبت شهرت داشته است. شاعرانی چون میرتقی‌الدین محمد حسینی کاشانی ، صاحب تذکرهٔ "خلاصهٔ الاشعار" ، مظفرالدین حسرتی ، نوعی خبوشانی و ظهوری ترشیزی از جمله شاگردان وی بودند. محتشم در کاشان از دنیا رفت و مقبره‌اش در همان‌جا است. به آوردهٔ "ریحانهٔ الادب" و "مؤلفین کتب چاپی" ، در "تذکرهٔ ناظم تبریزی" سال وفات محتشم ۱۰۰۰ق ذکر شده است. از آثارش: "کلیات محتشم" شامل هفت دیوان: "صبائیه" ، شبابیه" ، "شیبیه" ، "جلالیه" ، "نقل عشاق" ، "ضروریات" و "معمیات" که توسط میرتقی الدین کاشی تنظیم شده است؛ منظومهٔ "دوازده بند" در مرثیهٔ امام حسین (ع) که علامه بحرالعلوم آن را به نظم در آورده است؛ "جامع‌الطائف" که دیوان قصاید اوست.
محتشم کاشانی
کمال‌الدین علی محتشم کاشانی دارای لقب شمس الشعرای کاشانی چامه سرای ایرانی در آغاز سده ده هجری و هم دوره با پادشاهی شاه طهماسب صفوی در کاشان زاده شد، بیشتر دوران‌زندگی‌ خود را در این‌ شهر گذراند و در همین شهر هم در ربیع الاول سال 996هجری درگذشت و محل‌ دفن‌ او بعد ها مورداحترام‌ مردم‌ قرار گرفت‌.نام پدرش خواجه میراحمد بود.کمال‌ الدین‌ در نوجوانی‌ به‌ مطالعه‌ علوم‌ دینی‌ و ادبی‌معمول‌ زمان‌ خود پرداخت‌ و اشعار شعرای‌ قدیمی‌ ایران‌ را به‌ دقت‌ مورد بررسی‌ قرارداد. چامه های او درباره رنج و درد امامان شیعه است و بیشتر جنبه ایدئولوژیک برای پادشاهی صفویان را داشت.
زندگینامه محتشم کاشانی
کمال‌ الدین‌ علی‌ معروف‌ به‌ محتشم‌ کاشانی‌ از شعرای‌ معروف‌ ایران‌ در عصر شاه‌طهماسب صفوی‌ است‌. وی‌ در اوایل‌ قرن‌ دهم‌ هجری‌ در کاشان‌ به‌ دنیا آمد و بیشتر دوران‌زندگی‌ خود را در این‌ شهر گذراند. کمال‌ الدین‌ در نوجوانی‌ به‌ مطالعه‌ علوم‌ دینی‌ و ادبی‌معمول‌ زمان‌ خود پرداخت‌ و اشعار شعرای‌ قدیمی‌ ایران‌ را به‌ دقت‌ مورد بررسی‌ قرارداد. وی‌ در جوانی‌ به‌ دربار شاه‌ طهماسب‌ صفوی‌ راه‌ یافت‌ و به‌ مناسبت‌ قصیده‌ و غزلهای‌ زیبایش‌ مورد لطف‌ شاه‌ قرار گرفت‌; محتشم‌ پس‌ از مدتی‌ در زمره‌ شعرای‌ معروف‌ عصرخود جای‌ گرفت‌ ولی‌ نظر به‌ معتقدات‌ دینی‌ خود و احساسات‌ شیعی‌ دربار شاهان‌ صفوی‌ که‌ در صدد تقویت‌ این‌ مذهب‌ (در مقابل‌ مذاهب‌ اهل‌ سنت‌) بودند به‌ سرایش‌ اشعارمذهبی‌ و مصائب‌ اهل‌ بیت‌ (ع‌) که‌ در نوع‌ خود تازه‌ و بی‌ بدیل‌ بود پرداخت‌. محتشم‌ پس‌ از چندی‌ به‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ شعرای‌ ایران‌ در سبک‌ اشعار مذهبی‌ و مصائب‌ ائمه‌ اطهارشیعه‌ بدل‌ گشت‌ و اشعارش‌ در سرتاسر ایران‌ معروفیت‌ خاصی‌ یافت‌، بطوری‌ که‌ می‌ توان‌ وی‌ را معروف‌ترین‌ شاعر مرثیه‌ گوی‌ ایران‌ دانست‌ که‌ برای‌ اولین‌ بار سبک‌ جدیدی‌ درسرودن‌ اشعار مذهبی‌ به‌ وجود آورد. اولین‌ اشعار مذهبی‌ محتشم‌ در سوگ‌ غم‌ مرگ‌ برادرش‌ بود که‌ ابیات‌ زیبائی‌ در غم‌ هجر او سرود و پس‌ از آن‌ به‌ سرایش‌ مرثیه‌هایی‌ در واقعه‌ جانسوز کربلا، عاشورای‌ حسینی‌ و مصیبت‌ نامه‌ های‌ مختلف‌ پرداخت‌. محتشم‌ کاشانی‌ در سال‌ 996 ه.ق‌ در کاشان‌ درگذشت‌ و محل‌ دفن‌ او بعد ها مورداحترام‌ مردم‌ قرار گرفت‌. مجموعه‌ آثار این‌ شاعر بزرگ‌ پس‌ از مرگ‌ او توسط یکی‌ ازشاگردانش‌ در شش‌ کتاب‌ جمع‌ شد که‌ مشتمل‌ بر غزلیات‌ ،قصاید، قطعات‌، رباعیات‌،مثنویات‌ و ترکیب‌ بندهای‌ محتشم‌ می‌باشد. بسیاری‌ از مرثیه‌ های‌ محتشم‌ کاشانی‌ امروزه‌ در مراسم‌ سوگواری‌ روزهای‌ دهه‌ محرم‌ و تاسوعا و عاشورا در شهرها و روستاهای‌ ایران‌ قرائت‌ می‌ شود و عزاداران‌ همگام‌ با این‌ اشعار به‌ عزاداری‌ و سوگواری‌ می‌ پردازند. * باز این‌ چه‌ شورش‌ است‌ که‌ در خلق‌ عالمست‌/ باز این‌ چه‌ نوحه‌ و چه‌ عزاو چه‌ ماتمست‌ // باز این‌ چه‌ رستخیز عظیم‌ است‌ کز زمین‌ / بی‌ نفخ‌ صور خاسته‌ تا عرش‌ اعظمست‌ // این‌ صبح‌ تیره‌ باز دمید از کجا کزو / کارجهان‌ و خلق‌ جهان‌ جمله‌ درهم‌ است‌؟ // گویا طلوع‌ می‌ کند از مغرب‌ آفتاب‌ / کاشوب‌ در تمامی‌ ذرات‌ عالم‌ است‌ // کز خوانمش‌ قیامت‌ دنیا بعید نیست‌ / این‌ رستخیز عام‌ که‌ نامش‌ محرمست‌// دربارگاه‌ قدس‌ که‌ جای‌ ملال‌ نیست‌ / سرهای‌ قدسیان‌ همه‌ بر زانوی‌ غمست‌ // جن‌ و ملک‌ بر آدمیان‌ نوحه‌ می‌کنند / گویا عزای‌ اشرف‌ اولاد آدمست‌ // خورشید آسمان‌ و زمین‌ نورمشرقین‌ / پرورده‌ کنار رسول‌ خدا حسین‌ //
نام آورترین شاعر مدیحه‌سرا
در میان شاعران شیعه و مدیحه سرای خاندان امامان شیعه، محتشم کاشانی به عنوان نام آورترین شاعر عاشورایی به شمار می‌رود.
بی‌شک محرم با نام محتشم کاشانی در هم آمیخته است، کتیبه‌های منقش به ترکیب بند معروف این شاعر بلند آوازه در هیبت بیرقهای سرخ و سیاه، حال و هوای تکیه‌ها و حسینیه‌ها را عاشورایی می‌کند.
مطلع " باز این چه شورش است ..." که از محتشم کاشانی است در میان هواداران شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد.
شاعران بسیاری پس از محتشم تا کنون از ترکیب بند یادشده در شعرها و نوحه هایشان سود برده اند.
او فنون شاعری را از صدقی استرآبادی ( ساکن کاشان) فرا گرفت و خود شاگردانی مانند " تقی‌الدین محمد حسینی" صاحب " خلاصه‌الشعار"، " صرفی ساوجی"، " وحشتی جوشقانی" و " حسرتی کاشانی" را پرورش داد.
وی با سرودن دوازده بند در مرثیه کشتگان کربلا که بند اول ترکیب بند وی با بیت " باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟ / باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟" آغاز می‌شود، مقام والایی در مرثیه سرایی کسب کرد.
وی‌ در جوانی‌ به‌ دربار شاه‌ طهماسب‌ صفوی‌ راه‌ یافت‌ و به‌ مناسبت‌ قصیده‌ و غزلهای‌ زیبایش‌ مورد لطف‌ شاه‌ قرار گرفت‌; محتشم‌ پس‌ از مدتی‌ در زمره‌ شعرای‌ معروف‌ عصرخود جای‌ گرفت‌ ولی‌ نظر به‌ معتقدات‌ دینی‌ خود و احساسات‌ شیعی‌ دربار شاهان‌ صفوی‌ که‌ در صدد تقویت‌ این‌ مذهب‌ (در مقابل‌ مذاهب‌ اهل‌ سنت‌) بودند به‌ سرایش‌ اشعارمذهبی‌ و مصائب‌ اهل‌ بیت‌ که‌ در نوع‌ خود تازه‌ و بی‌ بدیل‌ بود پرداخت‌. محتشم‌ پس‌ از چندی‌ به‌ یکی‌ از بزرگ‌ترین‌ شعرای‌ ایران‌ در سبک‌ اشعار مذهبی‌ و مصائب‌ ائمه‌ اطهارشیعه‌ بدل‌ گشت‌ و اشعارش‌ در سرتاسر ایران‌ معروفیت‌ خاصی‌ یافت‌، بطوری‌ که‌ می‌ توان‌ وی‌ را معروف‌ترین‌ شاعر مرثیه‌ گوی‌ ایران‌ دانست‌ که‌ برای‌ اولین‌ بار سبک‌ جدیدی‌ درسرودن‌ اشعار مذهبی‌ به‌ وجود آورد. اولین‌ اشعار مذهبی‌ محتشم‌ در سوگ‌ غم‌ مرگ‌ برادرش‌ بود که‌ ابیات‌ زیبائی‌ در غم‌ هجر او سرود و پس‌ از آن‌ به‌ سرایش‌ مرثیه‌هایی‌ در واقعه‌ جانسوز کربلا، عاشورای‌ حسینی‌ و مصیبت‌ نامه‌ های‌ مختلف‌ پرداخت‌.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله مولانا کمال‌‌الدین سیدعلی محتشم کاشانی

دانلودمقاله نیما را درست نمی خوانند

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله نیما را درست نمی خوانند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


________________________________________
از خلال گفت و گویی که با این شاعر داشتیم، دریافتیم که با نگاهی چند سویه، خود افتخار می کند که در کنار نیما بسیار چیزها را فرا گرفته و به گونه ای سرراست نیرو، خود را برترین شاگرد نیما می داند. حتی معتقد است که بسیاری از دیدگاه ها و رفتارهای اجتماعی او در متن زندگی به هم پیوسته اش شباهت های عجیب با نوع نگاه و کردارهای نیما دارد.

 

با او نشستیم و گفتیم، از نیما، از کتاب ها و شعر، از زندگی و هستی شناسی راهگشای بزرگ شعر امروز ایران.

 

* در سال ۱۳۱۹ چه چیز یا چیزهایی در میان بود که باعث شد «نیما» تأثیرگذار ظاهر شود؟
- در سال ۱۳۱۹ نشریه ای به نام «موسیقی» پا گرفت و انتشار یافت. بگذارید برگردم به عقب و دقیق تر بگویم. در آن نوزده سال، مجموعه شعرهای بسیاری از شاعران همان زمان منتشر می شد، اما هیچ نامی از نیما در میان نبود و او صرفاً یک شاعر متوسط به چشم می آمد. حالا می شود گفت که تأثیرگذاری نیما بر شعر معاصر از ۱۳۱۹ شکل گرفت اما امروز جوانان ما فکر می کنند که تأثیرگذاری و جریان سازی های ادبی نیما یوشیج با نوشتن منظومه «افسانه» آغاز شد که در حقیقت اصلاً این طور نبوده و نیست.
در زمان حکومت رضا شاه، تنها کسانی که شعر می گفتند و شهرتی برای خود داشتند، ایرج میرزا، ملک الشعرای بهار و میرزاده عشقی بودند. همان طور که می دانید ایرج میرزا و میرزاده عشقی در سال ۱۳۰۴ دار فانی را وداع گفتند و از ۱۳۰۴ به بعد هم شاعران دیگری چون پروین اعتصامی، نظام وفا، شهریار جوان، پژمان بختیاری جوان، وحید دستگردی، فرخی یزدی و امیری فیروزکوهی پا به عرصه شعر و شاعری گذاشتند.می خواهم بگویم که خبری از نیما نبود.
* چرا؟
- نیما شعر نمی نوشت. اگر هم می خواست شعر ساده بنویسد مثلاً کسی نبود که ساده تر از ایرج میرزا بنویسد و در آن شرایط ایرج میرزا برای خود غولی بود. پس نیما یوشیج در زمان رضاخان هنوز چهره نشده بود؛ مسأله تا آنجا پیش رفته بود که سردار فاخر حکمت هم از خود، کتابی تحت عنوان «متحد المعانی» به چاپ رسانده بود و در آن شعر و شاعری موضوع اصلی و محوری محسوب می شد و سردار فاخر حکمت نوشته بود که شعر باید چگونه باشد و به هر حال، حد و مرزهایی تعیین کرده بود که درنهایت دست و پای نیما را می بست.
سال ۱۳۱۶ شعر «ققنوس» نیما، به همراه چند شعر دیگر او در مجله «موسیقی» منتشر شد؛ ولی نهایت این شعر هم در روند شعر زمانه تغییری ایجاد نکرد.
به نظر من، اگر بخواهیم نگاهی دقیق داشته باشیم، می شود گفت که قبل از نیما هم دکتر تندر کیا شعر نو نوشت اما شعرهای نو او همان لا طا ئلاتی بود که اصلاً تأثیرگذار نبود و عمق چندانی هم نداشت. پس نیما پس از ۱۳۲۰ هم مطرح نشد.
در همین دوره و در سال ۱۳۲۵ وقتی که کنگره نویسندگان ایران تشکیل شد، نیما در آنجا دو شعر خواند. یکی «آی آدم ها» و دیگری «پدری و پسری» . همین شعرخوانی نیما در آن دوره باعث شد تا عده ای به شعر او دشمنی بورزند و علیه وی مبارزه و ایستادگی کنند.
* به نظر می آید که اگر آن عده در همان دوره با نیما مخالفت نمی کردند، شاید نیما، نیمای امروزی ما نمی شد. به هر حال بد نیست بدانیم که چرا این افراد با شعر نیمای بزرگ مخالفت می کردند؟
- چون نیما نظام شعری زمان خود را درهم ریخته بود. حال شاعران شهیر دهه بیست، کسانی غیر از بهار، فریدون توللی، دکتر مهدی حمیدی شیرازی، پژمان بختیاری، دکتر صورتگر و دکتر پرویز ناتل خانلری نبودند.
دهه ۲۰ از لحاظ سیاسی پستی و بلندیهای فراوانی داشت ولی در هر حال جوان ها هرچه می خواستند، می توانستند بگویند. یعنی ما آزاد بودیم و هر چیزی که می خواستیم، می نوشتیم و می خواندیم.
خیلی ها می گویند احمد شاملو، فلان شعر خود را که خوب هم به اصطلاح گل کرد، در همان سال ها نوشت. خب، این به آن دلیل بود که چاپخانه ها گوشه خیابان بودند و مثلاً روزنامه مدرسه مان هم شعرها را برایمان چاپ می کرد. حتی کودتای ۱۳۳۲ هم نتوانست ضربه ای به این روند شعری در جامعه وارد آورد. این فراز و فرودها طی شد تا رسیدیم به دهه چهل و در همان دهه چهل بود که فروغ فرخزاد و جلال آل احمد درگذشتند. در همان سال ها هم مهدی اخوان ثالث تقریباً سرودن شعر را کنار گذاشت و سهراب سپهری هم دیگر شعر نمی سرود.
* منظورتان این است که فضا اندکی خالی شد؟ درست است؟
- بله. فضا کاملاً خالی شد و دولت هم شگرد خیلی بدی زد و تمام کتاب های درسی مدارس را یکسره عوض کرد.
* یعنی چگونه و چه طور این کار را انجام داد؟
- مثلاً در کتاب های فارسی دوران مدرسه ما و حتی قبل از این سال ها شعرهای شاعرانی مثل حافظ و سعدی و... را می خواندیم. در حالی که دولت با سبک آمریکایی خود کار را کاملاً عوض کرد.
* مسبب این کار چه کسانی بودند؟
- فریدون رهنما، دکتر مسعود نوری علا و دیگری رضا براهنی. این ها شعر را از پایه خراب کردند. چرا که آمدند و گفتند مثلاً تی.اس.الیوت این طور شعر نوشته و یا مثلاً ازراپاند چنین آورده است.

 

* مگر آنها بد گفتند که الیوت و ازراپاند چنین گفته است؟ تا آنجا که من می دانم الیوت امروز یکی از بزرگترین شاعران قرن بیستم محسوب می شود.
- ببینید؛ وقتی شاعری شعری می نویسد به واقع تاریخ و فرهنگ مملکت خود را می نویسد و باید شعر را چنان بسراید که مردم می پسندند. حال حرف های الیوت و ازراپاند ممکن است با فرهنگ و نوع نگرش ما جور در نیاید.
شما نگاه کنید. وقتی از یک فرد ایتالیایی می پرسیم یکی از بهترین شعرهای سرزمینت را بگو، به مانند ما که از حافظ سخن نقل می کنیم، او از «دوزخ» دانته برایمان حرف می زند و مثلاً می گوید: «در نیمه راه زندگی زمینی ام، راه خویش را در جنگل تاریک گم کرده ام.» خب، درست؛ این شعر، بزرگترین شعر و معروف ترین شعر ایتالیایی است. اما هنگامی که به زبان فارسی برگردانده می شود، تمام معنای خود را از دست می دهد و یک چیز پیش پا افتاده به نظر می رسد.حال جامعه ایتالیا نه تنها این شعر را می پسندد بلکه معروف ترین و بهترین شعر خود می داند. چرا که آن فرهنگی که از ارسطو شکل گرفته و با هومر شروع شده و نهایت به شیمبورسکا ختم می شود، بار عاطفی ای را به همراه دارد و برای هر ایتالیایی قابل هضم و درک فهم است و خواهد بود.
* البته به گمانم خانم «شیمبورسکا» لهستانی است. مگر این طور نیست؟
- بله. منظور من هم این است که آنها فرهنگ هاشان به نوعی به یکدیگر شباهت دارد و در دایره فهم ارسطویی و این ها می گنجد.
* البته خیلی ها هم معتقدند که دوران درخشان شعر ما از ۱۳۴۵ به بعد شکل گرفت. شما چه فکر می کنید؟
- شما وقتی خودتان درباره شعر می خواهید صحبت کنید، بعید است نام سپانلو را به میان نیاورید. خود سپانلو از شاعران اوایل دهه چهل ما محسوب می شود و به واقع شما یک شاعر قبل از سال ۱۳۴۵ را همیشه در حرف هایتان مورد مثال قرار می دهید. تاحال نشده از خودتان سئوال کنید که چرا یک شاعر بعد از ۱۳۴۵ را نام نمی برید و یا اگر اسمی هم ببرید اشاره ای گذرا می کنید و می روید؟پس قبول کنیم که سال ۱۳۴۵ به اصطلاح یک کودتای فرهنگی توسط آمریکایی ها صورت گرفت و بعد از آن شعر ما بی معنا شد. تا آن سال شعر ما خوب رشد کرد و پیش رفت ولی از آن زمان تاکنون حدود ۴۰ ، ۵۰ سال است که یک شعر خوب هم نداریم.
* به نظر من این طور نیست.
- بیشتر توضیح می دهم. باز هم مسأله را می شکافیم. کسانی چون براهنی و حقوقی شعر را خراب کردند. به فرض اگر دکتر ناتل خانلری که مجله سخن را منتشر می کرد و قبل از این ها هم تألیفات فراوانی داشت و استاد دانشگاه هم بودند و نهایت قلمرویی برای خود داشت، می گفت شعر فارسی باید چگونه باشد، کمی قابل قبول بود. اما عده ای شهرستانی که اصلاً پایشان به اروپا نرسیده بود و از قضا زبان خارجی ای را هم نمی دانستند و متأسفانه زبان فارسی را هم بلد نبودند و درست نمی فهمیدند، معتقد بودند که شعر همان چیزی است که خودشان می گویند. آنها شروع کردند به تبلیغ درباره شعر خودشان و تا حدودی هم موفق شدند. دلیلش هم آن بود که این دوستان همه اش می گفتند «الیوت» فلان گفته و بهمان نوشته. حال باید دریافت که فرهنگ ما چه ارتباطی می تواند به شعرهای الیوت داشته باشد. شما نگاه کنید که فرضاً «فریدون مشیری» شاعر متوسطی است ولی اکثر ما شعر «کوچه» او را خوانده ایم و لذت برده ایم؛چرا که «کوچه» او با فرهنگ و طرز فکر ما همخوانی دارد. چند وقت پیش در مقاله ای نوشتم که تارکوفسکی به هنرمندان روسی می گوید که شما یک جای راهتان را اشتباه طی کرده اید و چاره کار هم این است که مسیر را به عقب برگردید و از همان نقطه ای که راه را به غلط از سر گرفته بودید، کارتان را شروع کنید.
* به نظر شما چه دلیل یا دلایلی باعث شد تا شعر نیما به اصطلاح ماندگارتر باشد؟
- بهار همان حرف هایی را به میان می آورد که شاعران ما در قرن ها پیش به میان آورده بودند. یعنی با همان سبک خراسانی شعر می سرود. صدالبته این گفته برای بسیاری از طرفداران بهار جالب نخواهد بود، ولی به گمانم برای اقشاری مانند اساتید دانشگاه ها باید قابل تأمل باشد. به هر حال هنگامی که نیما آمد، الگو، فرم، مضمون و حتی ساختار شعر فارسی را دگرگون کرد. باور کنیم که نیما مردی بزرگ، بسیار آگاه و با شعور و صاحب نظر بود. نگاه کنید، کتاب «ارزش احساسات» او پس از این همه سال هنوز که هنوز است، جای خواندن دوباره و چندباره دارد و بسیاری مباحث را می توان از دل آن فرا گرفت.
* رمز آن بزرگی نیما را شما در چه چیز می دیدید و می بینید؟
- بزرگی اش در این بود که مرد بسیار باسواد و بادانشی بود. نیما با جامعه بورژوایی ایران خود را درانداخت و این جامعه بورژوایی او را نپذیرفت. امروز متأسفانه کسی شعر نیمایی را درست نمی خواند. من هم اکنون حدود پانزده سال است که کتاب «نیما» ی خودم را تهیه و تنظیم و گردآوری کرده ام و نمی گذارند که این کتاب منتشر شود؛ یعنی انتشاراتی ها می گویند که خریدار ندارد. شعر خوب و نیمایی صد درصد باید فرم و پایان بندی درست داشته باشد. بگذارید قیاس دیگری داشته باشیم. در سال ۱۳۴۶ کسانی مثل احمدرضا احمدی پا به عرصه شعر گذاشتند و راه هایی را آزمودند. در آن سال ها پیش تر ملک الشعرای بهار می نوشت:
ای کوه سپید پای در بند ای گنبد گیتی، ای دماوند
از سوی دیگر احمدی یک راست آمد و نوشت: یک مادرزن دارم گنده و کلمه «گنده» اش را هم «گنده» چاپ کرد! حال ببینید این شعر با آن شعر چقدر تفاوت داشته و دارد. طبیعتاً باید یک واسطه ای در میان می بود تا ما از آنجا، یک راست به اینجا می رسیدیم. مثلاً اگر می گذاشتند کسانی مثل فریدون توللی، شعرهایشان را ادامه دهند، ما به جایی دیگر می رسیدیم. خب، بعینه شاهدیم که یک دفعه آن شعرها قطع شد وحکومت آن زمان از سروده های جدید پشتیبانی کرد.
از اواخر دهه پنجاه این روند کم رنگ و کم رنگ تر شد و به جایی رسید که به مرزهایی از حذف و نابودی نزدیک شد ولی دوباره، کسانی این مباحث را پیش کشیدند که شمبورسکا فلان چیز را گفته و تی.اس الیوت به بهمان چیز اعتقاد دارد. گفتند که «شکلوفسکی» چنان نوشته و خوانده و ما ایرانی ها هم باید حتماً و قطعاً مثل آنها بنویسیم! پس همیشه نوپردازان ما دو عیب و ایراد بزرگ داشتند: یکی اینکه حدود چهل، پنجاه سال از دنیا عقب بوده اند و دیگر اینکه اغلبشان با زبان های خارجی آشنایی چندانی نداشته اند. همین آقای عزیز دل من، جناب علی باباچاهی آمده و به اصطلاح تمام فرم های شعر را عوض کرده. این در حالی است که نه زبان خارجی می داند و نه اروپا را می شناسد. متأسفانه هم اکنون هم جوانان ما ا رتباطشان با نسل قدیم از هم گسسته و بدیهی است که لازم و ضروری هم نمی دانند تا به گذشته شان رجوع کنند و برگی از تاریخ ادبیات را ورق بزنند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   35 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نیما را درست نمی خوانند

دانلود مقاله تعریف گیاهان از زبان خودشان

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله تعریف گیاهان از زبان خودشان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

اسم من سیب زمینی است
من از آمریکای جنوبی آمده ام ‌ ـ مسکن دردهای معدی هستم
مقوی قلب بوده ، لثه ها را محکم کرده و از خونریزی آن جلو گیری می کنم .
تنوری من ویتامین بیشتری دارد.
از سرخ کردن من بپرهیزید … و اگر زخم معده دارید از نوع اسلامبولی من استفاده کنید.
به من در زبان فارسی سیب زمینی می گویند و چون در زمان ناصر الدین شاه ، میرزا ملکم خان مرا به ایران آورد ، مدتی به «آلو ملکم» معروف بودم. اعراب به من بطاطا ـ بطاطس و بطاطه می گویند و عده هم از آنها مرا «تفارح الارض» می خوانند. زادگاه اولیه من امریکای جنوبی است و برای اولین بار ملاحان اسپانیولی مرا در کشور پرو پیدا کرده و در سال 1550 یعنی چهارصد و بیست سال قبل به اروپا آوردند و از آن تاریخ کشت من در جهان شروع شد و اکنون در بیشتر کشورها به عمل می آیم ، قسمت قابل استفاده من در تغذیه و درمان ، غده زیر زمینی است که به نام سیب مشهور شده است.
گل و برگ من به علت داشتن سم سولانین چندان مصرفی ندارد. معذلک جوشانده سی در هزار آنها ، خواب آور و آرام بخش است. برای رماتیسم ، ضعف اعصاب و درد مفاصل تجویز می شود. اگر این شربت را با عسل شیرین کنید ، برای رفع عفونت های ریوی و معدی مفید شناخته شده است . سم سولانین من با سم سایر خانواده ی ما فرق دارد. این سم قی آور بوده مردمک دیده را باز می کند تولید سرگیجه ، قولنج و اسهال می نماید. رنگ چهره را بر افروخته و ایجاد تشنج می کند و درمان آن پس از شستشوی معده ، خوردن شیر و تخم مرغ است. این سم در تمام قسمت های بوته من وجود دارد و تنها در غده ی زیر زمینی من مقدار آن کم است ، ولی پس از جوانه زدن زیاد می شود و علامت آن سوزاندن بیخ گلو است. گرچه خوردن من در این حالت برای تسکین دردهای عصبی و معدی و خارش اگزما مفید است ، ولی باید از خوردن آن اجتناب کرد. من ملین هستم و به علت داشتن بیست میلی گرم ویتامین ث در صد گرم ، ضد رقیق شدن و فساد خون بوده ، لثه ها را محکم و از خونریزی جلوگیری می کنم. در اثر ماندن در انبار و پختن ، مقداری از ویتامین ث من هدر می رود ، اگر مرا پوست کند در آب جوش بیندازید و بپزید فقط چهل درصد از ویتامین ث خود را از دست داده و شصت درصد را حفظ می کنم ولی اگر مرا در آب سرد انداخته و بعد بجوشانید پنجاه درصد از ویتامین ث من از بین می رود ، و اگر پوست کنده بپزید 65 درصد از ویتامین من نابود می شود. تنوری و کباب شده من ویتامین بیشتری دارد.
علاوه بر ویتامین ث من دارای ویتامین های ب و املاح پتاسیم و فسفر ، آهن ، منیزیم و آهک هستم. به علت داشتن پنج گرم املاح پتاسیم در یک کیلوگرم ، مقوی قلب بوده و با داشتن مواد نشاسته ای ، برای مبتلایان به مرض قند زبان ندارم و این دسته از بیماران می توانند بجای نان تنوری مرا میل نمایند. ولی اگر مرا در آب انداخته بپزند ، مقداری از املاح من در آب حل شده و برای مبتلایان مفید نیست. مگر آنکه آب جوشانده مرا همراه با من نوش نمایند. به بیماران قلبی توصیه کنید که برای جبران کمبود پتاسیم ، یک رژیم غذایی با من بگیرند و برای این کار ، ابتدا چند روز شیر زیاد میل نمایند و بعد سه روز متوالی هر روز یک کیلو تنوری یا پخته مرا بدون نمک زدن بتدریج در شش نوبت میل نمایند و به جز من غذای دیگری نخورند . در روز سوم مقدار ادرار خیلی زیاد می شود و بایستی رژیم را قطع کنند. مقدار نشاسته در انواع من فرق می کند . در انواع درشت من که به سیب زمینی آردی معروف است ، زیادتر و در نوع اسلامبولی و فشندی کمتر است. من دارای دو تا سه درصد مواد ازته و نیم درصد چربی هستم.
بدترین غذایی که در ایران با من درست می کنند ، سرخ کرده من است که غالباً آنرا برشته می نمایند ، اگر می خواهید مرا همراه با روغن بخورید ، آب پز آنرا گرم گرم پوست کنده با کره مخلوط و نرم نمایید و اگر می خواهید با روغن بپزید بهتر آن است که روغن مایع گیاهی را جوشانده و خلال های مرا در آن بریزید و بهم بزنید و پس از آنکه کف آن تمام شد و من بخوبی پخته شدم ، آنها را با کفگیر گرفته در آبکشی که روی دیگ روغن قرار گرفته بریزید و بگذارید روغن اضافی آن خارج شود ، برای تهیه چیپس معمولاً خلال مرا در آب انداخته و نشاسته ی آنرا می گیرند و بعد بطریق فوق در روغن می پزند و بعد نمک زده و بسته بندی می کنند. از خوردن آن موقعی که زیاد مانده است خود دار کنید و اطفال را از خوردن آن منع نمایید.
اگر آب پز مرا گرم گرم پوست کنده و له کنید و روی مواضع دردناک و متورم بگذارید ، درد آنها را تسکین خواهم داد. من به علت داشتن املاح فسفر شهوت را زیاد می کنم و قوای عقلانی را تقویت می نمایم. یکی دیگر از خواص من زیاد شدن ادرار است. کلیه و مثانه را به این وسیله زهکشی می کنم. مهمترین خاصیت درمانی من که شایان توجه و تحسین است ، معالجه زخم معده می باشد. من به علت داشتن دیاستازو آنزیمی مخصوص ، زخم های معدی را التیام و فضولات خارجی معدی را که غالباً سبب زخم هستند همراه خود دفع می نمایم . حتی اگر این فضولات تکه هایی فلزی را از قبیل میخ ، سنجاق و ذرات لعابی باشد.
برای معالجه زخم معده ، آب نوع اسلامبولی مرا خام گرفته و میل نمایید. برای جبران کمبود ویتامین ث رنده کرده خام مرا همراه با سالاد میل کنید و در موقع تهیه سالاد اولویه ، خام مرا رنده کرده اضافه نمایید. پخته و آب پز مرا زیاد نگاه ندارید ، زیرا یک نوع قارچ سمی می تواند روی آن رشد نماید.
در صنعت با من الکل و عسل مصنوعی و نشاسته درست می کنند.
اگر هنگام شب مرا با روغن گردو به سالاد اضافه کنید برای از بین بردن کرمهای معدی و روده أی مفید می باشم. ضماد خام من مرهمی گرانبها و عالی است . اگر آنرا روی یک پارچه تمیز گذاشته ، روی پلک چشم های ورم کرده بگذارید ورم آنرا فرو می نشانم . ترک دست و پا را که در اثر سرما زدگی پیدا می شود ، معالجه می کنم و درد و سوزش و سوختگی را بر طرف می سازم. رنده کرده خام من مخلوط با روغن زیتون بثورات چرکی جلدی را درمان می کند و گذاشتن این مرهم روی دکمه های بواسیر و نواسیر مفید است.
اگر خام مرا در شیر رنده کنید ، بهترین شیر زیبایی جهت نرم و لطیف کردن پوست های دست و صورت شما می باشم و به این شیر بهتر است کمی گلاب اضافه نمایید. اگر آبگوشت یا آش شما در اثر غفلت کمی شور شد می توانید تکه های مرا در آن بریزید تا نمک اضافی را به خود جذب نمایم.
اگر در سماور و کتری شما املاح آهکی رسوب کرده و قشر سختی به وجود آورده است ، می توانید پوست مرا در آن ریخته بجوشانید تا آنها را کنده و تمیز نمایم. اگر غذای شما در اثر مسامحه سوخت و دیگ شما ته گرفت ، می توانید چند دانه از نوع آردی مرا در آن انداخته ، در کمی آب بپزید و بعد آنرا به ته دیگ مالیده و ذرات سوخته را به کمک آن پاک نمایید.
من در شهرهای صنعتی اروپا و آمریکا یک وعده غذای کارگران را تامین می کنم. و آلمان ها پیشرفت خود را در علم و صنعت از نیروی من می دانند. در ایران مرا در آبگوشت ، طاس کباب و اسلامبولی و خورش قیمه و اکثر خوراکی های فرنگی اضافه می نمایند ، تنوری و آب پز مرا همراه با گلپر زیاد می خورند. اگر می خواهید فرزند شما در درس پیشرفت نمایند ، مرا به خوراک آنها اضافه کنید و پوره مرا به اطفال شیرخوار که می خواهند غذاخور شوند بدهید ، برای باز شدن آبسه ی دندان ، تنوری یا پخته مرا گرم گرم له کرده کنار آن بگذارید.
اسم من عسل است !
هم دوا هستم ، هم غذا
اکسیر طول عمر را در من جستجو کنید.
هیچ نوع میکربی در من اثر ندارد ، زیرا دشمن سر سخت آنها هستم.
شفا بخش زخمهای دهان بوده ، سستی اندام و عضلات را از بین می برم.
پادزهر خوبی برای سموم مختلف هستم.
دوست کبدم و سنگهای کلیه و مثانه را خرد می کنم.
و خلاصه هزاران خاصیت دیگر که کمتر کسی از آن مطلع است !
مرا به فارسی انگبین ، و برادر ارجمندم را که خوراک ملکه کندو بوده ، و دارای اکسیر جوانی و طول عمر است ، شاه انگبین گویند . شهد ، نوش ، نوشابه ، هم به من گفته اند.
من از زمانهای خیلی دور ، یعنی قبل از پیدایش انسان در کندوهای طبیعی درلابلای صخره ها و شکاف درختان جنگلی وجود داشتم ، من از نیکنوش گلها و برگها و دمبرگها که بوسیله زنبور عسل کشیده می شود درست می شوم زنبور عسل تمدنی بسیار قدیمی دارد و قوانین کندو از زمانی اجرا می شد که انسان آشنا به مقررات انتظامی و حقوقی نبود ، مصریان و ایرانیان عهد باستان ، تقریباً چهار هزار سال پیش به اصول کندو داری و پرورش زنبور عسل همت گماردند ، سقراط مرا اکسیر طول عمر می دانست. من تنها ماده قندی بودم که قبل از قند کام انسان را شیرین کرده و ارزش غذایی خود را در طول تاریخ حفظ نموده ام.
در مقابر فراعنة مصر ، کوزه هایی پر از عسل سالیان دراز باقی مانده و هنوز با گذشت چهل قرن فاسد نشده و مقداری از منافع خود را حفظ کرده است و این خود از عجایب ذاتی من است که با وجود شیرینی ، ترش نمی شوم ، کپک نمی زنم و تغییر ماهیت نمی دهم. در قرآن مجید سوره ی مبارکه ی « نحل» در شان من نازل شده و این افتخاری بس بزرگ برای من است.
عده ای مرا هم دوا و هم غذا دانسته اند. من این تعریف را قبول ندارم ، زیرا دوا معمولاً به آن دسته از گیاهان اطلاق می شود که با بدن انسان بیگانه بوده و پس از تاثیر ، زیان فراوانی به دنبال می آورد و با توجه به اینکه در عصر حاضر ، بعضی از داروها بیفایده و خطرناک می باشند کمال بی انصافی است اگر کسی مرا دوا بخواند ، من با بدن انسان آشنا و یکی از غذاهای اصلی شما هستم که بدون تشریفات و به آسانی هضم شده ، جذب یاخته های عضلات شما می گردم. بهترین تعریفی که تاکنون از من شده و سزاوار آن می باشم شفا است که بنابر مندرجات قرآن مجید ، در من وجود شفا موهبتی است که ایزد توانا آنرا در نیکنوش گیاهان به ودیعت نهاده و برای آنکه اندیشمندان پی به عظیمت دستگاه آفرینش برند به زنبور عسل دستور داده است که آن را از شیره گلها و برگها گرفته ، و مرا که حاوی نیکنوش های گوناگون به رنگهای مختلف هستم بسازد.
اسرار ساختمان من با وجود پیشرفت های علمی هنوز بر زیست شناسان و دانشمندان دیگر کشف نشده ، و فقط می دانند که زنبور عسل پس از مکیدن شیره گیاهان آنرا به کیسه ی عسل که در شکم است برده و س از چند عمل شیمیایی ناشناخته و محرمانه ، آنرا به مایعی خوشبو و خوش طعم ، مقوی ، نشاط آور ، و نیکو خصال تبدیل کرده و در خانه های مومین که قبلاً ساخته شده است ، ذخیره می نماید. برای تهیه یک کیلو از این شهد گوارا زنبور ناگزیر است دو میلیون دفعه روی گلها بنشیند و برای شما انگبین تهیه نماید که هم غذا باشد و هم شفا ، حال اگر زنبور بجای مکیدن شیره گلها از قند سفید استفاده کند ، فرآورده او را نمی توان عسل نامید و به همین جهت است که در قوانین کشورهای مترقی ، عسل به شهدی اطلاق می شود که آنرا زنبور عسل پس از تغذیه از گیاهان مختلف ساخته باشد. هنر من تنها شفای بیماران نیست ، بلکه اکسیر طول عمر نیز در شاه انگبین قرار دارد و از این رو مشاهده می فرمایید که عمر ملکه زنبور عسل که تنها از شاه انگبین تغذیه می کند ، چهار تا پنج سال می باشد . در صورتیکه عمر زنبورهای کارگر تابستانی شش تا هشت هفته و عمر کارگر زمستانی که از اضافات شاه انگبین بهره مند می شوند ، شش تا هشت ماه است. حال ببیند دو زنبور که یکی از انگبین و دیگری با شاه انگبین تغذیه می کند ، چقدر تفاوت طول عمر دارند.
این که گفته شد خدا شفا را در نیکنوش ما قرارداده است ، تنها یک ادعا نیست ، بلکه متکی به دلایل علمی و تجربی زیر می باشد. نخستین تجربه ای که آزمایش آن با وسایل علمی امروزی بسیار آسان است ، این است که شما می توانی مقدار میکرب خطرناک را با من مخلوط کنید و ببینید با این که من یک ماده غذایی کامل هستم و بایستی محیط خوبی برای پرورش میکربها و قارچها باشم ، نه تنها این موجودات در روی من رشد نمی نمایند ، بلکه به زودی از بین رفته و اجساد آنها نیز به تدریج محو و نابود خواهد شد. این تجربه کوچک و بسیار آسان از آن جهت شایان توجه است که من فاقد مواد سمی هستم و با این حال ، خاصیت میکرب کشی و ضد عفونی کننده ی من از قوی ترین زهرها زیادتر و از همه آنتی بیوتیک ها وسیع ر است. ممکن است بعضی بپرسند که من با کدام اسلحه به جنگ این موجودات خطرناک می روم و چگونه این جانوران موذی را از بین می برم. سوالی است بسیار بجا و منطقی . من دارای چندین نوع آنتی بیوتیک خوراکی و بی ضرر با طیفی وسیع که انسان نسبت به آنها حساسیت ندارد بوده و نیز دارای تشعشعات رادیو اکتیو و از همه مهمتر دارای مقداری دیاستاز و عوامل زنده هستم که می توانند این میکربها را خورده و از بین ببرند و حتی قادرند هر ماده ی خارجی را که با عسل مخلوط شود از خود برانند و روی همین اصل است که عسل مخلوط و تقلبی به آسانی شناخته شده و حتی اگر قند هم به آنها بزنند ، به صورت شکرک در آمده متقلبین را رسوا می نماید. این عوامل زنده که در عسل هرچه تازه تر باشد بیشتر است هنرهای بسیار دارند که دانستن بعضی از آنها خالی از لطف نیست. اولین کار این دسته تجزیه ی قند چغندر قند به قندهای انگور و توت است و با این که ابتدا من دارای مقداری از نوع قند چغندر هستم معذلک پس از چندی فاقد آن شده ، و تمام قندهای من ، تجزیه شد به قند توت تبدیل می شود عوامل زنده می توانند مواد نشاسته ای و چربی را نیز تجزیه و تبدیل نمایند و روی همین اصل است که قوی ترین میکربها و قارچها در برابر آنها یارای مقاومت ندارند. اگر شما عسل تازه را روی پینه های دست و پا و زبریهای روی زانو و آرنج بمالید ، آنها را از بین خواهد برد و با همین حربه است که من می توانم سنگرهای میکرب های کهنه و مزمن را خراب کرده و به داخل آنها نفوذ نمایم.
یکی دیگر از خواص شفا بخشی من آن است که هر دارویی با من مخلوط شود و یا همراه من مصرف گردد خاصیت بهی بخشی آنرا چند برابر می نمایم ، و روی همین اصل مسلم بود که پزشکان و داروسازان قدیم بیشتر داروها را همراه من تجویز و تهیه می کردند.
من با داشتن قند فراوان سر که نمی شوم و قندهای من با شیرینی فراوان که دارند ، به دندانهای شما صدمه نمی زنند ، بلکه می توانند آنها را سفید و لثه ها را محکم سازند.
خاصیت ضد عفونی کننده من ، اگر تا کنون بر شما ثابت نشده است می توانید یک کاسه عسل و یک کاسه شربت قند را کنار هم بگذارید . پس از چندی خواهید دید که پشه و مگس در روی کاسة شربت جمع شده ولی جرأت نزدیکی به عسل را ندارند.
شما می توانید از خاصیت ضد عفونی کننده من برای کلیه امراض جلدی به صورت خالص و یا مخلوط با مواد گیاهی دیگر استفاده کنید. مضمضه با شربت من برای زخم های دهان و غرغره با آن جهت اورام گلو بسیار سودمند است. بهترین خمیر دندان را می توانید از ترکیب من با مواد دیگر درست نمایید و مالیدن خالص من به لثه و دندان نیز نافع است و سبب روییدن گوشت نو می شود. من معده و عروق را باز می کنم لیزابه های بلغمی را جذب و از عمق بدن بیرون می آورم. برای سستی اندام و عضلات و استسقاء و یرقان و ورم طحال مفید می باشم.
باد شکن بوده برای معالجه قولنج روده تجویز شده ام پادزهر سموم مخصوصاً مسمومیت غذایی هستم. دوست کبد و شکننده سنگهای کلیه و مثانه می باشم. من به علت طعم شیرین ، خاطرخواه زیاد دارم و ناسازگاری غذا را از بین برده غذاهای ناگوار را گوارا می سازم چون زود جذب یاخته می شوم هر دارویی که همراه من خورده شود به سرعت اثر نیکنوش را خواهد بخشید . من حاوی تمام ویتامین ها و تمام عناصر معدنی مورد نیاز بدن انسان هستم و کمبودهای غذایی را جبران می نمایم. با داشتن قند زیاد آن گونه که سایر قندها برای مبتلایان به مرض قند ضرر دارند زیان بخش نیستم. ترشحات غدد داخلی و بزاق را تعدیل می کنم و برای معالجه سختی عمل بلع و خشکی گلو و درمان سرفه زیاد توصیه و تجویز شده ام. مبتلایان به مرض کم خوابی و بی خوابی می توانند از من استفاده کنند قبل از خواب چند قاشق مربا خوری از شهد گوارای من میل نمایند. برای رفع درد دل و یبوست و کم اشتهایی می توانید از من استفاده کنید. خوردن من جریان خون را آسان می کند و کندی آنرا از بین می برد و گرفتگی مویرگها را باز می نماید و از سکته قلبی جلو گیری می نماید . برای زخم معده و امعاء مفید است و ترشی معدی را از بین می برد و اشتها به غذا را زیاد می کند .
در دوران پیری برای حفظ سلامتی انسان ، غذایی مناسبتر از من نیست . به اشخاص سالخورده بگویید که تا می توانند از خوردن قند سفید که بی جان و مرده است خودداری کرده و از شهد من که زنده و فعال است تناول نمایند.
در صنعت داروسازی از وجود من برای شیرین کردن داروها بجای قند استفاده می کنند تا بیماران شما شفای عاجل پیدا نمایند. مرا همراه خمیر دندان کنید تا کرم خوردگی را از بین ببرم. در حب ها در شیافها و پمادها از من داخل کنید تا اثر معجزه آسای آنرا ببینید. در شهرهای جنوبی فرانسه ، شربت مرا با مخمر آبجو مخلوط کرده و می نوشند. عمل آنها چندان خوب نیست زیرا مخمر آبجو قادر نیست با من رشد نماید.
خوردن من همراه با کندر جهت پاک کردن سینه و قصبه الریه و استسقا و بند آمدن ادرار و شکستن بادهای سرفه و دفع سموم و مخلوط با آب مقطر یا باران جهت زیاد شدن ادرار و خوردن سنگهای کلیه و مثانه و رفع تشنگی بسیار نافع است . سرمه من به تنهایی یا مخلوط با آب پیاز جهت شفاف شدن چشم و رفع خارش پلک و جلو گیری از آب ریزش چشم مفید است. این خواص و هزاران منافع دیگر موقعی در من جمع است که تقلبی و ساختگی نبوده ، بوسیله زنبور عسل از نیکنوش گلها تهیه شده باشم.
سکنجبینی که با من تهیه شود بهترین مشروبات بوده و صفرا بری اعلا می باشد.
شربتها و مرباها و مارمالادها و شیرینی ها را با من درست کنید تا از زندگانی لذت ببرید.
از نوع وحشی من هنوز در بعضی از کوههای ایران خصوصاً بلوچستان و کردستان پیدا می شود و بسیار لذت بخش می باشد. بهترین نوع محصول من محصول بهاره است که از گلهای معطر بهاری بهره مند گردیده است.
پرده ای از موم که زنبور عسل روی من می کشد بهترین نشانه ی اصلیت من است. اگر این پرده را به عنوان ماسک زیبایی به روی صورت خود بکشید و پس از چندی آنرا با آب پاک کنید و با آب نیم گرم بشویید چین و چروک و گوشت های اضافی و پس و بلندیهای کوچک را از بین می برد و به لطافت پوست شما کمک می کند.
به مبتلایان به جوش غرور توصیه کنید که همه روزه کمی عسل به صورت خود بمالند و آنقدر با دست مالش دهند تا از بین برود و بدون شستن آثار آن دیده نشود. اگر چند روز مرتباً به این کار ادامه دهند جوش از بین رفته و آثار آن نیز محو می گردد.
ممکن است بعضی از زنبورها به گل خرزهره و چند گل سمی دیگر عادت کنند و محصولی سمی تهیه نمایند. این کار به ندرت اتفاق افتاده و قابل جلوگیری است.
نیکنوش یک کلمه فارسی است و فرنگی ها به آن نکتار گویند.
اسم من چغندر است !
خام من به اندازة عسل خاصیت دارد
درمان بی دریغ رعشه هستم.
درد مفاصل و نقرس را درمان می کنم خوردن آب برگ من ، مسکن سردرد و دندان درد است
و آنها که از شوره مو رنج می برند علاج ناراحتی خود را در من خواهند یافت….
من چغندر هستم به من چگندر و چندر هم می گویند. اعراب مرا سلق صدا می کنند . در گذشته به پخته بیخمن لبلبو و اکنون لبو می گویند.
گیاه شناسان قدیم ایران بیخ مرا از دسته میوه ها و سبزیها جدا کرده و جزو هویجها شمرده اند ولی برگ من در دسته سبزیهاست. برگ من سحرگاه بی مزه و شامگاه شیرین است. زیرا در روز با کمک نور آفتاب قند می سازم و شب بتدریج آنرا جهت ذخیره به بیخ خود که انبار من است می فرستم به همین جهت است که اگر برگ مرا صبح بچینند و میل نمایند جزو سبزیهای خنک بوده و عصر خنکی کمتری دارم و خیلی متأسفم که شما نمی توانید برگ و بیخ مرا خام خام میل نمایید والا می توانستم ادعا کنم که خداوند بعد از عسل شفا را در من قرار داده است . بیخ من اگر خام خورده می شد بدون شک شما می توانستید آنرا عسل گیاهی بدانید من با این که خاصیت مسهلی ندارم معذالک پاک کننده شکم هستم به هضم غذا کمک می کنم و التهاب معده را فرو می نشانم . مفیدترین و بهترین اعضای من برگ من است و بعد ساقه های آن و سپس بیخ من که پخته آن لبو نام دارد.
قند من برای مبتلایان به مرض دیابت خوب نیست ولی در عوض خداوند مصلح آن ، یعنی دوای مرض قند را در ساقه و برگ من قرارداده است مشروط بر این که صبح زود آنرا بچینند و در سایه حفظ نمایید.
برگهای کلفت من سنگین و دیر هضم است ولی در اثر پختن سختی و نفخ آن از بین می رود خنکی برگهای نازک من زیاد است و قوت غذایی کمتری دارد ولی در عوض دوای بسیار خوبی است خوردن پخته من رعشه را معالجه می کند مخصوصاً برگ سرخ رنگ آن اگر آنرا خام با سرکه و خردل بخورید طحال را باز می کند و ورم آن را فرو می نشاند جهت درد پشت و مثانه و امراض مقعد مفید است . آب برگ من با داروهای مسهل به اخراج بلغم کمک می کند جهت درد مفاصل و نقرس سودمند است اگر بیخ مرا با عسل ممزوج کرده در بینی بکشید فضولات را پاک می کند. خوردن آب برگ من جهت سردرد و دندان درد مفید است کمپرس با آب برگ من قرمزی چشم را از بین می برد مخصوصاً اگر با روغن بادام یا عسل مخلوط کرده باشید شستشو با جوشانده برگ می شوره و چربی سر را از بین می برد و شپش را نابود می کند ضماد برگ من با بوره جهت کک مک و طاسی به مار می رود. و همچنین برای ورم پشت پا و استقساء و سایر اورام مفید است تنقیه با آب نیم گرم من جهت ورم روده و گرفتگی آن نافع است نگران نباشید آن را مدتی در آب کرم من بگذارید بر طرف خواهد شد. مالیدن برگ پخته من پس از سر شدن درمان سوختگی آتش و آب جوش است و آفتاب زدگی را معالجه می کند ضماد برگ کوبیده من جهت تسکین درد و پاک کردن کک و مک و معالجه طاسی و با عسل جه دمل و جوشهای جلدی و با حنا جهت رویاندن مو و رشد آن و با روغن بادام جهت فروکش کردن اورام و خوردن آن با خردل مسکن درد شکم بوده و باد شکن می باشد.
من به علت داشتن ارسنیک و گوهر شب چراغ و روبیدیم از بیماری جذام جلوگیری می کنم و به علت داشتن فسفر غذای مغز بوده و نیروی حافظه را زیاد می کنم. اعصار را محکم می نمایم و استخوانبندی را تقویت می کنم. من برای درد کلیه مفید می باشم من دارای مواد ازته ، مواد قندی ، املاح مثل کلسیم و آهن می باشم. من چه پخته و چه خام مقوی هستم و با این که هفده درصد قند دارم خنک می باشم و این خاصیت در برگ من زیادتر است آب لبو برای بهبود التهاب مثانه ، رفع یبوست و بیماریهای پوست مصرف می شود بو داده پوس بیخ مرا می توان مانند قهوه دم کرده و نوشید من دارای ویتامین A به صورت جوهر زردک و انواع ویتامین های B و C بوده اشتها آور هستم. برگ قرمز من به علت داشتن ویتامین های زیاد و کمی ارسنیک و روبیدیم تا بخواهید مفید است.
حال که خواص لبو را دانستید و توجه فرمودید که بیخ من تمام مواد لازم را از نظر ویتامین و آنزیم جهت هضم و جذب قند دارد. بد نیست بدانید که قندی که با کمک داروهای شیمیایی از بیخ من گرفته می شود فاقد این عوامل مفید است و برای اینکه در بدن شما سوخته و نیروی لازم را تحویل دهد ناچار است که این عوامل را از غذاهای دیگر و ذخایر بدن گرفته انسان را دچار کمبود آنها ساخته و موجب گرسنگی نامرئی گردد و سرانجام صدها مرض ایجاد نماید. قند سفید یک غذای محرک و بیماری زاست و در زندگی نیم مصنوعی شما از غذاهای کشنده محسوب می شود مرگ تدریجی که از خوردن قند سفید به انسان دست می دهد عامل بسیاری از ناخوشی ها و ناراحتی های جسمی و روحی است دندان را خراب می کند. خون را کثیف می نماید کبد را که سکان کشتی بدن است خراب می نماید و سلسله اعصاب را ضعیف می سازد به این جهت من به شما توصیه می کنم که برای شیرین کردن کام خود حتی المقدور از شیرینی های طبعی مثل عسل ، مویز ، شیره خرما و از بیخ من استفاده نمایید و اگر خواستید قند سفید بخورید از قند نیشکر بهره مند شوید.
اسم من انگور است
من مجموعه ای از عناصر مفید و سودمندم ضد سرطانم و ترشی خون را کم می کنم تنها میوه ای هستم که وقتی خشک می شوم ارزش غذاییم بالا می رود.
از نظر ترکیبات غذایی شباهت زیادی به شیر مادر دارم. با سوء هاضمه مبارزه می کنم رماتیسم را از بین می برم و خلاصه خواصی دارم که کمتر کسی از آنها با خبر است….
اسم من انگور است و اعراب مرا عنب می نامند خشک کرده من مویز و کشمش خوانده می شود. به درخت من مو ، تاک ، رز ، رزان ، رزگون ، رزجون ، تنگ و کرمه البیضا می گویند . زادگاه اولیه من ایران است ولی امروز در بیشتر نقاط دنیا کاشته شده و به انواع و اقسام گوناگون در آمده ام. نوع پیش رس من یاقوتی است که در دنیا کمتر نظیر دارد و برای خوردن آن بایستی قبلاً آنرا دانه کنید و پس از شستن میل نمایید. قسمت مورد استفاده من میوه برگ و شیر گیاهی من است پروردگار توانا در قرآن مجید و سایر کتب آسمانی از من تعریف کرده است و ارامنه ایران جشنی به نام من برپا می نمایند. سابقه این جشن در ایران هفتصد سال قبل از ظهور حضرت مسیح است. من بقدری انواع و اقسام دارم که تا کنون هیچ آمارگری نتوانسته است رقم قطعی آنرا پیدا کند من به رنگهای سفید ، سبز ، صورتی ، سیاه و بنفش ظاهر می شوم و دانه های ریز ، درشت ، متوسط ، گرد ، بیضی و دراز با هسته و بی هسته می باشد. یک نوع من معطر بوده ، انگور گلاب خوانده می شود و در الجزایر یاد است و در بازار اروپا به قیمت گزاف خریدار دارد . در ایران یک نوع مرا شکر شیراز نامیده اند و با این که در اطراف تهران خصوصاً شهریار زیاد کاشته شده است معذالک هنوز پای آن به میدان های تهران نرسیده است.
من دارای مقدار زیادی پتاس و فلزات دیگری مثل آهک ، منیزی ، آهن ، منگنز، کلر ، ید ، ارسنیک ، فسفر ، سیلیس می باشم دارای مقدار زیادی قند ـ تانن ـ اسید تارتاریک و عوامل زنده أی مانند دیاستازها و فرمانها هستم. اگر به این ترکیبات مفید ویتامین های A و انواع B و C و D و مواد رادیو اکتیو را اضافه کنید و عوامل موثر و مفیدی که در برگ و شیره و دانه و ساقه های من است در نظر بگیرید تصدیق خواهید فرمود که من تنها میوه ی مقوی و مفید نیستم بلکه مجموعه ای از عناصر و عوامل سودمند و ترکیبات بهی بخش می باشم.
بیش از سایر میوه ها ویتامین دارم و بیش از همة خوراکیها دارای ارزش غذایی هستم . قند من بطور مستقیم و آسان وارد خون شده و در عضلات و بد ذخیره می گردد. در حالی که سایر قندها اول باید به قند من تبدیل شوند. و بعد وارد خون گردند ، به این ترتیب اجازه ورود به یاخته های بدن به آنها داده می شود. من ترشی خون و مایعات بدن را کم می کنم و از ابتلاءِ به امراض گوناگون، حتی وحشتناک تر ین آنها که سرطان می باشد جلوگیری می نمایم، میوه من هنگامی که خشک می شود هیچ یک از خواص خود را از دست نمی دهد، بلکه ارزش غذایی آن بالا می رود، بطوریکه یک دانه کشمش خیلی بیشتر از یک حبه انگور قوت دارد و این به علت آنست که دیاستازهای موجود روی پوست من، به تدریج سلولز پوست را تبدیل به قند می نمایند و نیز به همین علت است که هیچ معده ا ی از خوردن مویز ناراحت نمی گردد. آب میوه تازه من چنان که از دانه های سالم و تخمیر نشده گرفته شود ، از نظر ترکیبات غذایی شباهت زیادی به شیر مادر دارد و می توان آنرا غذای کودکان شیرخوار نمود و اشخاص بزرگ هم می توانند آنرا به جای شیر ، بدون احساس ناراحتی نوش جان نمایند و به کمک آن سموم بدن را خارج کنند این آب دارای مقداری قند ، تانن ، تارتارات دو پتاس ، فسفات دو پتاس ، مالات دو پتاس ، مواد صمغی ، مواد سفیده ای ، کلسیم ، منیزیم و عناصر و عوامل دیگر دارد. برای کم خونی ، زیادی اوره ، زیادی چربی خون ، امراض قلبی سودمند است و بادشکن نیز می باشد. به بیمارانی که قادر به خوردن غذا نیستند ، معمولاً سرمی تزریق می کنند که مقداری از قند من در آن محلول شده است. در اثر خوردن من معده کاملاً تخلیه می شود. ادرار زیاد می گردد و ترشحات صفرا به حالت اعتدال در می آید . در اثر سوز و سازی که از مشخصات من است ، فضولات معده از بین می رود. من از امراض زیر جلوگیری می نمایم : ترش کردن و تخامه نمودن غذا ، سوء هاضمه ، خونریزی معدی ، پیداشدن سنگ در کلیه و مثانه ، مسمومیت جیوه و سرب ن بعضی از امراض جلدی ، بعضی درجات سل باد مفاصل . من بیماری های زیر را معالجه می کنم.
رماتیسم ، امراض شریانی وریدی ، نقرس ، فشار خون ، زیادشدن اوره در خون . من محرک اعمال کبدی هستم و چنانچه آب مرا همراه با شیر خشک به اطفال شیرخوار بدهید ، از عوارض شیر خشک روی کبد آنها جلوگیری می نمایم. من هم چاق می کنم و هم لاغر . اشخاصی که احتیاج به لاغر شدن دارند باید صبحانه خود را به من اختصاص دهند و تا ظهر جز من غذای دیگری نخورند و برای چاق شدن ، اشخاص ضعیف البته بایستی میوه ی مرا همراه با نان و غذاهای دیگر میل نمایند. به زنان آبستن بگویید برای سلامتی فرزند آینده ی خود ، تا می توانید از میوه من بهره مند شوند. مالیدن من به صورت و پوست ، رنگ آن را روشن می کند و به لطافت و نرمی آن می افزاید. مالیدن تفاله ی من در حمام به بدن ، فواید زیاد دارد و باعث تسکین درد رماتیسم و سیاتیک و نقرس می شود. کرمی که با آب من درست شود ، بیش از کرم های دیگر پوست صورت را نرم و لطیف می سازد. برگ درخت من دارای تانن ، بی تارتارات دو پتاس ، نشاسته ، اسید مالیک ، یک نوع صمغ ، قند ، اکزالات دو پتاس ، گچ و چند ترکیب شیمیایی مخصوص به خود دارد. این ترکیبات اختصاصی ، در برگهایی که پاییز چیده شوند ، زیادتر است. با برگ من دلمه و خیار شور درست می کنند. طعم برگ من کمی گس و ترش است . در طب به عنوان مقوی معده ، درمان اسهال مزمن و خون دماغ مصرف می شود. دم کرده بیست و پنج گرم برگ من در یک لیتر آب ، در امراض اسهال ، حبس البول و یرقان توصیه شده است و چنانچه با آب دم کرده برگ من چشم را به شویید ، آن را ضد عفونی کرده و ورم پلک را فرو می نشاند. در موقعی که درخت مرا هرس می کنند ، آبی از سر شاخه های آن بیرون می آید که به اشک مو معروف است. مایعی است بی رنگ و زلال. این اشک سابقاً در امراض جلدی زیاد مصرف داشت ، ولی در طب امروز فقط برای معالجه چشم درد و به صورت کمپرس برای التیام تمام زخم ها به کار می رود.
اگر مبتلا به سنگ کلیه و مثانه هستید ، هر روز صبح ناشتا یک قاشق از این اشک را بنوشید. شیره ی جوانه های تازه درخت مرا ، با کمک الکل گرفته ، به صورت عصاره در آورید و مجدداً تقطیر کنید تا سفت شود . این ماده مدر و ضد تشنج است. هسته ی دانه های من دارای تانن بوده و قابض است. تولید باد می کند و ادرار را کم می نماید. مخصوصاً دانه هایی که از تفاله ی سرکه بدست آید و چنانچه آن را بو بدهند ، خاصیت قبض کردن آن زیاد می شود. پوست میوه ی من کمی دیر هضم و مولد باد است. مالیدن سوزانده ی آن جهت نرمی پوست و کم کردن رطوبت چشم و بیشتر زخم ها مفید است. روغن دانه های من که بوسیله یک حلال گرفته می شود ، بهترین روغن جلا بوده ، زود خشک می شود و در نقاشی مصرف دارد. سر شاخه های من و تفاله های سرکه را اگر بسوزانید ، زغالی بدست می آید که فوق العاده سیاه بوده و برای نقاشی و آبرنگ بسیار عالی است.
میوه نارس من که غوره نامیده می شود ، و شعرا به آن حصرم می گویند ، دارای طعمی ترش بوده و قابض است و آب آن که آب غوره نام دارد ، یکی از چاشنی های مفیدی است که در رژیم لاغری موثر می باشد. خاکستر شاخه های من اگر به صورت پماد مالیده شود ورم بیضه را فرو می برد و بواسیر را درمان می کند و اگر خورده شود ، سنگ ها را می ریزاند اگر خاکستر چوب درخت مرا حل کرده و پس از صاف کردن غلیظ نمایید و آن را گرم گرم کمپرس کنید ، انواع دمل و کورک را باز کرده و معالجه می کند. اگر می خواهید پوست بدنتان نرم و شاداب شود ، انگور را له کرده به آن بمالید و پس از خشک شدن ، با آب نیم گرم بشویید.
حال که به فواید من پی بردید و دانستید که من یک غذای کامل همراه با یک انبار دارو بوده و آنچه بدن شما لازم دارد در وجود من جمع است ، از شما یک سئوال دارم : آیا انصاف است که میوه ی مرا گندانده و به صورت دشمن سلامتی انسان در آورده و یاخته های بدن خود را با آن مسموم و کبد خود را خراب نمایید ؟!
من خلاصه ای از تشعشعات خورشیدم. ارزش مرا بدانید و مرا به صورت زهر در نیاورید. من دو برابر گوشت به بدن شما حرارت میدهم. من یکی از بهترین غذاهای مقوی بوده ، مزاج را معتدل می نمایم. خون را صاف می کنم و خون صالح می سازم. جهت تقویت کلیه و از بین بردن سوخته های اخلاط مفید می باشم ، سینه و ریه را اصلاح می کنم. برای معده های مرطوب و خونی ضرر دارم ، مگر آن که مرا با زیره میل نمایید. خوردن آب سرد بعد از من ، خیلی مضر است. بهتر است مرا بین دو غذا میل نمایید سوخته ی دانه های من برای جراحات و جلای بینایی و آبریزش چشم مفید است. پوست میوه من در معده های ضعیف دیر هضم است.
اگر معده ای ضعیف دارید ، از آب من یا کشمش استفاده کنید . اگر مقداری از میوه ی مرا در روغن زیتون جوشانده و صاف کنید و بر روی پوست صورت و بدن بمالید ، معنی نرمی و لطافت را خواهید دانست. به کسانی که با خوردن آب گندیده من خود را از نعمت سلامتی محروم کرده اند ، به بانوانی که با خوردن قرص های ضد بارداری کلیه و کبد خود را تباه ساخته اند ، بگویید انگور بهترین دوست شماست. تا می توانید از این میوه بهشتی تناول کنید و با این اکسیر بهی بخش پلیدی ها را از خود دور نمایید ، خوشبختانه زبان خوراکی ها مخالف تنظیم با خوراکیهای مفیدی که دارای هورمون های گیاهی و بی ضرر هستند آشنا ساخته و خواهد ساخت به کسانی که منکر تاثیر خوراکی ها در جنسیت نطفه هستند و نمی دانند خوردن من خون و ترشحات رحم را قلیایی کرده و کروموزومهای ماده را از بین می برد. شرح مفصل این موضوع را جای دیگر از زبان خوراکی ها خواهید شنید و بر شما ثابت خواهد شد که زبان خوراکی ها چشمه ی بی زوالی است که با اقیانوسی از تجربیات هزاران ساله ی دانشمندان ایرانی مربوط بوده و با استفاده از کشفیات و تحقیقات جدید علمی به شما عرضه می شود.
آب غوره ضد نقرس ، ضد رماتیسم و قاعدگی آور است.
اسم من «نعناع» است !
ضد تشنج ، محرک و نیرو بخش هستم
سکسکه و تنگ نفس را شفا می دهم. اگر به دستوری که داده ایم عمل کنید ، از سردرد راحت خواهید شد. ترشحات معده را کم می کنم و عفونت ها را از بین می برم.
هنگامی که سبزی فروشهای دوره گرد آهنگ گل پونه ، نعنا پونه را می خوانند همه می دانند که بهار نزدیک شده و نوروز باستانی به زودی خواهد رسید. در بین سبزی ها ، من یادآور طراوت بهار می باشم ، به همین جهت موقع را مغتنم شمرده و از طرف کلیه خوراکیها که خود را در زبان خوراکیها معرفی کرده و می کنند ، این جشن بزرگ را به شما تبریک می گویم
اسم من نعنا است ، به من نعناع و نعنع هم می گویند. فارسی من سبزی هزار پا است ، زیرا ریشه من پاهای زیاد دارد و با سرعت در زمین جلو می رود و شاخه های نو از خود خارج می کند و یکی از راههای تکثیر من این است که این شاخه های نو را وجین کرده و در جاهای دیگر می کارند . در شیراز به من «رافویه» می گویند. بیش از سه هزار نوع دارم و تاکنون نام هشتاد گیاه از خانواده ما در کتاب های داروسازی وارد شده و استفاده از آنها در درمان بیماریها تجویز شده است. پونه ها و سوسن برها برادران تنی من هستند که انواع و اقسام زیاد دارند. ملایم ترین انواع ما نعنای بومی ایران است که در شمال و مرکز ایران می روید و آنرا در ردیف سبزی های خوردنی می فروشند ، و نعنای اهوازی قسم دیگری از آ است . یک نوع بومی من نیز در جنوب ، مخصوصاً بلوچستان بطور وحشی می روید و با این که عطر زیادی دارد هنوز مورد توجه صنعتگران واقع نشده و از اسانس فراوان آن بهره برداری نشده است. قسمت مورد استفاده ما خانواده برگ و شاخه های گلدار ماست که از آنها عرق نعنا و اسانس نعنا می گیرند. عرق و اسانس نعنا باد شکن ، ضد تشنج ، محرک و نیروبخش می باشد ، ترشحات زیادی معده را کم می کند و مسکن درد و زخم معده و سوزش آن است. دم کرده من جهت تقویت معده و روده توصیه شده و در ایران معمولاً برگ های مرا خشک کرده و برای خوش بو کردن ماست و دوغ بکار می برند و نیز آنرا سرخ کرده به نام نعنا داغ جهت خوشبو کردن آش ها و سوپ ها مصرف می کنند. برگ های ما پس از خشک شدن به صورت پودر در می آیند و به همین جهت است که قبل از خشک کردن بایستی آنها را شست و تمیز نمود. چه در غیر اینصورت پس از خشک شدن شستن آن مقدور نیست . خانواده ما به علت داشتن عطر و خواص بسیار ، دارای اهمیت بوده ، ضد عفونی کننده ، ضد سم و ضد حشرات می باشیم. در خوزستان با بسته های خرما چند شاخه نعنا همراه می کنند تا از کرم گذاشتن آنها جلوگیری کنند . در طب سنتی ایران زخمهایی که در اثر کثافات و چرک کرم می گذاشتند با جوشانده ی نعنا شسته و ضد عفونی می کردند و برای جلوگیری از شپش و سایر حشرات نیز از این گیاه استفاده می شد. جوشانده دم کرده برگ ما ضد کلسترل بوده و خون غلیظ را طبیعی می نماید و این خاصیت در نوع بومی ایران زیادتر است و روی این اصل به اشخاصی که خون غلیظ دارند و چرب خونشان زیاد است توصیه می شود به جای چای از دم کرده نعنا خشک استفاده نمایند. مالیدن برگ ما مخصوصاً با آرد جو مسکن سردرد می باشد. چکاندن آب ما با عسل در گوش ، درد آنرا ساکت می کند. جویدن ساقه و برگ ما ، درد دندان را از بین می برد و چون مرا با پر سیاوشان بجوشانند و آنرا بنوشند ، جهت درد قلب و خفقان و تقویت معده و قوه ماسکه (نگاهدارنده غذا در معده) و تقویت هاضمه و تسکین درد معده نافع است. نفخ معده و آروغ را تسکین می دهیم و خوردن چند شاخه ی ما با رب انار ترش ، مسکن سکسکه و مانع قی است. ثقل سرد و اسهال شدید که در اثر مسمومیت غذایی ایجاد شده باشد با خوردن ما بر طرف می شود. برای تسکین سکسکه و تنگ نفس بهتر است مرا همراه با مستکی بجوند. ما ضد یرقان ، مقوی قوه باء می باشیم.
چنانچه یکی دو شاخه ما را در شیر بمالید مانع بریدن و لخته شدن آن می شویم . خوردن ما همراه با سرکه و سایر ترشی ها مانع ضرر آنها روی اعصاب است. برای تقویت اعصاب ، خوردن نان و پنیر و نعنا سودمند می باشد. دوغ و سکنجبین را همیشه با برگ و سر شاخه های ما معطر کنید تا نوشابه ای مفید و معطر داشته باشید. وقتی شیر در پستان جمع شد و منعقد گردید ، بهترین راه درمان آن استفاده از ضماد ما همراه با آرد جو می باشد. ضماد ما جهت درمان بواسیر ورم بیضه و درد آن نافع است. حمول ما قبل از اجماع مانع باردار شدن است و این یکی از دستورهای مفیدی است که از هزار سال قبل در ایران جهت تنظیم خانواده و کنترل موالید مرسوم بوده است. زیاده روی در خوردن ما مولد باد بوده و تولید خارش در گلو می نماید. حالا اجازه بفرمایید چند تن از برادران و افراد سرشناس خانواده ما خود را به شما معرفی کنند.
سوسنبر
اسم من سوسنبر است. به من سیسنبر و آسن بویه هم می گویند. گیاه شناسان قدیم ایران مرا دو رگه و بین نعنا و پونه می دانستند. اخیراً یکی از فرنگی ها با تشریح ساقه و ریشه من این موضوع را ثابت کرده و کشف آن را به خود نسبت داده است. عربی من غام است و فرنگی ها به من نعناع فلفلی گویند و اقسام زیاد دارم که فرنگی ها آن را به سیاه و سفید قسمت کرده اند. مرزنگوش ، فراسیون و مشکطرامشیع از اقسام من بوده و همگی مقوی جسم و روح و احشاء و امعاء می باشیم. قلب و دماغ را نیرو می بخشیم ، ضد عفونی کننده ، پیشاب آور بوده ، عرق را زیاد می کنیم و عادت ماهانه زنان را باز می نماییم. ضد کرم بوده و زیاده روی در خون ما جهت زنان آبستن خوب نیست ، زیرا ممکن است باعث سقط جنین شود . مسکن التهابات معدی و بادشکن می باشیم. خوردن من با عسل ضد سم عقرب ، با سکنجبین پادزهر نیش زنبور است و مالیدن برگ من بر محل نیش حشرات نافع است. جوشانده ما مسکن سکسکه و پیچش شکم است ، برای مبتلایان به تقطیر بول و سنگ مثانه غذای خوبی هستیم و مسکن درد رحم می باشیم. حشرات مخصوصاً شپش از بوی ما گریزانند و حمول برگ من بد بویی رحم را بر طرف می کند. با اسانس من قرص نعنا درست می کنند و برای معطر کردن شربتها و داروهای معدی به کار میرود. دم کرده ده در هزار برگ ما درمان شکم روش و سوء هاضمه بوده دردهای عصبی را نیز بر طرف می کنیم. دو تا ده قطره اسانس من در تسکین دردهای عصبی و سیاتیک و التهابات معدی مفیدی است.
مشکطرامشیر
در شیراز به من رنگ گویند. به من مشکطرامشیع هم گویند و گویند اسم فارسی من مشکطرامشیر بوده است. قوی ترین اقسام نعنا هستم و زیاده روی در خوردن من خطرناک است چنانچه گوسفند از گیاه من چرا کند ، مسموم می گردد و در شیرش خون پیدا می شود . خوردن من به مقدار کم اشتها آور است و سینه را از خلط پاک می کند. ضد تشنج بوده و غم و غصه را از بین می برم ، باز کننده ادرار و قاعده بوده و خون نفاسی را قطع می نمایم. خوردن من برای زنان باردار خطرناک است و باعث سقط جنین می شود. خوردن من به مقدار کم شهوت را زیاد می کند مخصوصاً اگر همراه با عسل خورده شود.
مرزنگوش
فارسی من مرزنگوش و معرب آن مرزنجوش است. اعراب به من سرمق و عنقر می گویند. من از اقسام قوی سوسنبر هستم. بوییدن من و نوشیدن جوشانیده من دماغ را باز می کند و سردرد را بر طرف می کند و مالیخولیا را درمان می نماید و معالج زکام و آبریزش بینی است. بوییدن من مستی را کم می کند و رفع خماری می نماید و گرفتگی سوراخهای بینی را باز می نماید.
مالیدن من با حنا در تسکین سر درد اثری نیکو دارد. برگ و سرشاخه های من اسانس فراوان دارد و در داروسازی از آنها استفاده فراوان می شود. برگ من علاوه بر معطر کردن اغذیه سبب آرامش خاطر بوده ، کینه و حسد را از بین می برد. از اسانس من در صنعت برای معطر کردن صابون استفاده می شود. یک نوع من که به نام مرزنگوش افریقایی معروف است در نواحی خشک ایران و اروپا و افریقا می روید ، و در ایران به آویشن کوهی معروف است. ارسطو خواص زیادی را به آن نسبت داده که مهمترین این خواص تقویت معده ، بادشکن ، معرق
ضد تشنج است.

 

فراسیون
فارسی من براسیون است و معرب آن فراسیون می باشد. من در کنار جاده ها ، نقاط بایر غالب نواحی آسیا و اروپا و افریقا و جزایر قناری می رویم.
در ایران ، در اطراف تهران ، نواحی البرز ، اطراف کرج ، نواحی شمال ایران ، لاهیجان ، بندرگز ، تفرش ، کرمان ، خراسان ، سمنان ، بین فشم و سرخه ، بین بجنورد و مرادتپه و شریف آباد مشهد بطور خود رو می رویم. در طب سنتی ایران مرا به عنوان خلط آور و ازدیاد ترشح صفرا و ضد عفونی کننده ی مجاری تنفسی به کار می برند.
من پادزهر قارچهای سمی هستم و خطر من برای سقط جنین زیاد است. جوشانده ی من با انجیر و عسل اثری نیکو در معالجه تنگی نفس و آسم دارد و با شربت بنفشه جهت زخم ریه و التیام آن مفید است. سرمه ی عصارة من در چشم بهترین دارو جهت از بین بردن زردی آن است که در اثر یرقان به هم رسیده باشد. زیاده روی در خوردن من ، برای کلیه و مثانه خوب نیست و تولید خون در ادرار می نماید. چون مرا در آب انگور خیسانده و سه ماه نگهداری نمایند و بعد صاف کنند ، شرابی بدست می آید که در معالجه امراض سینه و پاک کردن آن از اخلاط نافع است . در طب جدید این خواص مورد تایید است و بیشتر جهت تحریک اشتها در مسلولین تجویز می شود. در طب عوام جهت مداوای تب و نوبه مصرف می شود.
کاکوتی
من برادر تنی فراسیون و از انواع خوراکی آن هستم که بیشتر مرا برای خوشبو کردن ماست و دوغ به کار می برند.
در ایران در کوه های اطراف تهران و کرج ، پل جاجرود ، سیاه کوه ، دوشان تپه ، نواحی شمال ایران ، منجیل ، آذربایجان و اصفهان و خراسان ، دامغان ، سمنان سرخه ، نزدیک شیراز ، راجرد قم ، همدان ، بلوچستان می رویم و به اسامی محلی تخم ملین ، مسنه یورچینگ ، کاکتو ، کاکوتو استویا و اشترپای معروف می باشم. مقوی معده و ضد عفونی کننده مجاری تنفس می باشم و کم و بیش سایر خواص نعنا در من جمع است. محصول زیاد من در خراسان به عمل می آید.
پونه ها
در فارسی به من پونه ن پودنه ، پودینه و پودرنگ گویند. معرب من فودنج است. اعراب به من حبق گویند. بیابانی ، کوهی و نهری دارم . من دارای انواع و اقسام بوده و به اسامی پونا ، نحانحه ، حبق ، حبق الماء ، نحناع ، حبق التمساح … معروف می باشم.
خانواده ما همه خلط آور و ملین معده بوده و ا

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تعریف گیاهان از زبان خودشان

دانلودمقاله اسحاق نیوتن

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله اسحاق نیوتن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 


از خوشنویسان گمنام بود. به خط وی قطعه‌ای به قلم نستعلیق چهاردانگ و سه دانگ خوش ، با رقم: "حرره اسحق" ، در کتابخانهٔ ملی پاریس موجود است.
ایزاک نیوتن که در روز ۲۵ دسامبر ۱۶۴۲ یعنی سال مرگ گالیله متولد شد از خانواده ای است که افراد ان کشاورز مستقل و متوسط الحال بودند .

ایزاک نیوتن که در روز ۲۵ دسامبر ۱۶۴۲ یعنی سال مرگ گالیله متولد شد از خانواده ای است که افراد ان کشاورز مستقل و متوسط الحال بودند و مجاور دریا در قریه وولستورپ می زیستند نیوتن قبل از موعد متولد شد و زودرس به دنیا آمد و چنان ضعیف بود که مادر گمان برد او حتی روز اول زندگی را نتواند به پایان برد پدرش نیز در عین حال اسحق نام داشت و در ۳۰ سالگی و قبل از تولد فرزندش در گذشت.
پدرش مردی بوده است ضعیف، با رفتار غیر عادی زودرنج و عصبی مزاج مادرش هانا آیسکاف زنی بود مقتصد، خانه داری بود صاحب کفایت و صنعتگری با لیاقت آیزاک دوره کودکی شادی نداشت او سه ساله بود که مادرش با بارناباس المیت کشیش مرفه با سنی دو برابر سن خود ازدواج کرد جدایی از مادر ظاهراٌ سخت بر شخصیت او اثر گذاشت و تقریباٌ مسلم است که رفتار بعدی وی نسبت به زنان را نیز شکل داد نیوتن هیچگاه ازدواج نکرد اما یکبار(شاید هم دو بار) نامزد کرد به نظر می آمد که تمرکز او منحصراٌ روی کارش بود نه سالی که نیوتن در وولستورپ جدا از مادر گذرانید برای وی سالهای دردناکی بود داستانهایی بر سر زبان است که نیوتن جوان از قبه کلیسا بالا می رفت تا نورث ویتام ده مجاور را که مادرش اینک در آن زندگی می کرد، از دور ببیند.
آموزش ابتدایی رسمی نیوتن در دو مدرسه کوچک دهکده های اسکلینگتن و راچفورد صورت گرفته بود که هر دو برای رفت و آمد روزانه به خانه او نزدیک بودند چنین به نظر می رسد که اول بار دایی اوکه کشیشی به نام ویلیام آیسکاف بوده است متوجه شد که در نیوتن استعدادی مافوق کودکان عادی وجود دارد.
بدین ترتیب ویلیام آیسکاف مادر را مجاب کرد که کودک را به دانشگاه کمبریج(که خودش نیز از شاگردان قدیمی این دانشگاه بود) بفرستد زیا مادر نیوتن قصد داشت وی را در خانه نگهدارد تا در کارهای مزرعه به او کمک کند در این هنگام نیوتن ۱۵ ساله بود کمبریج در آن زمان دیگر آکسفورد را از مقام اولی که داشت خلع کرده به قلب پیوریتانیسم انگلیس و کانون زندگی روشنفکری آن کشور بدل شده بود. نیوتن در آنجا مانند هزاران دانشجوی دیگر دوره کارشناسی، خود را غرق مطالعه آثار ارسطو و افلاطون می کرد نیوتن در یکی از روزهای سال ۱۶۶۳ یا ۱۶۶۴ شعار زیر را در کتابچه یادداشت خود وارد کرد.
افلاطون دوست من و ارسطو هم دوست من است، اما بهترین دوست من حقیقت است او از کارهای دکارت در هندسه تحلیلی شردوع کرده سریعاٌ تا مبحث روشهای جبری پیش آمده بود در آوریل ۱۶۶۵ که نیوتن درجه کارشناسی خود را گرفت، دوره آموزشی او که می توانست چشمگیرترین دوره در کل تاریخ دانشگاه باشد بدون هیچگونه شناسایی رسمی به اتمام رسید.
● تئوری نور قانون جاذبه عمومی
در حدود سال ۱۶۶۵ مرض طاعون شیوع یافت و دانشگاه دانشجویان خود را مرخص کرد نیوتن به زادگاه خود مراجعت کرد همین موقع بود که هوش و استعداد نابغه بزرگ آشکار گشت زیرا تمام کتابها و جزوه های خود را در دانشگاه جا گذاشته بود فکر خود رذا آزاد گذاشت که به تنهایی از منابع خاص خود استفاده نماید در این هنگام نیوتن بیش از ۲۲ سال نداشت ولی بیش از ارشمیدس و دکارت در باره معرفت ساختمان جهان دقیق شده بود نیوتن ضمن دو سالی که در وولستورپ بود حساب عناصر بی نهایت کوچک قانون جاذبه عمومی را کشف کرد و تئوری نور را بنیان گذاشت این داستان که سقوط سیبی از درخت نیوتن را به فکر کشف جاذبه عمومی انداخته است به نظر درست می آید او از آن لحظه این پرسشها را برای خود مطرح کرد: چرا سیب به پایین و نه بالا سقوط می کند؟ و چرا ماه بر زمین نمی افتد؟ این اندیشه ها بعدها او را به کشف قانون نیروی گرانش رهنمون شدند هنگامی که نیوتن چندین سال بعد پاسخ این پرسش را توانست بیابد در واقع یکی از قانونهای فیزیک راکشف کرده بود که بر تمام عالم حکمفرماست.
قانون نیروی گرانش او پس از شیوع طاعون و بازگشت به ملک مزروعی مادرش، طی ۱۸ ماه به آگاهیها و کشفهایی بیش از آنچه که دانشمندان دیگر در طول عمر خود دست می یابند، دست یافت او در این مدت ساخت و ساز قانون نیروی گرانش را آغاز کرد او در باره نور و رنگهای آن پژوهش کرد دلیل جزر و مد را کشف کرد قوانین و حرکات بخصوصی را به درستی تشخیص دادو معادله هایی برای آن نوشت که بعدها اساس و بنیان دانش مکانیک شد در مورد نیروی گرانش نیوتن معتقد بود که نه تنها زمین چنین نیروی گرانشی دارد بلکه تمام اجسام و اجرام چنین خصوصیتی دارند.
روزی که او منشوری را در دست گرفت واجازه داد تا پرتو نور خورشید از میان آن بتابد او با این کار کشف کرد که نور سفید به هنگام ورود به منشور شیشه ای منحرف می شود و به ۷ پرتو نور اصلی با رنگهای گوناگون تجزیه می شود آنها رنگهای رنگین کمان هستند که طیف یا بیناب نامیده می شوند و عبارتند از: سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نیلی و بنفش او تمام این کشفیات را در یک دوره زمانی ۱۸ ماهه به انجام رسانید بالاخره طاعون ریشه کن شد و او به لندن برگشت تا تحصیلات خود را به پایان برساند.
او ۳ سال پس از آن را صرف کاوش و پژوهش در ماهیت و طبیعت نور کرد او همچنین نخستین دوربین نجومی آیینه ای را ساخت تلسکوپ آیینه ای رصد خانه مونت پالومار در کالیفرنیا نیز، که آیینه آن ۵ متر قطر دارد بر اساس اصول و قواعد نیوتن بنا شده است.
نیوتن در اثر مطالعات فراوان مبتلا به ناراحتی عصبی شد از دو ناراحتی عصبی مه نیوتن پیدا کرد اولی ظاهراٌ در سال ۱۶۷۸ و دومی در سال بعد از فوت مادر او بود در این دره وی مدت ۶ سال از هر گونه مکاتبه مربوط به تلاشهای ذهنی دست کشید به هر صورت عالم کیهانی بود. دوران مابین ۱۶۸۴ و ۱۶۸۶ از نظر تاریخ فکری بشر مقام ارجمندی دارد در این دوران هالی توانست با تدبیر بسیار نیوتن را وادارد که اکتشافات خویش را در نجوم و علم حرکات به منظور انتشار تدوین کند و نیوتن نیز به این کار رضایت داد در سال ۱۶۸۷ در ۴۵ سالگی قانون جاذبه زمین و سه قانون در باره حرکت را در کتابش مه به زبان لاتین نوشته شده بود با خرج هالی منتشر کرد نیوتن به مطالعات عظیم دیگری پرداخت که حتی امروزه نیز کامل نشده است و آن اینکه با به کار بردن قوانین علم الحرکات و قانون جاذبه عمومی فرورفتگی زمین را در دوقطب آن که نتیجه دوران روزانه زمین به دور محورش می باشد محاسبه کرد و به کمک این محاسبه درصدد برآمد سیر تکامل تدریجی سیاره را مورد مطالعه قرار دهد.
نیوتن تغییرات وزن اجسام را برحسب تغییر عرض جغرافیایی مکان به دست آورد و نیز ثابت کرد که هر جسم تو خالی که به سطوح مروی متحدالمرکز و متجانس محدود شده باشد نمی تواند هیچگونه نیرویی بر اجسام با ابعاد کوچک که در نقطه غیر مشخصی در داخل آن قرار داشته باشند اعمال کند نیوتن در پاییز سال ۱۶۹۲ هنگامیکه به ۵۰ سالگی رسید نزدیک می شد به سختی مریض و بستری شد به طوریکه از هر گونه قوت و غذایی بیزار شد و دجار بی خوابی مفرط گردید که به تدریج به بی خوابی کامل تبدیل شد خبر کسالت شدید نیوتن در قاره اروپا انتشار یافت.
لیکن بعد از آنکه خبر بهبودی او را دادند دوستانش شادمان گردیدند.
حکمت بریتانیا به منظور قدردانی از خدمات این دانشمند برگ یک منصب بسیار بالای دولتی به وی اعطاء کرد و او در سال ۱۷۰۰ میلادی به عنوان خزانه دار کل سلطنتی منصوب شد منصبی که تا آخر عمرش آن را حفظ کرد در همان سال به عضویت آکادمی علمی فرانسه نیز اتنخاب شد در سال ۱۷۰۵ علیا حضرت ملکه آن(ملکه انگلستان) به وی عنوان سر اعطاء کرد و به احتمال قوی اعطای این افتخار بیشتر به مناسبت خدمات او در ضرب مسکوکات بوده است تا به علت تقدم فضل او در معبد عقل و کمال.
وی چندی پیش از وفاتش با نگاهی به زندگی علمی طولانی گذشته اش از آن این خلاصه را بدست داد: من نمی دانم به چشم مردم دنیا چگونه می آیم اما در چشم خود به کودکی می مانم که در کنار دریا بازی می کند و توجه خود را هر زمان به یافتن ریگی صافتر یا صدفی زیباتر منعطف می کند در حالیکه اقیانوس بزرگ حقیقت همچنان نامکشوف مانده در جلوی او گسترده است آخرین روزهای زندگی وی تاثر برانگیز و از جنبه انسانی قوی و عمیق بوده است اگر چه نیوتن نیز مانند سایر افراد بشر از رنج فراوان بی بهره نماند لیکن بردباری بسیاری که در مقابل درد و شکنجه دائمی دو سه سال اخیر زندگانی خویش نشان داد شکوفه های دیگری بر تاج گلی که بر فرق او قرار دارد می افزاید.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله اسحاق نیوتن

دانلودمقاله حافظ

اختصاصی از فی موو دانلودمقاله حافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

مقدمه
مقدمه ای که می نویسم درباره سرور بزرگ ما ، شخص فرشته خوی ، مایه افتخار دانشمندان ، استاد استادان ادب ، معدن لطایف روحانی ، گنجینه معرفت ، شمس الدین محمد حافظ شیرازی است . شاعری که مذاق عوام را با سخنان شیوا ، شیرین کرده و دهان خواص را با معانی دلربا نمکین ساخته است . هم ظاهر بینان را با خود آشنا کرده و هم ذهن معرفت جویان را روشنی بخشیده ، در هر واقعه ای ، سخنی مناسب حال گفته و درباره هر موضوع لطیف کلامی شگفت انگیز بر زبان آورده . معانی بسیار در لفظ اندک گنجانده و گونه گونه زیباییهای سخن را در شعر خود به کار برده . گاه سر خوشان کوی محبت را به راه عشق ورزی و نظر بازی انداخته و به آتش شوق آن سوختگان ، صد افروزینه نهاده و گاه معرفت جویان را به پیروزی از پیر می فروش ترغیب کرده است . سخنش معجزه وار است و در لطف و زیبایی از طبیعت فراتر ، گویی نسیم جان بخش بهار لطافت را از خلق و خوی او می گیرد و گل و نسرین ،طرافت و شادابی را از شعر آبدار او اخذ می کند و قامت زیبای سرو در لب جویباران ، اعتدال و موزونیت را در غزل او می جوید . باید اذعان کرد که طبیعت و نیروهای نا پیدای تاریخ ، هرچه از قدرت زیبایی آفرینی و تازه جویی و نو آ فرینی در بطن خود داشته اند برای آفریدن چنین شاعری و زیب زینت دادن دوشیزگان خلوت سرای ضمیر و ( مریم کده خاطر یوسف زای )او به کار برده اند و چنین است که در اندک مدتی کاروان غزل های درخشانش ، دور ترین سرزمین های فارسی زبانان را روشن ساخته و دل های مشتاقان را گرو کرده است . اینک دیر سالی است که محفل عارفان و خدا جویان بدون غزل شور انگیز او رونقی نمی یابد . و مجلس می پرستان بدون سخن ذوق آمیز او لطف و صفایی ندارد .
حسد چه می بری ای سست نظم بر حافظ
قبول خاطر و لطف سخن خدادادست
محمد گلندام ،دوست ،همکار و هم شاگردی حافظ
****

درباره حافظ
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی ، متخلص به حافظ و ملقب به لسان الغیب ، مشهور ترین غزلسرای فارسی است . یکی از بزرگترین شاعران ایرانی ،و به نظر برخی از شعر شناسان ،بزرگترین شاعر ایرانی است . پدر او بهاءالدین در زمان اتابکان از اصفهان به شیراز رفته و در آن شهر به بازرگانی مشغول شده بود . او اهل کازرون است . تاریخ تولد او دقیقا معلوم نیست . ولی برخی به قراین ولادت او را سال 726 هجری میدانند . پس از مرگ پدر، خانواده او از هم پاشید و حافظ که کوچکترین فرزند خانواده بود ،با مادر خود در شیراز ماند . در کودکی به کار مشغول شد و مدتی به خمیر گری پرداخت . ساعات فراغ را به کسب علم اختصاص داد . علوم ادبی و شرعی را فرا گرفت . قرآن را حفظ کرد و حافظ ( حفظ کننده قرآن )نام گرفت . او خط خوش و پخته ای هم داشته است . از جزئیات زندگانی او اطلاع موثقی در دست نیست . بعضی از شارحان دیوان او معتقدند که وی زنی به نام شاخ نبات داشته و فرزندی هم به نام شاه نعمان که به هند مهاجرت کرده و در آن دیار در گذشته است . از رویدادهای مهم زندگی حافظ ،مرگ فرزند خردسال و همسر جوان اوست . در شعر های خود از این حادثه با اندوه فراوان یاد کرده است :
آن یار کزو خانه ما جای پری بود
سر تا قدمش چون پری از عیب بری بود
دل گفت فرو کش کنم این شهر به بویش
بیچاره نداشت که یارش سفری بود
بیشتر شعرهای حافظ غزل است . چند قصیده و رباعی و مثنوی کوتاه نیز دارد . او خود تا وقتی زنده بود ، شعرهایش را در یک جا گرد نکرد . پس از مرگش دوستان وی شعرهایش را در دفتری گرد آوردند . معروف آن است که یکی از دوستانش به نام ( محمد گلندام ) این کار را کرده است . بعضی از نسخه های خطی و چاپی دیوانش مقدمه ای دارد که ظاهرا ان را همین محمد گلندام نوشته است .
حافظ زادگاه خود ،شیراز را بسیار دوست داشته و در شعرهای خود این دوستی را نشان داده است :
خوشا شیراز و وضع بی مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
****
شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
به سفر علاقه ای نداشته و جز دو بار از شیراز بیرون نرفته . یک بار سفری به یزد کرد و چندی در آن شهر ماند . بار دیگر به دعوت محمود شاه دکنی ،فرمانروای دکن هندوستان ،به جزیره هرمز رفت تا از آنجا به هندوستان رود ،چون به دریا رسید و آن را آشفته دید ،از رفتن منصرف شد و به شیراز باز گشت .
حافظ در روزگاری آشفته زندگی می کرد . هر گوشه ای از خاک کشور در دست فرمانروایی بود . اینها اغلب با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند و تاوان جنگ را به ناچار مردم می پرداختند . هر طرف پیروز می شد یا شکست می خورد ،این مردم بودند که پایمال می شدند و لابد در چنین اوقاتی بوده که ابیاتی از نوع ابیات زیر بر زبانش جاری می شده است .
سینه مالامال در دست ای دریغا مرهمی
دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی
چشم آسایش که دارد از سپهر تیز رو
ساقیا جامی به من ده تا بیا سایم دمی
زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت
صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عا لمی
****
ز تند باد حوادث نمی توان دید ن
درین چمن گلی بوده است یا سمنی
ببین در آینه جام نقش بندی غیب
که کس به یاد ندارد چنین عجب زمنی
ازین سموم که برطرف بوستان بگذشت
عجب که بوی گلی هست و رنگ نسترنی
مزاج دهر تبه شد درین بلا حافظ
کجاست فکر حکیمی و رای برهمنی
****
در روزگار جوانی حافظ فارس اندکی آرامش داشت . به قول سعدی (پلنگان خوی پلنگب رها کرده بودند ) .
در این اوفقات فرمانروای فارس ابو اسحاق اینجو بود (744 – 758 هـ . ق ) ابو اسحاق اگر چه ،فرمانروای کارآمد و شایسته ای نبود اما سختگیر هم نبود . مردم آزادی و اندک آرامشی و اندک آرامشی داشتند . می توان تصور کرد که حافظ از آسایش مردم خشنود بوده و خاطری آسوده داشته است . کشته شدن ابو اسحاق حافظ را آزرده ساخت . در این باره غزلی سروده است که بسیار معروف است . از بیت بیت این غزل غم گران وی را می توان دریافت :
یاد باد آن که سر کوی تو منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود
راست چون سوسن وگل ازاثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه ترا در دل بود
دل چو از پیر خرد نقل معانی می کرد
عشق می گفت به شرح آنچه برو مشکل بود
آه از آن جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در آن محفل بود
در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توانم کرد که سعی من و دل باطل بود
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می دیدم خون در دل و پا در گل بود
بس بگشتم که بپرسم سبب درد فراق
مفتی عقل درین مساله لا یعقل بود
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آ ن قهقهه کبک خرامان حافظ
که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود
پس از ابو اسحاق مردی کج اندیش و خونریز بر فارس چیره شد . نامش امیر مبارزالدین بود. مبارزالدین بر مردم سخت گرفت ،کتابهای فلسفه را سوزاند یا شست و با سنگدلی به کشتار مردم پرداخت . با این همه در ظاهر خود را دیندار نشان می داد . در لا به لای شعر های حافظ به این وضع اسف انگیز اشاره هایی است .
حافظ ـ چنانکه از شعرهایش فهمیده می شود ـ مانند صوفیان در جستجو پیر (راهنمای روشن دل و دانایی )

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حافظ