فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی موو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله مقاله ترجمه شده پنیر پروبیوتیک

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله مقاله ترجمه شده پنیر پروبیوتیک دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
چکیده
اهمیت محصولات حاوی پروبیوتیک برای حفظ سلامت و تندرستی به یک عامل مهم تبدیل شده است که بر روی انتخاب های مصرف کنندگان تأثیرگذار است، و منجر به گسترش و رشد سریع بازار برای این محصولات، و همچنین افزایش توجه تجاری به بهره برداری از خصوصیات سلامتی ارائه شونده توسط آنها می گرد. اغلب غذاهای پروبیوتیک موجود در بازار (مانند ماست و شیر مخمر) از محصولات تازه هستند و معمولاً در مدت چند روز یا چند هفته پس از تولید مصرف می شوند. برعکس، پنیرهای سفت (مانند چدار) زمان رسیدن طولانی تا حدود دو سال دارند. پنیر چدار از لحاظ ارائه پروبیوتیک های ماندنی (مانند کاهش قدرت اسیدی پنیر در مقایسه با ماست، و محتوای چربی بالا) مزایای معینی نسبت به محصولات از نوع ماست دارد و ساختار پنیر چدار از میکرو ارگانیسم ها در حین عبور از روده (GIT) محافظت میکند. در واقع، مطالعات قبلی اثبات کرده اند که بیفیدو باکتری ها در پنیرهای چدار و گودا بخوبی زنده می مانند. مطالعات ما نیازمند ترکیب تعدادی از گونه های لاکتوباسیل پروبیوتیک در پنیر چدار و ارزیابی عملکرد آنها در حین مرحله رسیدن بوده است. این گونه ها قبلاً توسط جراحی از GIT بالایی انسان جدا شده اند. این مطالعات اثبات می کنند که دو گونه ال. پاراکاسی زیست پذیری بالایی در پنیر دارند درحالیکه گونه های ال. سالیواروس در حین دوره رسیدن می میرند. در نتیجه، پنیرهای چدار پروبیوتیکی را میتوان با هزینه نسبتاً پایینی برای تولیدکننده، و با استفاده از راهکارهای مشابه تولید کرد که حاوی سطوح بالایی از گونه های ال. پاراکسی باشد. خصوصاً اینکه مطالعات ما اثبات میکنند که ترکیب این گونه ها تأثیر منفی بر روی کیفیت پنیر (از جمله طعم و ساختار آن) ندارد. همچنین، نتایج اولیه نشان میدهند که پنیر را علیرغم تفاوت ظاهر محصولات، میتوان از لحاظ ارائه سلول های ماندنی GIT با ماست مقایسه کرد.
مقدمه
باکتریهای پروبیوتیک بصورت میکرو ارگانیسم های زندهای توصیف می شوند که جذب کردن (خوردن) تعداد معینی از آنها مزایای سلامتی فراتر از تغذیه مبنا را به دنبال دارد. پروبیوتیک ها ممکن است بصورت یک عنصر غذایی و یا بصورت غیر خوراکی مصرف شوند. غذاهای حاوی این باکتریها در طبقه غذاهای کاربردی قرار دارند و بصورت غذاهایی توصیف می شوند که گفته میشود تأثیر مثبتی بر روی سلامتی دارند. این محصولات روز به روز محبوبیت و مقبولیت بیشتری در کشورهای در حال توسعه پیدا میکنند و از قبل نیز در ژاپن و ایالات متحده بخوبی مورد استقبال قرار گرفته اند. بعلاوه، توجه تجاری بیشتر به بهره برداری از خصوصیات سلامتی ارائه شونده توسط پروبیوتیک ها راه جدیدی را برای رشد سریع و توسعه این بخش از بازار ایجاد کرده است. تأثیرات بالقوه افزایش سلامتی فرآورده های لبنی که ارگانیسم های پروبیوتیک مانند لاکتوباسیل و بیفیدو باکتری spp. را ترکیب میکنند، باعث ترغیب تحقیقات عمده ای در سالهای اخیر شده است. تاکنون، معروف ترین سیستم های ارائه غذا برای این کشت ها، غذاهای لبنی (مانند شیر مخمر و ماست، و همچنین شیر غیر مخمر با کشت های اضافه شده) را تخمیر کرده است. تعدادی از محققان و شرکت ها در تلاش برای گسترش دامنه محصولات پروبیوتیک، درصدد بوده اند تا پنیرهایی تولید کنند که مقدار زیست پذیر بالایی از کشت های پروبیوتیک را نگه دارد. این مقاله مزایا و معایب گسترش پنیرهای پروبیوتیک را با ارجاع خاص به تلاش های تحقیقاتی در آزمایشگاه های ما برای تولید پنیر چدار حاوی سطوح بالایی از گونه های ال. پاراکسی گرفته شده از انسان بیان میکند. ترکیب این کشت های افزایش دهنده سلامتی در پنیر چدار در حین تولید فقط منجر به ایجاد یک غذای کاربردی می گردد اگر کشت (های) اضافه شده قرار باشد که زیست پذیری خود را در حین دوره رسیدن حفظ کنند و در صورتیکه کشت (های) اضافه شده تأثیر مخالفی بر ترکیب، ساختار یا معیارهای حسی محصول نداشته باشند. از این لحاظ، پنیر چدار مزایای معینی بعنوان یک سیستم ارائه برای پروبیوتیک های زنده برای GIT (اندام مقصد) دارد، و با داشتن pH بالاتری نسبت به غذاهای پروبیوتیک سنتی تر، میتواند محیط پایدارتری را برای پشتیبانی از بقای بلند مدت ارگانیسم های پروبیوتیک فراهم سازد. بعلاوه، محتوای چربی بالا و ماتریس پنیر ممکن است در حین عبور از GIT از ارگانیسم ها حفاظت کند. صنایع پنیر در ایرلند و در سراسر اروپا با فرض ماهیت رقابتی رو به رشد بازار اروپایی در محصولات غذایی، ممکن است از مزایای بازاریابی (مانند پنیرهای حاوی پروبیوتیک با ارزش افزوده) برخوردار باشند ، که یک مزیت رقابتی نسبت به محصولات دیگر به شمار می آید. در ایرلند، تولید پنیر چدار در سال 1997 تقریباً 70,000 تن بود که غالب ترین پنیر تولید شده بود. بنابراین توسعه پنیر چدار پروبیوتیک میتواند منجر به یک مزیت اقتصادی مهم گردد.
کشت های پروبیوتیک هدف
دسته مهمی از معیارهای انتخاب برای پروبیوتیک ها باید در هنگام انتخاب گونه برای ترکیب در پنیرها بکار برده شود، که شامل خصوصیاتی مانند توانایی مطابقت داشتن با سلول های روده ای در آزمایشگاه می باشد و داده های بالینی تأثیر پروبیوتیک را اثبات میکنند. تعدادی از تأثیرات سلامتی به مصرف منظم و مدام باکتریهای اسید لاتیک معینی نسبت داده شده است.
برای مثال، گونه های پروبیوتیک معینی بصورت عاملانی هستند که قادر هستند که علائم عدم توانایی برای جذب قند شیر را در افرادی کاهش دهند که توانایی تجزیه لاکتوز به شکرهای تشکیل دهنده، گلوکز و گالاکتوز را ندارند. همچنین، تعدادی از مطالعات مدارکی را ارائه داده اند که اثبات میکند که کشت های معینی (مانند لاکتوباسیل CG) در درمان اسهال مفید هستند. مطالعات مربوط به تأثیرات باکتریهای اسید لاتیک بر روی جلوگیری از ابتلا به سرطان نیز نتایج مثبتی را نشان داده اند. بعلاوه، داده های همه گیرشناسی نشان میدهند که مصرف مداوم شیر مخمر ابتلا به سرطان سینه را در زنان کاهش میدهد. پیشنهاد شده است که بعضی از گونه های پروبیوتیک دارای تأثیر کاهش دهنده سطوح کلسترول خون هستند، اما این مزیت سلامتی هنوز مورد بحث است.
علاوه بر کاربردهای بالینی اثبات شده، تعدادی از معیارهای مربوط به گونه ها نیز وجود دارد که در انتخاب گونه های پروبیوتیک برای ترکیب در محصولاتی مانند پنیر چدار حائز اهمیت است، که شامل تولید ضد میکربی است که میتواند بر میکرو-فلور پنیر و GIT، توانایی کشت برای رشد در محیط های لبنی-مبنا (مانند محیط های بازداشتی phage و کشک)، و توانایی کشت برای بقا و/یا رشد در حین تولید و در سراسر دوره تاریخ مصرف محصول تأثیرگذار باشد.
برای اینکه کشت های غذایی در سیستم های غذا سودمند باشند، باید زیست پذیری خود در غذا را تا زمان مصرف حفظ کنند و در تعداد زیاد موجود باشند (در سطح حداقل 107 سلول زیست پذیر در هر گرم یا میلی لیتر از محصول). در هنگام انتخاب گونه برای ترکیب در یک خوراک خاص، عواملی که اهمیت بسزایی دارند شامل توانایی ارگانیسم برای زنده ماندن در هنگام عبور از GIT برای داشتن تأثیر مثبت، توانایی زنده ماندن در حین فرآیند تولید خوراک، و توانایی رشد و بقا در حین دوره رسیدن/ذخیره سازی می باشند. شیرهای مخمر و ماست بیشترین توجه را بعنوان حاملان کشت های زنده به خود جلب کرده اند، اما در زمان های اخیر، غذاهایی مانند پنیر چدار، پنیر گودا، پنیر لور (نوعی پنیر دلمه شده)، پنیر کرسنزا، ماست های منجمد، و بستنی نیز بعنوان حاملان غذایی گونه های پروبیوتیک بیفیدو باکتری و لاکتوباسیل مورد مطالعه قرار گرفته اند.
تعدادی از مطالعات نیز پنیر را بعنوان حامل میکرو ارگانیسم های پروبیوتیک مطالعه کرده اند. در یکی از موارد، پنیر چدار که بیفیدو باکتری در آن ترکیب شده بود، بعنوان یک حامل بررسی شد. این زیست پذیری را تا حدود 24 هفته تقریباً در پایدار می ساخت و هیچ اثر مخالفی بر روی طعم، ساختار یا ظاهر پنیر نداشت. وقتی که از بیفیدو باکتری در ترکیب با ال. اسیدوفیلوس گونه Ki بعنوان آغازگر در تولید پنیر گودا استفاده شد، پس از 9 هفته پس از رسیدن تأثیر مهمی بر روی طعم پنیر مشاهده شد که احتمالاً بخاطر تولید اسید لاتیک توسط بیفیدو باکتری ها است. نه پنیر لور و نه پنیر سفید رسیده در شوراب، زیست پذیری بالایی از B. infantis یا B. bifidum (که در هنگام تولید اضافه میشدند) بصورت پایدار باقی نمی ماند. در پنیر لور، B. infantis پس از یک روز ذخیره سازی تقریباً به سطح می رسید اما تلفات زیادی پس از 15 روز در دمای 4 درجه سانتیگراد مشاهده میشد (که تاریخ مصرف معمولی این محصول است). همچنین، مصرف کنندگان تمایل کمتری به محصول تولید شده با بیفیدو باکتری های اضافه شده در پنیر کنترل نشان دادند. B. bifidum در حین دوره رسیدن پنیر در شوراب، در مقایسه با B. adolescentis در تعداد بیشتری باقی می ماند و پس از 60 روز بعد از رسیدن فقط یک دوره کاهش را نشان میداد. همچنین، سه گونه Bi- fidobacterium (bifidum، longum و infantis) در پنیر کرسزنا ترکیب شدند، که 14 روز پس از تولید بترتیب 108.05، 10.7.12 و تعداد سلول باقی مانده را نشان دادند. برعکس، ترکیب های چند نوعی از این گونه ها 14 روز پس از تولید فقط در سطوح وجود داشت.
میکرب شناسی پنیر چدار
ما زیست پذیری تعدادی از باکتریهای پروبیوتیک را در پنیر چدار در دوره 6 ماه پس از رسیدن پنیر بررسی کرده ایم. این گونه شامل L. salivarius و گونه های پاراکسی هستند، که قبلاً از روده یک انسان سالم جدا شده اند و از لحاظ پتانسیل پروبیوتیک خود بطور کامل توصیف شده اند. البته قبل از بررسی اضافه سازی گونه های پروبیوتیک گرفته شده از انسان به پنیر چدار، ابتدا باید فلور طبیعی یک محصول معمولی و غیر پروبیوتیک را بررسی کنیم. پنیر یک محصول گرفته شده از شیر است که در آن، نسبت پروتئین کشک/کازئین (ماده پنیری) از این نسبت در شیر بیشتر نخواهد شد، و توسط دلمه شدن شیر توسط عملکرد پنیر مایه، و سپس گرفتن آب کشک بدست می آید. کشت های آغازگر حاوی باکتریهای اسید لاتیک ابتدا در حین سوخت و ساز لاکتوز توسط پنیر مورد نیاز هستند، و در نتیجه سبب تولید اسید لاتیک و کاهش pH می گردد. در حین تولید پنیر چدار، lactococci آغازگر رشد میکند و در هنگام نمک زدن به سطح تقریبی می رسد. البته شرایطی در پنیر (مانند نمک بالا در رطوبت (S/M)، pH پایین، عدم وجود کربوهیدرات های قابل تخمیر و دمای پایین در حین رسیدن) میتواند منجر به کاهش زیادی در تعداد آغازگرها در چند هفته اول دوره رسیدن گردد. میزان این کاهش به تعدادی از خصوصیات گونه بستگی دارد که شامل خصوصیات خودکافتی، مقاومت نمک و مقاومت phage است. در ضمن، جمعیت ارگانیسم های غیر بیماریزا (با نام باکتریهای اسید لاتیک غیر آغازگر یا NSLAB) عمدتاً از لاکتوباسیل ها و pediococci تشکیل می گردند که زمانیکه پنیر می رسد تکثیر پیدا میکنند، که فرآیندی است که معمولاً در دمای 2 تا 16 درجه سانتیگراد انجام میشود. این اعتقاد وجود دارد که NSLAB در حین مرحله تولید به شیر پنیر دسترسی پیدا میکند و یا اینکه آنها در حین پاستوریزه کردن بصورت تقلیل یافته ای باقی می مانند. با این وجود، تعداد آنها بسرعت افزایش می یابد و در پنیر چدار رسیده حداکثر به تعداد میرسد. در واقع، در پنیرهای کامل شده، NSLAB میتواند معرف فلور اصلی باشد. نقش آنها در تعیین کیفیت پنیر هنوز مشخص نشده است. NSLABها معمولاً با استفاده از یک شمارشگر صفحه ناهوازی بر حسب Rogosa یا آگار انتخابی لاکتوباسیل (LBS) شمارش می گردند.
اضافه سازی لاکتوباسیل ها بعنوان مواد افزودنی آغازگر در حین تولید پنیر چدار
نقش NSLAB در افزایش طعم پنیر چدار هنوز مورد بحث است. اغلب افراد معتقدند که تکنیک های تولید پنیرهای مدرن، که نیازمند پاستوریزه کردن و استفاده از سیستم های آغازگر گونه های تعریف شده است، باعث افزایش طعم پنیر چدار کامل شده نمی گردد که قبلاً به شیوه سنتی تر با استفاده از شیر خام و کشت های آغازگر گونه های تعریف نشده تولید می شد . سطوح NSLAB تا حد زیادی در پنیر تولید شده از شیر خام بالاتر بود و طعم آن نیز تا حد زیادی بیشتر بود، که نشاندهنده اینست که NSLAB ها هیچ نقشی در افزایش طعم پنیر ندارند. تعدادی از مطالعات که نیازمند معرفی گونه های NSLAB بعنوان مواد افزودنی در حین تولید پنیر چدار برای بررسی تأثیرات آنها بر روی افزایش طعم هستند، و بطور کلی پروتئولیز افزایش یافته ای مشاهده میشد. بسیاری از این NSLAB ها دارای سیستم های پروتئولیز پیچیده ای هستند که با فرآیند کامل شدن پنیر همراه هستند.
تعدادی از مطالعات تأثیر مثبتی بر روی طعم پنیر را بعلت اضافه سازی NSLAB ها به lactococci آغازگر گزارش کرده اند، درحالیکه تعدادی از مطالعات نیز نشان داده اند که NSLAB ها کمک کمی به افزایش طعم پنیر چدار میکنند. نتیجه مثبتی از لحاظ افزایش طعم تا حد زیادی به گونه خاصی وابسته است که با آغازگر مورد استفاده قرار می گیرد. در حال حاضر، تعدادی از مواد افزودنی لاکتوباسیل برای افزایش طعم بصورت تجاری برای پنیرهای چدار موجود هستند.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  7  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مقاله ترجمه شده پنیر پروبیوتیک

دانلود مقاله اوقات فراغت

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله اوقات فراغت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

چکیده :
اوقات فراغت و چگونگی گذران آن از مباحث تازه¬ای است که بعد از انقلاب صنعتی و رشد منابع و تکنولوژیها، توجه عالمان را برانگیخته و موضوعی مهم در حوزه علوم اجتماعی شده است. پژوهش حاضر به بررسی نحوه گذران اوقات فراغت در دو گروه از دانش¬آموزان دختر سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی در دو دبیرستان شهید بهشتی و شهید اول به (ترتیب واقع در منطقه 1 و 16 شهر تهران) می¬پردازد.
توجه به اوقات فراغت در این پژوهش از ابعاد ذیل حائز اهمیت می¬باشد. اوقات فراغت یک امر فرهنگی است. بر شخصیت افراد و از جمله شکل¬گیری شخصیت اثر می¬گذارد، آثار و نتایجی به صورت مثبت و منفی (انحراف و بزهکاری) برجای می¬گذارد. به فراغت جوانان و نوجوانان (که تعداد زیادی از جمعیت جامعه را به خود اختصاص می¬دهند) می¬پردازد، به فراغت دختران که از محرومیت و محدودیت بیشتری در مقایسه با پسران برخوردارند توجه می¬کند، توجه به فراغت در تعطیلات طولانی مدت تابستان و ایام نوروز، تطبیقی و مقایسه¬ای بودن، رویکرد انسان¬شناسی شهری و نهایتاً کاربردی بودن پژوهش حاضر از رئوس مهم توجه به اوقات فراغت و نحوه گذران آن می¬باشد.جامعه مورد مطالعه در پژوهش حاضر دو کلاس 21 نفره دانش¬آموزان دختر دبیرستانی در سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی است که در دو قشر کاملاً متفاوت (قشر بالا و پایین) قرار دارند. در این پژوهش از 3 روش اسنادی، مشاهده، مصاحبه استفاد شده است.

 


مقدمه:
فراغت در لغت به معنای «آسودگی و آسایش» است و معمولاً در تقابل با اشتغالات و درگیریهای روزمره که نوعاً موجب خستگی می¬شود بکار می¬رود. اما فراغت از نگاه علمی به این استنباط عام محدود نمی¬گردد و تبیین آن عملاً به گشایش باب ویژه¬ای از حوزه این علم تحت عنوان «جامعه¬شناسی فراغت» انجامیده است.
وجود اوقات فراغت در جوامع گذشته (به رغم وجود بیکاری¬های فصلی و پنهان در آن جوامع) مورد تردید است، لیکن در نتیجه پیشرفت صنعت در جهان، خصوصاً در کشوهای توسعه¬یافته از نیمه قرن بیستم، بشر از رفاه بیشتری نسبت به قرون گذشته برخوردار شده و باعث شده که بسیاری از مردم برای تأمین زندگی خویش کمتر مجبور به انجام کارهای سخت و سنگین باشند و مدت کار روزانه آنها نیز کمتر شده است به طوری که در اکثر کشورهای صنعتی یک روز تعطیل هفتگی به دو و حتی سه روز در هفته افزایش یافته و بدین ترتیب اکثر مردم این کشورها اشتغال به کار اقتصادی-شان، نسبت به صد سال قبل، کاهش یافته است. تغییراتی هم در روابط اجتماعی در ارتباط با خانواده کلیسا، فامیل، محله و ... اتفاق افتاده و فردگرایی رواج تام یافته است.
همچنین به میزان زیادی از تعهدات اجتماعی اشخاص کاهش یافته است. این نوع تغییرات اقتصادی و اجتماعی برای انسان غربی «وقت فراغت» تولید کرده و یا آنرا افزایش داده است و این امر، تحولی است که در میزان وقت فراغت در جوامع صنعتی به وجود آورده است. (اورعی، 1375، ص 61-59)
در کشورهای در حال توسعه نیز تحولاتی در « اوقات فراغت» حاصل شده است. پیدایش شهرهای بزرگ در کشورها، مبدأ این تحول بوده، به طوریکه گسترش ادارات دولتی و تعداد کارکنان آن، گسترش کارخانجات و تصویب قانون کار، مهاجرت تعداد زیادی از مردم روستاها، بخشها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و کاهش ارتباطات اجتماعی سنتی همگی به ایجاد «وقت فراغت» و یا افزایش آن دامن زده است. البته مشکلات اقتصادی و پیدایش پدیده اقتصادی «کار دوم» و «اضافه کار» از این موضوع می¬کاهد ولی برای تعدادی از مردم و برخی دسته¬های اجتماعی مثل کودکان، نوجوانان و جوانان و ... «وقت فراغت» وجود دارد. در روستاها نیز با افزایش جمعیت و کمبود زمین زیر کشت و استفاده از وسایل مکانیکی جدید مانند تراکتور و ... «وقت فراغت» کمابیش قابل مشاهده است. (همان)
در مجموع می¬توان گفت که در جوامعی که صنعت نفوذ پیدا کرده، فرصت تفریح فراوانی برای مردم پیدا شده است. کشور ایران و از جمله شهرهای بزرگ آن به خصوص شهر تهران نیز از این مقوله مستثنی نبوده و وجود فراغت و تفریحات را می¬توان در آن مشاهده نمود البته لازم به ذکر است که عوامل مختلفی چون قشر و طبقه اجتماعی، مکان و محله زندگی، امکانات مالی، شرایط سنی و جنسی، میزان آزادی و اختیار، نوع نگرشها و باورهای افراد و ... همگی به نوعی بر وقت فراغت و نحوه گذران آن تأثیر گذارده به طوریکه آن را محدود و یا متنوع می¬سازد. بعنوان مثال نحوه گذران اوقات فراغت قشر نوجوان با جوان، میانسال، بزرگسال و کهنسال، افراد ثروتمند، با افراد متوسط و هر دو با افرادی که از نظر بنیه مالی ضعیف¬اند، شهری و روستایی و افراد سنتی و متجدد همگی به دلیل فرهنگ و خرده فرهنگ خاصشان) متفاوت است. از اینرو هر یک از این اقشار، مطالعه، پژوهش و برنامه¬ریزی خاصی را در زمینه فراغت می¬طلبد.
توجه به مطالب ارائه شده دراین پژوهش نیز سعی شد تا با انتخاب نوجوانان دختری که در آستانه ورود به مرحله جوانی هستند، به بررسی نحوه گذران اوقات فراغت صرفاً این گروه سنی و جنسی پرداخته شود. نکته دیگر اینکه، صاحبنظران معتقدند که «وقت فراغت» وقتی است که شخص احساس می¬کند که از او هیچ انتظاری ندارد وگذران فراغت نوعی عمل کردن غیرالزامی است. بطوریکه شخص در این اوقات، آنگونه که می¬تواند و می¬خواهد عمل می¬کند. چون عمل او پاسخ به انتظار دیگری نیست (پس عمل فراغتی لزوماً الزامی نیست و در نتیجه با نوعی طیب خاطر و رضایت انجام می¬شود). ولی از سوی دیگر، عمل فراغتی نمی¬تواند برخلاف هنجارهای گروه و جامعه¬ای که شخص به آن مربوط است، انجام شود. پس ضرورتاً عمل فراغتی عمل نابهنجار نیست بلکه علی¬القاعده باید بر طبق هنجارها صورت گیرد. ولی با این وجود یکی از علتهای توجه جامعه¬شناسان به اوقات فراغت نابهنجاریهایی است که درگذران آن رخ می¬دهد. به طوری که بررسیهای جامعه¬شناسان در این باره نشان می-دهد که رخ دادن در کجروی در اوقات فراغت بیش از اوقات اشتغال است (مثلاً بیشتر خودکشیها در این اوقات رخ می¬دهد) کاهش کنترلهای اجتماعی و نبودن تکالیف مشخص برای افراد از عوامل تشدید کننده وقوع عمل¬های نابهنجار در این اوقات است. نمونه¬هایی چون پرسه زدن در خیابانها، اذیت و آزاد مردم، ماجراجویی از روی تنوع طلبی، گرایش به حرکات هیجانی مانند حرکتهای سرسام¬آور با موتور سیکلت پرش با موتور از ارتفاعات، اعتیاد، انجام امور جنسی و ... از این قبیل است. حال به منظور جلوگیری از بروز چنین مواردی باید به گونه¬ای برنامه¬ریزی کرد تا اوقات فراغت افراد به شکل صحیح و مطلوب سپری شود. بسیاری از صاحبنظران «اوقات فراغت» معتقدند که: اگر وقت فراغت افراد به طور صحیح و درست سپری شود در آن صورت از آنها شخصیتهایی مثبت و سازنده به وجود خواهد آمد و اگر این اوقات نامطلوب سپری شود سبب شکل¬گیری شخصیتهای منفی مخرب و حتی منحرف و کجرو خواهد شد. از اینرو برنامه¬ریزان اجتماعی و عالمان علوم اجتماعی برای پیشگیری از این نوع مشکلات تعمیم تعهد و مسئولیت اجتماعی در امر اوقات فراغت را پیشنهاد می¬کنند. پس مطالعه و تحقیق در امر فراغت و نحوه گذران آن با برنامه¬ریزی صحیح و اصولی و جلوگیری از بروز انحراف و کجروی ضروری است. به طوری که پژوهش حاضر نیز درصدد است تا از طریق بررسی آسیبها و انحرافات اجتماعی ناشی از نحوه گذران نامطلوب اوقات فراغت به معرفی تیپهای شخصیتی منحرف و کجرو بپردازد. بدین ترتیب پژوهش حاضر در یک نگاه کلی به نحوه گذران اوقات فراغت دو گروه از دانش¬آموزان دختری که در آغاز سن جوانی قرار دارند. (دانش¬آموزانی که در کلاس سال سوم رشته ادبیات و علوم انسانی در دو دبیرستان شهید بهشتی و شهید اول به ترتیب واقع در منطقه 1 و 16 شهر تهران تحصیل می¬نمایند و از نظر موقعیت طبقاتی در دو قشر کاملاً متفاوت اجتماعی بسر می¬برند می¬پردازد. و سپس به مقایسه بین این دو گروه می¬پردازد.

 


تاریخچه در جهان:
سیر تاریخی گذران اوقات فراغت:
درباره اینکه اصولاً زمان فراغت پدیده خاص جامعه صنعتی است، تمام پژوهشگران هم داستان نیستند بلکه برخی از آنها معتقدند که زمان فراغت در تمام مراحل تاریخی زندگی بشر وجود داشته ولی تفاوتهایی اساسی با اوقات فراغت عصر صنعتی داشته است.
«در روزگاری که کشاورزی بنیان اقتصادی بیشتر جوامع را تشکیل می¬داد، در تمامی روزها و فصول سال کار انجام می¬شد با این تفاوت که در هوای خوب آهنگ کار تند بود و در هوای بد این آهنگ به کندی می¬گرایید، در تمدن کشاورزی، پیشرفتهای فنی توانسته بود تنها اندکی بر کارایی نیروی به دست آمده از فعالیت انسان و حیوان بیفزاید. اما ابزارهای فنی آن روزگار همانند گاوآهن و خیش برای آزاد ساختن آدمی از تلاش معاش کافی نبود» (توکل 1375، ص 102)
در این دوران به لحاظ ویژگیهای کار و اشتغال هنوز نمی¬توان از فراغت به مفهومی که امروزه از آن مقصود است سخن گفت.
ژوفردومازدیه: « در ادوار گذشته کار و بازی اغلب با یکدیگر پیوند داشتند و فراغت اصطلاحی نیست که بتوان در مورد جوامع گذشته به کار برد. کار و بازی در آن بخشی از مراسم مذهبی بوده که انسانها به لحاظ آفرینش با ارواح نیاکان خود برپا می¬کردند و حتی جشنهای مذهبی نیز تجسم از کار و بازی بودند و هیچ تضادی میان آن دو وجود نداشت.»
در رابطه با جشنهای برپا شده در آن دوران دومازدیه می¬گوید: در طول سال یک رشته «روز آیین» و «روز جشن» وجود داشت. روز آیین به مذهب تعلق داشت حال آنکه روز جشن اغلب فرصتی بود برای صرف مقدار عظیمی نیرو (گذشته از غذا) و از اینرو نقطه¬ای مقابل زندگی روزمره به شمار می¬رفت. لیکن جنبه آیینی این مراسم را هرگز نباید نادیده گرفت. این مراسم ریشه¬شان در مذهب بود نه در فراغت. لذا اگر چه تمدنهای اروپایی در سال تا پیش از 150 روز بدون کار بودند لیکن نمی¬توانیم برای استفاده¬ای که در آن زمان از این روزها می¬کردند مفهوم فراغت را بکار ببریم.
در حالیکه وبلن معتقد بود که «جادوگران قبائل از کار معاف بودند چرا که جزو طبقه ممتاز محسوب می¬شدند و صرفاً به اجرای کارهای سحرآمیز مذهبی
می¬پرداختند در نتیجه مورد احترام افراد قبیله بودند». در حالیکه دومازدیه معتقد است که «وظایف جادوگران برای جامعه کاملاً ضروری بوده پس اصولاً در چنین شرایطی زمان فراغت مفهوم نداشته است.
برخی از محققین که نماینده آنان را می¬توان «گرازیا» معرفی نمود، «فراغت را تا آن شیوه زندگی دنبال می¬کنند که برخی از طبقات اشرافی در طول تمدن مغرب زمین از آ« بهره¬مند بوده¬اند. ولیکن افرادی چون دومازدیه با این نظریه مخالف بوده و اعتقاد دارند که به زمان بیکارگی فیلسوفان یونانی در عهد باستان و نجیب¬زادگان قرن 16 هیچ وقت نمی¬توان فراغت اطلاق نمود چراکه آنها بیکارگی خود را با کار غلامان و دهقانان بدست می¬آوردند و این زمان بیکارگی نه مکمل کار آنها بود و نه پاداش آنها، بلکه تماماً جای کار را گرفته است. لذا به فعالیتهای این قشر که عمدتاً در بیکاری خلاصه می¬شده عنوان فراغت جایز نبوده چرا که فراغت به مفهوم امروزین آن با کار ملازمه¬ای تنگاتنگ دارد. به طور کلی در حکومتهای اشرافی گذشته فعالیتهای فراغت صرفاً مخصوص طبقات مرفه بوده به طوری که بعنوان مثال در روم و یونان دریدن مسیحیان توسط شیران، بازیهای گلادیاتورها و کشتن انسانهای برده توسط شیران و حیوانات درنده در آمفی¬تئاترها از این قبیل است. بتدریج با گذشت زمان تغییراتی در این روند بعمل آمد به طوریکه در قرن 12 و 13 انواع توپ بازی رواج پیدا کرده و زمینها و جایگاههایی سرپوشیده جهت تماشاچیان برپاگردید و در دوران قرون وسطی ورزشهایی چون تیراندازی با تیر و کمان و یا در حال سواری یا روی آب از جمله فعالیتهای فراغت بوده که در هر حال مختص طبقه اشراف بوده. در قرن 17 م. از جمله فعالیتهای فراغت، گفت و شنود در سالهای مخصوص و در جشنها، تئاتر و نمایشنامه¬ها از جمله نمایشنامه¬های شکسپیر و مولیر و راسین بوده که عمدتاً مخصوص طبقات ممتاز بوده است».
و اما تحولات دوره رنسانس در کنار اختراع ابزارهای فنی نوین مانند ماشین بخار و پیشرفت علم جدید در سده¬های 16 و 17 م. دوران جدیدی را پایه¬گذاری کرد که «تمدن صنعتی» نام گرفت. این دگرگونیها سبب شد تا جهت¬گیری جدیدی پدید آید که در جهان قدیم وجود نداشت و آن عبارت بود از «تأکید فزاینده برکاربرد معرفت علمی در حل مسائل مربوط به کنترل، انسان بر محیط.» (توکل، 1370، ص102) همچنین انقلاب کبیر فرانسه (1789) م. و در هم ریختن دنیای کهن از یک طرف و بروز «منشور حقوق بشر» و درهم ریختن نظام فئودالی و سنتهای کهنه و به وجود آمدن سرمایه¬داری به مثابه نظامی جدید و رشد شهرها از طرف دیگر در پدیده اوقات فراغت تغییرات برجسته¬ای را به وجود آورد.
«بنابراین فراغت پدیده¬ای است که با تمدن صنعتی پیوند دارد. در چنین تمدنی دو شرط لازم برای پیدایش اوقات فراغت تحقق یافته است. نخست کار از شکل اجبار فرهنگی و اجتماعی به درآمده و شکل مسئولیت آزاد فرد را دارد. (هر چند گزینش فردی در این زمینه تا اندازه زیادی از سوی ضرورتهای اجتماعی تعیین می¬گردد.) شرط دوم، جداشدن کار از فعالیتهای دیگر انسان است. سازمان¬یافتگی کار به شکلی است که چه از جنبه نظری و چه از جنبه علمی از وقت آزاد جدا شده است. از نظر دومازدیه این دو شرط ضروری تنها در زندگی اجتماعی تمدنهای صنعتی و پس از صنعتی وجود دارند و نبود آنها در تمدنهای باستانی و کشاورزی سنتی به معنای نبود فراغت است. بعبارت دیگر تحولاتی مانند «افزایش سالهای تحصیل (دبستان تا دانشگاه) و در نتیجه دیررس انسان به بازار کار، افزایش سن ازدواج و بهبود سطح زندگی سبب شده تا میزان وسیعی از زمان آغاز شود. دیگر انسان جدید از کودکی مستقیماً به بزرگسالی قدم نمی¬نهد، بلکه سالیانی چند در زندگی او تجلی می¬یابد که با فقدان یا کمی مسئولیت مترادف است و در آن اوقات فراغت سهم بزرگی دارد. (ساروخانی، 1370، ص 764)

مشخصات فراغت در دوران جدید:
تحولات و دگرگونیها سریع صنعتی، پیامدهای اجتماعی و اقتصادی را دربرداشت. که بر چگونگی اوقات فراغت مردم تأثیراتی را برجای گذاشت. برای مثال، مکانیزه شدن صنایع و ایجاد امکانات رفاهی و نظایر آن که موجب تغییر سبک زندگی مردم از قبیل کوچکتر شدن ابعاد خانواده و تغییر روابط همبستگی افراد با یکدیگر شد. در حالی که در گذشته روابط همبستگی و خانوادگی افراد با یکدیگر نقش بارزی در گذران اوقات فراغت مردم داشت. به همه اینها مکانیزه شدن وسایل رفت و آمد ظهور سینما و فعالیتهای مختلف در قرون اخیر، اختراع تلویزیون در سال 1946 را که بیش از هر تکنیک دیگری بر اوقات فراغت مردم مؤثر بود را می¬توان افزود. البته پیشرفت تکنیک تنها عامل نبوده است بلکه احتیاجات اجتماعی و روابط میان قدرتهای اجتماعی زمان را نیز برآورد، زمان آزاد باید به حساب آورد. محیط اجتماعی و اقتصادی تکنولوژی نیز در انتخاب نوع امکانات فراغت تأثیر بسیاری دارند.
«از مشخصات اساسی فراغت در جهان کنونی این است که در جوامع رشد یافته دیگر به طبقات ممتاز و متنعم اختصاص ندارد و به طبقات دیگر تعمیم یافته است و با توسعه صنعت تکامل فنی نه فقط گسترش می¬یابد بلکه افزایش پیدا می¬کند. شاخص دوم این است که در سابق اگر طبقات کهتر جامعه از لحظات محدود آزادگی و آسودگی برخوردار بودند، این اوقات درون خانه و خانواده صرف می¬شد و صورت غیررسمی و خودمانی داشت و به همنشینی و محاوره، با خویش و پیوند با دوست و همسایه می¬گذشت. با پیشرفت جوامع و پراکندگی وظایف خانواده، مندرجاً جنبه رسمی و در اموری تجاری پیدا کرد و جزو وظایف مؤسسات خاص درآمد. شاخص سوم عبارت است از به کار بردن روز افزون وسایل و اسباب ماشین چون اتومبیل، رادیو و تلویزیون و مانند آن که هر یک در گذران اوقات آسایش سهمی بزرگ و نقشی نمایان دارند. تحول دیگر اهمیت خاصی است که در حیات فردی و اجتماعی احراز کرده چنانکه زمان کار از زمان فراغت به کلی جدا شده و اوقات فراغت ارزشی بذاته پیدا کرده است.
به طور خلاصه «ژان کارنو» سه ویژگی عمده فراغت در جوامع امروزی را چنین بیان می¬دارد:
«1- فراغت جای بیشتری در موجودیت انسانی می¬یابد. 2- فراغت پدیده¬ای جمعی می¬شود. 3- فراغت تحت تأثیر صنعت قرار می¬گیرد و جامعه را مبدل به توده مردم می¬کند.»

 


تاریخچه در ایران:
کشور ما در زمره و ردیف جوانترین کشورهای دنیا است هدایت و ایجاد امکانات برای گذران اقات فراغت نوجوانان و جوانان می¬تواند در شکل¬گیری و تداوم شخصیت صحیح آنان و سازندگی جامعه نقش بسزایی داشته باشند. تحقیقات متعدد نشان داده است که رواج انواع تفریحات انحرافی (به خصوص در میان نوجوانان و جوانان) در بسیاری از جوامع بخصوص در کشورهای در حال توسعه نظیر ایران ناشی از نداشتن امکانات مناسب تفریحی، عدم آگاهی، نداشتن برنامه صحیح و نیز اجرای سیاستهای اجتماعی و اقتصادی نادرست در زمینه اوقات فراغت می¬¬باشد و از آنجا که رمز موفقیت یک جامعه بسته به وجو افراد کارآمد، خلاق و پویا است، بنابراین جا دارد به منظور تحقق شرایط فوق با سیاست¬گذاری و برنامه¬ریزی مناسب و وضع قوانین لازم، توجه بیشتری به اوقات فراغت اقشار مختلف خصوصاً نوجوانان و جوانان شود.
نظام تعلیم و تربیت کشور ایران در مقایسه با سایر نظامهای تعلیم و تربیتی کشورهای دیگر، یکی از طولانی¬ترین تعطیلات اعم از تعطیلات تابستانی و نوروزی را داراست. این زمان طولانی در صورت توجه نکردن به فعالیتهای فراغتی دانش¬آموزان نوجوان و جوان بسیار مسأله¬آفرین خواهد بود. چرا که اوقات فراغت طولانی و بی¬برنامه افراد را عاصی و سرگردان می¬نماید. بقول «دندیس گیبور» یکی از کارشناسان مسأله فراغت: «جای شگفتی است که انسانها قدرت تطابق و سازگاری عجیبی در برخورد با مشکلات و سختیها از خود نشان می¬دهند ولی همین افراد از کنار آمدن با اوقات فراغتی که برنامه¬ای برای آنان ندارد، عاجز می¬باشند.
نوجوانان در عین حال که احساس سرگردانی و بلاتکلیفی می¬کنند و به تدریج سرخورده و مأیوس می¬شوند و به دنیای درون خویش پناه می¬برند و در کنج خلوت و انزوا، راهی برای مشغولیت خود می¬جویند، شاید تعداد نوجوانانی که بعلت فقدان سرگرمیهای سالم اوقات فراغت برنامه¬ریزی شده به انحراف اخلاقی مبتلا شده¬اند کم نباشد پس توجه به ضرورت برنامه¬ریزی در اوقات فراغت به خصوص در تابستان و ایام نوروز برای دانش¬آموزان لازم و مؤثر است.


طرح مسأله:
اوقات فراغت در معنای امروزین خود، نتیجه غلبه تکنولوژیک در زندگی بشر می¬باشد چرا که با پیشرفت صنعت و استفاده از دستگاههای خودکار به جای انسان از میزان ساعات کار افراد کم شده و زمانی را برای او به وجود آورده است که در آن شخص احساس می¬کند هیچ کس هیچ انتظاری از او ندارد یعنی وی فرصتی بدون برنامه از قبل تعیین شده توسط اشخاص و گروههای اجتماعی و وقتی بدون تعهد و مسئولیت اجتماعی بدست آورده است از اینرو نکته مهمی که انسان¬شناسی در رابطه با اوقات فراغت اشخاص باید مورد توجه قرار دهد چگونگی گذران اوقات فراغت توسط افراد می¬باشد. اوقات فراغت همچنین به عنوان امری فرهنگی- اجتمماعی بر افراد از جمله شخصیت آنها تأثیر می¬گذارد. از اینرو مسأله اصلی و اساسی پژوهش حاضر بررسی تأثیر اوقات فراغت و نحوه گذران آن در میان دانش¬آموزان دختر دو دبیرستان شهید اول و شهید بهشتی می¬باشد که هر کدام از این مدارس به ترتیب در جنوب و شمال تهران (منطقه 16 و 1 آموزش و پرورش) واقع شده¬اند. به عبارت دیگر محقق درصدد است تا بررسی نماید که نحوه گذران اوقات فراغت دانش¬آموزان فوق که از نظر قشر اجتماعی با یکدیگر تفاوتهای اساسی دارند، چگونه است؟ لازم به ذکر است که دو دبیرستان نام برده در دو موقعیت کاملاً متفاوت از نظر موقعیت جغرافیایی، فرهنگی و اقتصادی در شهر تهران قرار گرفته¬اند و از آن جا که شهر بزرگ تهران دارای فرهنگها و خرده فرهنگها و طبقات اجتماعی متعدد بیشماری است لذا تیپهای شخصیتی متنوعی را در درون خود می¬پروراند، از اینرو تحقیق حاضر به مقایسه نحوه گذران اوقات فراغت دو کلاس سال دوم رشته ادبیات علوم انسانی از دو دبیرستان فوق پرداخته و وجوه تشابه و تفارق آنها را مورد بررسی قرار می¬دهد.

 

روش تحقیق:
در پژوهش حاضر از چند روش تکنیک پژوهشی استفاده شده که در ذیل به آنها اشاره می¬گردد:
الف: روش اسنادی و مطالعه کتابخانه¬ای:
با توجه به مباحث اصلی این پژوهش (اوقات فراغت و نحوه گذران آن) محقق با رجوع به کتابخانه¬ها، مراکز تحقیقاتی و پژوهشی، بخش نشریات و روزنامه-ها و پایان¬نامه¬ها همچنین جستوجوهای کامپیوتری به جمع¬آوری اطلاعات درزمینه¬های فوق پرداخته اسیت. منابع مورد استفاده شامل: کتابها- مجلات و روزنامه¬ها- پایان¬نامه¬ها و همچنین نقشه¬های جغرافیایی می¬باشد.

 

ب: مشاهده:
به منظور مطالعه و بررسی بر روی دو جامعه مورد مطالعه (دو کلاس دبیرستانهای شهید اول و شهید بهشتی) حضور محقق در محل تحقیق لازم و ضروری بوده از اینرو در هر دو دبیرستان به کار مشاهدات عینی و دقیق پرداخته و همچنین نزدیک شدن به دانش¬آموزان و برقراری ارتباط دوستانه با آنها اطلاعات صحیحی را از ایشان به دست آورد و همچنین پرداختن به مسأله اوقات فراغت از حساسیت زیادی برخوردار است چرا که این امر، یک مسئله شخصی است و بعضاً افراد به خصوص دانش¬آموزان دختر که در موقعیت حساس آغاز جوانی قرار دارند از پاسخ به آن خودداری می¬نمایند لذا محقق با برقراری روابط دوستانه نه درصدد جلب اعتماد دانش¬آموزان برآمده و سپس به کسب اطلاعات در زمینه فوق اقدام نموده است.

 

مصاحبه:
به منظور کسب اطلاعات دقیق¬تر و جامعتر مصاحباتی نیز با تعدادی از دانش-آموزان و اولیای ایشان و مسئولین هر دو مدرسه (مدیریت- معاونت و مسئول امور تربیتی) انجام گرفت. به دلیل کمبود وقت و مشکلات رفت و آمد اولیا به مدرسه، مصاحبه فقط با تعدادی از اولیا صورت گرفت. مادران بیشترین پاسخگویان به سئوالات بوده¬اند و پدران به جهت مشغله کاری و عدم حضورشان در منزل مورد پرسش قرار نگرفته¬اند.

 

هدف تحقیق:
مهم¬ترین هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر نحوه گذران اوقات فراغت در میان دانش¬آموزان دختر می¬باشد.
فایده تحقیق:
1- فعالیتهای اوقات فراغت به مثابه «آئینه فرهنگ» یک جامعه است به این معنی که چگونگی گذران این اوقات در یک جامعه تا حد زیادی معرف ویژگیهای فرهنگ آن جامعه است و از آنجا که بررسی و مطالعه فرهنگ جوامع همواره امری ضروری و الزامی بوده لذا مطالعه و پرداختن به اوقات فراغت که امری فرهنگی است حائز اهمیت می¬باشد.
2- اوقات فراغت و چگونگی گذران آن در شکل¬¬گیری و تداوم شخصیت افراد نقش بسزایی دارد چراکه اوقات فراغت چون شمشیر دو¬لبه¬ای است که اگر به صورتی صحیح و مطلوب سپری شود فرد را در مسیر کمال قرار داده و از او شخصیتی مطلوب و سالم می¬سازد و اگر بصورت نادرست و به شکلهای نامطلوب گذرانده شود فرد را در مسیر تباهی قرار داده و از او شخصیتی ناسالم نابهنجار و حتی منحرف خواهد ساخت به گونه¬ای که حتی سبب تخریب جامعه نیز خواهد شد. از اینرو پرداختن به بحث فراغت به منظور ارائه بهترین زمینه¬های فراغتی و شکل¬گیری شخصیتهای سالم در جامعه ضروری می¬باشد.
3- رشد صنعت و تحولات تکنولوژیک از طریق کاهش تدریجی ساعات کار ، افزایش درآمد و فراهم کردن وسایل و امکانات لازم و القاء نظام نوینی از زندگی به انسانها، ابعاد جدیدی را به فراغت بخشیده است. این ابعاد در زمینه-های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و خانوادگی تجلی می¬یابد در نتیجه اهتمام مسئولان و اولیاء امور را در جامعه و خانواده نسبت به بازشناسی پدیده فراغت ضروری می¬سازد.
4- تشکیل کمیسیون اوقات فراغت در شورای عالی جوانان وابسته به نهاد ریاست جمهوری مؤید اهمیت و ضرورت امر اوقات فراغت در میان نوجوانان و جوانان می¬باشد، تلاش در این زمینه جامعه را از وضع موجود به وضع مطلوب خواهد رساند.
5- دلیل دیگر پرداختن به چنین تحقیقی، توجه به جنسیت و قشر دختران است چراکه زنان و دختران در جامعه ما در مقایسه با مردان و پسران از محدودیت و محرومیت بیشتری در ابعاد مختلف از جمله اوقات فراغت و نحوه گذران آن برخوردارند. که این دلایل گوناگونی دارد. اولاً نوع فرهنگ حاکم بر جامعه که اجازه تحرک و فعالیت کمتری را به قشر بانوان می¬دهد. (آزادی عمل و آسودگی خیالی که مردان از حضور بیشتر در اجتماع در مقایسه با زنان و دختران دارند خود گویای این ادعا است.) ثانیاً انتظاری که بسیاری از خانواده-ها به خصوص مادران از دختران خود دارند که آنها می¬بایست در خانه و در امور مربوط به آن کمک و یاور باشند و بیشتر اوقات خود را در خانه بگذرانند، این امر بعضاً مانعی در استفاده صحیح و مطلوب از اوقات فراغت مناسب و فعال خواهد بود. چراکه صرفاً کار در منزل، تماشای تلویزیون، گوش دادن به رادیو و سایر فعالیتهای فراغتی در خانه دختران را از پرداختن به جنبه¬های دیگر فعالیتهای فراغتی که می¬تواند در شکفتگی شخصیت ایشان مؤثر باشد باز می¬دارد این امر تأثیرات نامطلوبی را بر شخصیت و رفتارهای ایشان گذارده و آنها را در نوع رفتارها و روابط اجتماعی از پسرها عقب¬تر نگه می-دارد. ثالثاً: شرایط و امکانات موجود در جامعه نیز عملاً فاصله زیادی را میان فراغت آرمانی و فراغت موجود دختران جوان ایجاد نموده است. چنانکه بعنوان مثال، کمبود امکانات ورزشی، آموزشی و غیره، ناخواسته دختران جوان را به سوی گذران فراغت غیرفعال و غیرخلاق سوق می¬دهد.
نتیجه این که اوقات فراغت نامطلوب و غیرفعال سبب بروز شخصیتی ناسالم (کسل، خسته، بی¬روحیه) و از نظر اجتماعی ضعیف در دختران می¬شود لذا این بحث راکه دختران مادران آینده و مربیان فرزندان فردا هستند را با مشکل مواجه خواهد ساخت. مجموع نکات فوق بر اهمیت برنامه¬ریزی در مورد اوقات فراغت دختران تأکید می¬نماید.
6- تطبیقی و مقایسه¬ای بودن پژوهش حاضر دلیل اهمیت و ضرورت چنین تحقیقی است چرا که گذران اوقات فراغت در میان تمام افراد یکسان نبوده و در میان طبقات، اقشار و خرده فرهنگهای متفاوت، اشکال مختلفی به خود می¬گیرد، لذا برنامه¬ریزی بر روی اوقات فراغت نمی¬تواند در میان تمام افراد بصورت یکسان اجرا شود بلکه هر برنامه¬ریزی باید براساس شناخت از گروه و یا جامعه مورد مطالعه صورت گیرد از اینرو تحقیقات مردم¬شناسانه مطالعات موردی بر روی خرده فرهنگها ضروری و حائز اهمیت می¬باشد.
7- امروزه بسیاری از کشورهای پیشرفته جهان برای رفع مشکلات و معضلات فرهنگی و اجتماعی جوامعشان از پژوهشهای انسان¬شناسی و حضور مردم¬شناسان در میادین پژوهشی استفاده می¬نمایند یعنی مردم¬شناسی در این جوامع رویکردی کاربردی کاربردی یافته است تحقیق حاضر نیز در زمره انسان¬شناسی کاربردی بوده و نتایج بدست آمده از آن به برنامه¬ریزان و کارگزاران دولتی کمک خواهد نمود تا با برنامه¬ریزی صحیح بر روی اوقات فراغت و گذران آن از معضلات و مشکلات در این رابطه بکاهند. بدین ترتیب کاربردی بودن بر ضرورت و اهمیت انجام پژوهشهایی از این قبیل می¬افزاید.
8-رویکرد دیگر پژوهش حاضر، ورود به عرصه مطالعات انسان¬شناسی شهری است. از آنجا که امروزه شهرها از جمله شهر بزرگی چون تهران با مسائل و مشکلات زیادی نظیر معضلات فرهنگی روبرو هستند لذا تحقیق و پژوهش برای حل این مشکلات از سوی انسان¬شناسی شهری ضروری بنظر می¬رسد.

 

سئوالات تحقیق:
1- هر یک از دانش¬آموزان هر دو کلاس اوقات فراغت خود را به کدام نوع از گونه¬های فراغت داخل و یا خارج از منزل سپری می¬نمایند؟
2- نحوه گذران اوقات هر یک از دو گروه دانش¬آموز چه شخصیتی¬ای را در میان ایشان به وجود آورده است؟
3- هر یک از دانش¬آموزان تا چه اندازه در گذران اوقات فراغت خود به خلاقیت و نوآوری دست یافته¬اند؟
4- تا چه اندازه میان اوقات فراغت موجود دانش¬آموزان با اوقات فراغت آرمانی آنها فاصله وجود دارد؟

تعریف عملیاتی واژه¬ها:
تعاریف اوقات فراغت:
تمامی تعاریف اوقات فراغت نکته¬ای مشترک، یعنی قرار گرفتن این پدیده در مقابل کار دارند. عده¬ای فراغت را زمان آزادی می¬دانند که پس از انجام کار باقی می¬ماند عده¬ای دیگر، زمان فراغت را محدودتر دانسته و براین اعتقادند که زمان فراغت، زمانی است که از کار، رفت و آمد به محل کار و برآورده ساختن نیازهای بدنی مانند خوابیدن، غذا خوردن، شست و شو مانند اینها باقی می-ماندبرخی دیگر با موشکافی بیشتر، زمان انجام تعهدات اجتماعی مانند امور مذهبی و خانوادگی را از زمان آزاد کم می¬کنند و آنچه باقی می¬ماند فراغت می-دانند از اینرو وقت آزاد، هم دربردارنده وقت آزاد است و هم تمامی فعالیتهایی را که بیرون از حوزه کار در برابر فرد قرار دارند. اما آنچه که مورد اتفاق بسیاری از صاحبنظران در این زمینه می¬باشد تعریفی است از: «مجموعه¬ای از اشتغالات فرد که کاملاً به رضایت خاطر خود یا برای استراحت یا برای تفریح به منظور توسعه اطلاعات، یا آموزش غیرانتفاعی، مشارکت اجتماعی داوطلبانه بعد از آزاد شدن از الزامات شغلی، خانوادگی و اجتماعی بودن می¬پردازد.
فرهنگ:
تعاریف متعددی از فرهنگ ارائه شده است ولی تعاریف ذیل برخاسته از نظرات اصحاب مکتب فرهنگ و شخصیت می¬باشد که عبارتند از:
فرهنگ: «مجموع تصورات، پاسخهای عاطفی شرطی و الگوهای عادی رفتار که اعضای جامعه از راه آموزش کسب کرده¬اند و کمابیش در آن مشترکند.» «مجموع مرتبطی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی ما را تعیین می¬کند.» (سلطانی¬فر، 1377، ص 15)

 

خرده فرهنگ:
افراد جامعه برحسب اینکه متعلق به کدام گروه اجتماعی و شغلی هستند و به چه طبقه¬ای بستگی دارند و خود را از چه طایفه¬ای می¬دانند و به کدام گرایش فکری و عقیدتی منسوبند و بالاخره برحسب اینکه از نظر جنسی و سنی در چه رده¬ای قرار دارند دارای نمود و ظهور و مختصات فرهنگی متفاوتند و به آسانی می¬توان آنها را به اعتبار گفتار و رفتار و لباس و ... از یکدیگر متمایز ساخت. این تفاوتها و ویژگیهای داخلی هر فرهنگ را «خرده فرهنگ» می¬گویند.
(در روانشناسی، تحلیل خرده فرهنگها و جنبه¬های عاطفی، سنی، جنسی و اجتماعی آن یکی از زمینه¬های مطالعه شخصیت است.) (روح¬الامینی، 1368، ص 30)

 



چارچوب نظری:
«کتاب دیوید رایزمن بنام توده تنها» بشارت¬دهنده اساسی در گذران فراغت بود. «رایزمن» برای اولین بار این تز را مطرح کرد که تنها زمان فراغت است که به انسان این فرصت را می¬دهد تا به صورتی آزادانه با جامعه مصرفی خود را سازگار سازد. وی در صنعتی شدن جامعه نوعی تباهی انسانها را می¬دید و تنها راه رهایی از این منجلاب را فراغت می¬دانست. او مسائل فراغت را بر مبنای رابطه فرد و اجتماع بررسی کرد. بنظر او فراغت در جامعه معاصر مصرفی در ایجاد سلطه جامعه بر فرد یعنی مفهوم «دگر راهبر» که مشخصه انسان زمان ما است، نقش تعیین¬کننده دارد.
(اسدی، 1352، ص 2و3) «رایزمن» مرحله رشد تاریخی انسان را به سه دوره تقسیم کرد:
1- «دوران اول»: دورانی که در خلال آن سنتها حاکم بر رفتار در روابط انسانی به حساب می¬آیند و این دوران را موجد پیدایی انسانی می¬داند که در اصطلاح خود فرد، آن را «انسان سنت راهبر» می¬خواند. در این دوران، سنتها بعنوان شیوه¬هایی آزموده و تقدس¬یافته ،موجبات ایجاد تسلسل بین نسلهای تاریخی را فراهم می¬سازد. (ساروخانی، 1371، ص52)
2- دوران دوم از دیدگاه رایزمن دورانی است که در آن کاهش اهمیت سنتها در هستی اجتماعی مواجه می¬شویم. این کاهش موجب می¬شود که همگنی در رفتار و عمل انسانی کاهش یابد، چه همه از الگوهایی یکسان در حیات اجتماعی تبعیت نمی¬کنند. در این شرایط به زعم او تاریخ شاهد پیدایی و بعد تکثیر انسانهایی خاص است که وی «درون راهبر» می-خواند و دورانی مساعد برای تبلور فردگرایی است.
3- دوران سوم رایزمن دوران پیدایی «انسان دگر راهبر» می¬داند که دوران ظهور وسایل ارتباط جمعی است و پدیده¬هایی چون هدایت از راه دور، بتواره پرستی، شی سروری و همراه با آنان از خودبیگانگی در این دوران عده¬ای با استفاده از قدرت جادویی این ابزار موفق می¬شوند توده¬ها را تحت تأثیر قرار دهند، از تنوع حیات انسانی بکاهند و الگوهای خاص فکری و مصرفی پدید آورند. رایزمن، دوران سوم را دورانی می-داند که در جریان آن، انبوه¬های تنها در درون شهرهای بزرگ پدید می-آیند. او در اثرش «انبوه تنها» انسانهایی را مجسم می¬کند که در دریایی از انسانها غوطه¬خورند اما علیرغم این همه تراکم، انسان تنها است و هیچگاه در تاریخ چنین تنها نبوده است. (همان ،ص 54)
ماکس کاپلان در مفهوم فراغت برحسب زمینه¬های ذهنی¬گرایانه خود تجدید نظر می¬کند و در فراغت ابعاد متعددی را می¬بیند. از نظر او فراغت آنتی¬تز کار است. «یعنی وی فراغت را نقطه مقابل کار که وجه اقتصادی دارد می¬بیند. رهایی از وظایف و اجبارهای نقشهای اجتماعی است یک مفهوم روانشناسانه از آزادی است. سرشتی از نوع بازی دارد. کاپلان فراغت را از جهت محتوای آن یعنی نوع فعالیتهای آن تحلیل نکرده بلکه از نظر رابطه¬ای که انسان با این فعالیتها برقرار می¬کند مطالعه کرده است و این تحلیل به طور کلی فراغت را از مفهوم فعالیت مجزا کرد و جهت تازه¬ای به جامعه¬شناسی فراغت دارد که بیش از پیش به ارضای ذهنی توجه کرد. کاپلان تصور می¬نمود که فراغت باید از دو زاویه فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد یعنی رضایت درونی و رضایت دیگری، ارزشی که جامعه برای آن قائل است.
بدین ترتیب ملاحظه می¬شود که برخی از اندیشمندان نسبت به اوقات فراغت دیدگاه مناسب و برخی دیگر دیدگاهی منفی دارند. آنهاکه دیدگاهشان منفی است، فراغت را به معنای سستی و تنبلی و بی¬حرکتی تلقی می¬نمایند و معتقدند که این زمان بیهوده صرف می¬شود و آن را دارای دو ویژگی می¬دانند: 1) فراغت یک احساس نامطلوب از کار تولیدی است. 2) آن را رخدادی می¬دانند که زندگی را به وقت¬گذرانی می¬گذراند و چیزی بیش از یک آه و افسوس نیست. «و آنها که دیدگاه مثبت به گذران اوقات فراغت دارند آن را عاملی برای رشد شخصیت و شکوفایی خلاقیتها و استعدادهای فرد می¬دانند و از نظر اینان، گذران درست فراغت ،تضمین کننده سلامت و بهداشت روان است. فراغت یک دوره یا بخشی از زندگی انسان است و تفریحات سالم در این دوره نوعی میان علایق و نگرشهای فرهنگی است» و فراغت برای همه افراد جامعه وجود دارد لیکن آنچه مهم است چگونگی استفاده از این اوقات است بسیاری از فعالیتها در زمان فراغت از کار می¬توانند سودمند، سازنده، سالم و توانبخش باشند و برای تجدید قوا و آمادگی بهتر برای ادامه کار و تلاش روزانه و رفع خستگی فیزیکی و روانی ناشی از یکنواختی آن بکار گرفته شوند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله91    صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اوقات فراغت

دانلود مقاله وضعیت طبقه‌ی کارگر

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله وضعیت طبقه‌ی کارگر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 با گذشت نزدیک به یک و نیم قرن از ظهور طبقه‌ی کارگر به عنوان طبقه‌ای که توانست اولین حکومت خود را در پاریس در سال 1871 تشکیل دهد، در شرایطی هستیم که نه تنها وضعیت کارگران بهتر نشده است، بلکه با پیشرفت تکنولوژی و گسترش آن، بار سنگین جامعه‌ی طبقاتی بر دوش کارگران و مزدبگیران روز به روز بیشتر می‌شود. امروزه شاهد آن هستیم که هر روز عرصه بر نیروی کار تنگ‌تر شده و فشار بر آن افزایش می‌یابد.
دستاوردهای کارگران و مزدبگیران در انتهای قرن نوزده و ابتدای قرن بیستم به دنبال مبارزات وسیع آنان افزایش یافت، به خصوص پس از جنگ جهانی دوم، به خاطر شرایط به وجود آمده‌ی بعد از جنگ، فشار بر کارگران و مزدبگیران تا حدی تخفیف یافت و نظام سرمایه‌داری از ترس پیوستن کشورهای مختلف به سوسیالیسم و ترس از دست دادن پایگاه‌های خود، امتیازات بیشتری به نیروی کار می‌داد. پس از جنگ جهانی دوم اتحادیه‌های کارگری و احزاب کمونیست در سراسر جهان آن‌چنان قدرت گرفتند که بیش از نیمی از جهان را تسخیر کردند و حکومت‌های طرفدار کارگر آن‌چنان رو به افزایش نهادند که باعث ترس و وحشت سرمایه‌داری و بلوک غرب گردید. هر روز کشورها و مردم جدیدی به سوسیالیسم روی می‌آوردند و تلاش می‌کردند تا با دادن امتیازات به کارگران و مزدبگیران و انجام برنامه‌های رفاه اجتماعی الگوهای سوسیالیستی را پیاده کنند. کشورهای سرمایه‌داری نیز به اتحادیه‌های کارگری میدان فعالیت داده و احزاب کارگری با برنامه‌های رادیکال روز به روز قدرت می‌گرفتند، در بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری احزاب چپ و طرفدار حقوق کارگران یا قدرت گرفته و یا در قدرت سهیم شدند. اما در انتهای قرن بیستم و به خصوص پس از فروپاشی بلوک سوسیالیسم، دستاوردهای کارگران یکی پس از دیگری مورد تهاجم قرار گرفت. کارگران اغلب کشورها که در پناه مبارزات سراسری موفق شده بودند نظام بیمه‌های اجتماعی، بازنشستگی، حق مسکن، حق عائله‌مندی، بیمه بیکاری و... را به دست آورند، در دو دهه‌ی اخیر شاهد تهاجم سرمایه به این دستاوردها بوده‌اند. امروز در بسیاری از کشورها حقوق بیمه‌ی اجتماعی و خدمات آن که برای کارگران سال‌ها برقرار بوده است مورد تهاجم قرار گرفته و دولت‌ها سعی برآن دارند تا هر چه بیش‌تر از خدمات عمومی بکاهند و با فشار بیش‌تر بر دوش کارگران و مزدبگیران، سرمایه‌ها را افزایش داده و دارندگان سرمایه و اقلیتی را در رفاه بیش‌تر قرار دهند.
بیمه خدمات درمانی پس از جنگ جهانی دوم که بیش از چهل سال به عنوان دستاورد کارگران و مزدبگیران در اکثر کشورها برقرار بوده، اکنون مورد تهاجم قرار گرفته و روز به روز از خدمات آن کاسته می‌شود. حداقل حقوق که در اثر مبارزات کارگران به میزان نسبتاً قابل قبولی به خصوص در کشورهای متروپل سرمایه‌داری، افزایش یافته بود، روز به روز مورد تهاجم قرار می‌گیرد به‌گونه‌ای که بیکاری فزاینده و تهدید کارگران بیکار و مهاجر و هم‌چنین کوچ سرمایه به مکان‌های سودآورتر، کارگران ثابت را در معرض تهدید قرار می‌دهد و آنان را وادار می‌کند تا با حقوق کم‌تری به کار مشغول شوند. پدیده‌ی کارگران مهاجر در کشورهای پیرامونی که فقر و بیکاری در آن‌ها به شدت در حال افزایش است، نه تنها به عنوان یکی از فجیع‌ترین و کثیف‌ترین پدیده‌ها و احجاف به این بخش از کارگران مطرح است، بلکه هم‌چنین به عنوان تهدید نیروی کار غیر مهاجر در جهت پایین آوردن مزایای کارگران و مزد بگیران مورد سوء‌استفاده‌ی دولت‌ها و صاحبان سرمایه قرار می‌گیرد. پدیده‌ی قاچاق انسان نیز در جهت جا‌به‌جایی این نیروی کار مهاجر هر روز ابعاد گسترده‌تری می‌یابد. کارگران مهاجر که به علت فقر و بیکاری دست به مهاجرت می‌زنند، مورد انواع آزار و اذیت‌های پلیسی قرار می‌گیرند که اغلب به خاطر نداشتن اوراق رسمی با کم‌ترین حقوق حاضر به کار هستند و به علت نداشتن اوراق هویت از هیچ‌گونه حقوق قانونی برخوردار نیستند. این در حالی است که در قرن نوزدهم اساساً برای نیروی کار اوراق هویت ضروری نبود و نیروی کار مهاجر به راحتی می‌توانست از کشوری به کشور دیگر مسافرت کند .علاوه بر آن نیروی پلیس از این مسئله بیش‌ترین سوء‌استفاده را می‌کند به گونه‌ای که این کارگران مهاجر در صورت گرفتار شدن به دام پلیس مجبورند تمام کارکرد خود را برای رهایی از چنگ پلیس به آنان واگذارند و با دادن تمام درآمدشان به پلیس اجازه‌ی کار بگیرند.
علاوه بر آن از آن‌جا که فرصت‌های شغلی هر روز محدود‌تر می‌شود به کارگیری این کارگران تهدیدی برای بیکاری کارگران ثابت و بومی است که از مزایای حداقل حقوق بیمه و حق سنوات و غیره به صورت ظاهری برخوردارند. این کارگران مهاجر که در اثر فروپاشی نظام سنتی کشورهای تحت سلطه و خلع‌ید آنان از زمین هر روزه رو به افزایش هستند در حقیقت ارتش ذخیره‌ی کار محسوب می‌شوند اما امروزه با پدیده‌ی زشت دیگری نیز مواجه‌ایم که آن هم بر اثر بیکاری فزاینده و افزایش طمع سرمایه‌داری فشار بیش از پیش را بر زندگی فقیرانه‌ی کارگران وارد می‌آورد، قراردادهای موقت کار که می‌توان آن را بردگی مزدی نام نهاد آن‌چنان در همه‌ی کشورهای سرمایه‌داری رایج شده است که می‌رود تا امنیت شغلی را به کلی از مزدبگیران سلب کند. مزدبگیرانی که در گذشته حداقل با این امید زندگی می‌کردند که با حد‌اقل دست‌مزد می‌توانند کار دایمی داشته و با آن برنامه‌ی زندگی خود را در جهت تداوم حد‌اقل‌های آن تنظیم کنند، امروزه با قراردادهای موقت سه‌ماهه قادر به برنامه‌ریزی برای زندگی خود نیستند زیرا همواره این امکان وجود دارد که نیروی کار ارزان‌تری طمع کارفرما را برای جای‌گزینی نیروی کار ارزان‌تر تحریک کند و کار خود را از دست بدهند، در نتیجه هرگونه برنامه‌ریزی برای مزدبگیرانی که با قرارداد موقت مشغول به کارند امکان پذیر نیست. بدین ترتیب نیروی کار مزد‌بگیر در التهاب دایمی از دست دادن شغل قرار دارد و این امر سلامت جامعه را از نظر روانی با خطر مواجه می‌کند، خیل عظیم ناهنجاری‌های روانی که امروز گریبان‌گیر جامعه است و هم‌راه با آن افزایش جرم و جنایت، تجاوز و آدم‌کشی، اعتیاد و... و هزاران نابسامانی دیگر محصول این ناامنی و ناسلامتی روانی جامعه است که تماماً از حرص و آز سرمایه و به‌خصوص سرمایه‌داری جهانی ناشی می‌شود. این ناامنی شغلی تنها منحصر به جوامع عقب مانده نیست، قراردادهای موقت کار در پیشرفته‌ترین کشورهای سرمایه‌داری امنیت شغلی کارگران و مزدبگیران را زایل کرده است. امروزه سرمایه‌داری به استثمار خود از نیروی کار به شکل موقت نگاه می‌کند و به گونه‌ای با سرمایه‌های انسانی برخورد می‌کند که گویا تنها وظیفه‌ی آن، بهره‌کشی از آن چیزی است که موجود است و به آینده‌ی نیروی کار و بازتولید نیروی انسانی به صورت ابزاری برای بهره‌کشی هرچه بیش‌تر از نیروی کار نگاه می‌کند، امروزه سرمایه‌داری نه تنها خود را موظف به بازتولید انسانی و سالم جامعه نمی‌داند بلکه سعی دارد هر چه بیش‌تر آن را بر عهده‌ی خود نیروی کار قرار دهد، مسئله‌ی آموزش و پرورش و تعلیمات دانشگاهی که در نیمه‌ی آخر قرن بیستم بر عهده‌ی نظام‌های سرمایه‌داری گذارده شده بود و دولت‌ها موظف شده بودند تا آموزش رایگان کودکان و جوانان را بر عهده گیرند، امروزه با خصوصی شدن آموزش و پرورش و گسترش دانشگاه‌های خصوصی و خصوصی شدن دانشگاه‌ها و مدارس دولتی و به اصطلاح خودگردان شدن مدارس، بر عهده‌ی والدین و از آن طریق بر عهده‌ی نیروی کار گذارده می‌شود. امروزه نیروی کار مزدبگیر نه تنها موظف است در ناامنی شغلی و فقر و تنگ‌دستی، زندگی و روزگار بگذراند بلکه امر آموزش و پرورش فرزندان را نیز بر دوش او گذارده‌اند تا آن که با نان بخورونمیر و زندگی در فقرو فلاکت مجبور باشد مخارج تحصیل فرزندان خود را نیز بپردازد. امروزه نیروی کار مزدبگیر و نیروی کار سالم جامعه وظیفه دارد تا هرآن‌چه در توان دارد به کار گیرد، از هرگونه تفریح و اوقات فراغت محروم شود، روز خود را در زیر خط فقر از بام تا شام به کار طاقت‌فرسا بگذراند و برای آن که فرزند دلبندش و جگرگوشه‌اش به افلاس و فلاکت دچار نشود و به زندگی خیابانی روی نیاورد هزینه‌های سنگین تحصیل او را بپردازد. هر روزه خیل عظیم مزدبگیران به زیر خط فقر کوچ می‌کنند و از اولیه‌ترین حقوق زندگی محروم می‌شوند. گسترش روزافزون کودکان و زنان خیابانی، افزایش مرگ و میر کودکان، فزاینده شدن آلونک‌نشینان، افزایش کشتار و جنایت، فزونی کارتن خواب‌ها و افزایش تعداد زندانیان و... همه و همه نشانه‌ی سقوط جامعه انسانی به وجهی شگفت‌انگیز است. در برابر این همه فشار به نیروی کار، حافظان سرمایه در سطح جهان و منطقه تنها و تنها به گسترش جو پلیسی، با بالا بردن خشونت و سرکوب، کشتار و جنایت، افزایش فشار و پایمال کردن حقوق متهمان و افزایش جو ارعاب و شکنجه در برابر جامعه می‌پردازند تا با ایجاد رعب و وحشت مالکیت را محافظت کرده و از حقوق و آزادی سرمایه‌داران دفاع کنند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  8  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله وضعیت طبقه‌ی کارگر

دانلود مقاله نابهنجاری‌ها و اختلالات بد شکلی بدنی(BDD)

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله نابهنجاری‌ها و اختلالات بد شکلی بدنی(BDD) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

نابهنجاری‌ها و اختلالات بد شکلی بدنی(BDD)

 

 

 

چکیده
گرایش بسیار و روز افزون در خصوص نابهنجاری‌ها و اختلالات بد شکلی بدنی(BDD) باعث ایجاد ارزیابی‌ها و مطالعات بسیار شده است.
این پژوهش پیرامون مفاهیم اختلال و رشد و پیشبرد و ابزارهای ارزیابی و نتایج عملکردها مطالعاتی را انجام داده است و در آن به مقایسه شدت بدشکلی هراس بدن بین دانش آموزان پسر و دختر دبیرستان ناحیه چهار مشهد براساس متغیرهای جنس، سن، وزن، پایه تحصیلی، رشته تحصیلی، آخرین معدل تحصیلی، تحصیلات پدر، تحصیلات مادر، تعداد اعضای خانواده چندمین فرزند و تعداد برادر و خواهر پرداخته‌ایم.
روش تحقیق در مطالعة توصیفی و روش نمونه گیری در دسترس می‌باشد. جامعة آماری را 260 نفر که 130 نفر دانش آموزان دختر و 130 نفر دانش آموزان پسر دبیرستانی تشکیل داده‌اند.
ابزار پژوهش پرسشنامه بدشکلی بدنی و چاقی که دارای 33 آیتم می‌باشد 19 سؤال ابتدائی در مورد اختلال دیس فیک و‌14 سؤال بعدی‌در مورد اختلال چاقی در پژوهش استفاده شده است .
تجزیه و تحلیل داده‌ها به وسیلة نرم‌افزار spss انجام شده است و نتیجة پژوهش این بود که این روش تحقیق توصیفی (غیرآزمایشی) می‌باشد و روش آماری به صورت تصادفی از طریق نمونه‌گیری در دسترس می‌باشد.

فصل اول
کلیات
1-1مقدمه
سلامتی از بهترین موهبت‌های خداوندی است. از جمله علل و عواملی که به این سلامتی را هدید می‌کنند بیماریها و اختلالات مختلف هستند که اختلالات بدشکلی هراسی بدنی (body dismorphic disorder و احساس چاقی روانی Body Image از جملة آنها می‌‍باشد.
امروزه یکی از دغدغه‌ها و نگرانی‌های افراد مربوط به ظاهر و شکل بدن خود می‌باشد و به نوعی رسیدگی به وضعیت ظاهری خود را مورد توجه و دقت قرار می‌دهند. اما افراد و گروههای در جوامع مختلف از جمله در ایران وجود دارند که به این موضوع اهمیت و توجه بیشتری می‌دهند و به طور وسواس گونه‌ای وقت زیادی صرف این موضوع می‌کنند.
گرچه BDD به عنوان یک اختلال خوردن، اختلال وسواسی جبری و یا یک اختلال بدشکلی در نظر گرفته شده، اما در هر حال یک اختلال تصور بدنی با تأثیرات اجتماعی – روانشناختی و احتمالاً بیولوژیکی متصور می‌شود. ابزارهای ارزیابی همراه با خصوصیات قابل قبول زیست شناختی به منظور بررسی و مقایسه اختلالات BDD به وجود آمده‌اند. ارزیابی‌ها و نتایج نهایی از بررسی عملکردهای کنترل شده بیان می‌دارد که عملکردهای رفتاری شناختی در BDD می‌تواند به همان اندازة تأثیر نامطلوب نابهنجاری‌های مربوط به اختلال‌های وسواسی سری و پرخوری عصبی باشد.
عمده‌ترین شکایات شامل جنبه‌هایی مثل موی سر و بدن، خصویات صورت، لکه‌های پوستی، ران‌ها، شکم، پستان‌ها، کفل‌ها، و اندام‌های تناسلی می‌باشد. مشخص است که اکثر بیماران دارای چندین علامت بد شکل هستند. در سال‌های اخیر توجه بسیاری به مسائل و موضوعات تصور بدنی مربوط با BDD جلب شده است.
افراد مبتلا به BDD به علت ترس و هراس و نارضایتی که از بدشکلی و ظاهر بدن خود دارند درصدد رفع و از بین بردن آن به پزشکان و متخصصان تغذیه و لاغری و جراحان پلاستیک مراجعه می‌کنند. این گرایش روزافزون در خصوص نابهنجاری‌ها و اختلالات بدشکلی بدنی باعث ایجاد ارزیابی‌ها و مطالعات بسیاری شده است.
1-2طرح مسئله و اهمیت آن:
آیا شدت ابعاد مختلف بدشکلی هراسی بدنی وچاقی روانی در بین دانش‌آموزان دختر و پسر دورة متوسطه تفاوت معنی‌داری دارد یا نه؟
اولین موضوعی که در مورد این مسئله مطرح می‌شود تفاوت بین دانش‌آموزان دختر و پسر دورة متوسطه می‌باشد که تا حدودی متفاوت هستند و این تفاوت منجر به ارزیابی‌های مختلف در پژوهشهای علمی توسط محققین شده است که نگرشها و دیدگاه‌های افراد دو گروه را مورد سنجش و بررسی و مقایسه قرار داده‌اند.
در این پژوهش سعی بر آن است که چگونگی تفاوت و یا عدم تفاوت بین دانش‌آموزان دختر و پسر دورة متوسطه را از لحاظ نگرش و ذهنیتی که راجع به ظاهر و شکل بدنی و جسمی خود دارند، براساس متغیرهای مختلف از جمله سن، وزن، رشته تحصیلی، پایه تحصیلی،آخرین مدل تحصیلی، تحصیلات پدر، تحصیلات مادر، رتبة تولد، تعداد برادر و خواهر مورد مقایسه و بررسی قرار گرفته شود.
به وسیلة پرسشنامه افراد را براساس معیارهای اختلال بدشکلی بدنی و چاقی روانی مورد مقایسه قرار داده‌ایم.
1-3اهمیت موضوع پژوهش:
اختلال بدشکلی بدنی توسط چهارمین ویرایش کتاب راهنمای تشخیصی آماری اختلالات روانی (انجمن روانپزشکی آمریکا 1994 DSM-IV) به عنوان دقت و توجه به برخی اختلالات تصوری در ظاهر فیزیکی تعریف می‌شود و این دقت و توجه بسیار به ظاهر تا حدودی وقت گیر بوده و باعث ایجاد نواقص و اختلال در عملکرد می‌گردد. علائم و نشانه‌های نارضایتی در شکل و اندازة بدن که در واقع عملکرد اختلالات خوردن نیز می‌باشد، دلیل عمدة اختلال بدشکلی بدنی می‌باشد.
گرچه BDD به عنوان یک اختلال خوردن، اختلال وسواسی سیری و یا یک اختلال بدنی شکل در نظر گرفته شده، اما در هر حال یک اختلال – تصور بدنی با تأثیرات اجتماعی – روانشناختی و احتمالاً بیولوژیکی تصور میشود.
با توجه به اختلال بد شکلی بدنی و چاقی روانی و عواقب ناشی از آن می‌توان به اهمیت موضوع پژوهش پی برد
طبق گفته «روزن» طرح و اندیشه کلی به قرار زیر است:
«من در ظاهر از هر لحاظی ناقص به نظر می‌رسم و دیگران متوجه معایب و نقایص شخصی من می‌باشند و به نظر آنها من شخص زشت، منحرف و بدون اعتماد به نفس هستم و مرا شخص منفی ارزیابی می‌کنند و ظاهر شخصی من این خصوصیات منفی را در مورد شخصیت وجودیم نسبت به دیگر افراد ثابت می‌کند.» با چنین دیدگاهی در موقعیت‌ها و وضعیت‌های اجتماعی هم فرد بسیار دقیق و به عبارتی وسواس گونه می‌باشد و در اجتماع و در برابر دیگر افراد هم به ظاهر فیزیکی خویش وسواسی بسیار دارد که این یک اختلال روانی است.
ارتباط و نسبت جایگزین در واقع همان ارتباط بیش از حد میزان دقت و توجه به ظاهر فردی، حصول تنفر و بیزاری شخص از ظاهر فیزیکی خویش نسبت به میزان نگرانی از ارزیابی شدن توسط دیگران می‌باشد. سطوح عملکرد در این بیماری متفاوت است. اکثر افراد در عملکردهای اجتماعی محدود شده، مستعد و توانا می‌باشند و از شیوه‌های بسیاری برای اجتناب از قرار گرفتن کامل ظاهر خویش در معرض دید عموم استفاده می‌نمایند. برخی از این استراتژی‌های دروی و خودداری کردن شامل پنهان کردن و استتار نمودن ظاهر خویش و استفاده از لباش‌های پوشیده در جهت پنهان کردن نواقص و آرایش کردن جهت نمایان نشدن معایب و نواقص شخصی و ظاهری آنان است.
در هر صورت برای برخی از افراد، احساس شرم و ترس از رد شدن و پذیرفته نشدن توسط مردم، منجر به انزوای اجتماعی و طرد شدن می‌گردد و باعث می‌شود عده‌‍ای خود را در خانه پنهان سازند.
در یک بررسی حدود 30 درصد بیماران دارای اختلال BDD خود را دست کم به مدت یک هفته یا بیشتر در خانه پنهان می‌کنند. این گونه بیماران ممکن است در خطر خودکشی هم قرار داشته باشند.
از دیگر علائم و نشانه‌های بارز و مشخص اختلال BDD، وجود عملکردهای رفتاری پیچیده و مبهم در بررسی و پیشبرد و مخفی ساختن نقایص و معایب است. این رفتارها می‌تواند به شکل دقت و توجه بسیار در آیینه جهت بررسی معایب ظاهری و اصلاح آرایش بسیار، درست کردن و آرایش بسیار موی سر و یا شستن آن، مقایسة خود با دیگران و خواستن اظهار نظرات مردم و دیگران در مورد آنان می‌باشد. این عملکردهای رفتاری غالباً تکراری و زمان گیر می‌باشند.
افرادیکه از این بیماری (BDD) رنج می‌برند، دارای اعتماد به نفس پایین می‌باشند و تنها راه ممکن در پیشبرد اعتماد به نفس در واقع پیشبرد راه‌هایی است که آنان را خوب جلوه نمایند.
با توجه به موارد زیر می‌توان به اهمیت موضوع پژوهشی پی برد.
1-4اهداف تحقیق:
هدف اصلی: با توجه به تفاوت آماری بد شکلی بدنی و چاقی و زیرساختهای متفاوت روانی – اجتماعی و فیزیولوژیک دختران و پسران دورة متوسطه هدف اصلی این پژوهش آن است که نشان دهد بین شدت ابعاد بد شکلی بدنی و چاقی روانی در دو جنس براساس متغیرهای ذکر شده تفاوت وجود دارد.

هدف فرعی: اهداف فرعی این تحقیق به قرار زیر می‌باشد:
1-مقایسه شدت بدشکلی بدنی و چاقی در پسران و دختران دورة متوسطه چگونه است؟
2-تأثیر وزن کم و زیاد در میزان بدشکلی بدنی دانش آموزان چگونه است؟
3-شدت بدشکلی بدنی و چاقی در بین دانش‌آموزانی که در رشته‌های مختلف تحصیل درس می‌خواند چگونه است؟
4-شدت بدشکلی بدنی و چاقی بین معدل‌های مختلف، میزان تحصیلات پدر و مادر، رتبة تولد فرزند و تعداد خواهر و برادر چگونه است؟
1-5تدوین فرضیة تحقیق
فرضیة اصلی: بین دانش‌آموزان دختر و پسر دبیرستانی از نظر بدشکلی بدنی تفاوت معنی‌داری وجود دارد.
فرضیات فرعی:
1-بین دانش‌آموزان دختر و پسر دبیرستانی از نظر چاقی روانی تفاوت معنی‌داری وجود دارد.
2-بین دانش‌آموزان رشته‌های مختلف تحصیلی از نظر بدشکلی بدنی تفاوت وجود دارد؟
3-بین دانش‌آموزان رشته‌های مختلف تحصیلی از نظر چاقی بدنی تفاوت معنی‌داری وجود دارد؟

1-6سوالهای تحقیق:
1-آیا بین میزان وجود بدشکلی هراسی بدنی و چاقی روانی در دانش‌آموزان دختر و پسر دورة متوسطه تفاوت معنی‌درای وجود دارد؟
2-آیا بین میزان وجود بدشکلی بدنی و چاقی بین دانش‌آموزان با وزن زیاد با دانش‌آموزان با وزن کم تفاوت معنی‌داری وجود دارد؟
3-آیا بین میزان وجود بدشکلی بدنی و جاقی بین دانش‌آموزان رشته‌های ریاضی – انسانی و تجربی تفاوت معنی‌داری وجود دارد؟
4-آیا بین میزان وجود بدشکلی بدنی و چاقی دانش‌آموزان با معدل بالای 5/17و پایین 5/17 تفاوت معنی‌داری وجود دارد؟
5-آیا بین میزان وجود بدشکلی بدنی و چاقی و میزان تحصیلات پدر و مادر دانش‌آموزان تفاوت معنی‌درای وجود دارد؟
6-آیا بین میزان وجود بدشکلی بدنی و چاقی و رتبة تولد تفاوت معنی‌درای وجود دارد؟
7-آیا بین میزان وجود بدشکلی بدنی و چاقی و تعداد اعضای خانواده تفاوت معنی‌داری وجود دارد؟
8-آیا بین میزان وجود بدشکلی بدنی و چاقی و تعداد خواهر و برادر دانش‌آموزان تفاوت معنی‌داری وجود دارد؟

1-7تعاریف نظری و عملیاتی واژه‌ها،
بدشکلی بدنی: باور خیالی (نه در ابعاد هذیانی) مبنی بر وجود نقص در تمام یا قسمتی از ظاهر بدن
چاقی روانی: باور خیالی (نه در ابعاد هذیانی) مبنی بر وجود چاقی در تمام یا قسمتی از ظاهر بدن
دانش‌آموزان: کسانی که در مدارس مشغول آموختن دانش می‌باشند که در این پژوهش 15 تا 18 سالگی در این مدارس تحصیل می‌کنند.
جامعة آماری : دانش آموزان دبیرستان دخترانة سعدی شهر مشهد و دانش آموزان دبیرستان پسرانة مالک اشتر شهر مشهد در ناحیة 4 می‌باشد.
روش تحقیق توصیفی و روش نمونه گیری تصادفی می‌باشد ابزار مورد استفاده در این تحقیق پرسشنامه می‌باشد که در اختیار دانش آموز قرار می‌گیرد. طرح زمینه یابی است و تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از نرم‌‍افزار spss صورت گرفته است – Anova یک طرفه

فصل دوم
پیشینه یا ادبیات
دو گروه عمده از اختلالات روانپزشکی عبارتند از:
1-اختلالات روانپزشکی که موجب علایم جسمی می‌شوند که شایع‌ترین آن عبارتند از اختلال سازگاری، تمام انواع اختلالات اضطراب و اختلال افسردگی
2-اختلالات شبه جسمی Somotoform
مشخصه این گروه از اختلالات که تعریف دقیقی ندارند عبارتست از نگرانی مداوم در باره سلامت جسمی و وجود علایم جسمی غیر قابل توجیه بدون اینکه اختلال روانپزشکی زمینه‌ای یا انگیختگی هیجانی وجود داشته باشد. تظاهر اصلی این اختلالات، نگرانی غیر طبیعی در باره سلامتی است.
اختلالات شبه جسمی عبارتند از: اختلال جسمانی کردن، خود بیمارانگاری، ترس از بدشکلی، اختلال درد شبه جسمی و اختلال شبه جسمی متمایز نیافته.
2-1اختلالات شبه جسمی در DSMIV
طبق چهارمین ویراست راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (Dsm-Iv) اختلالات شبه جسمی با علائم جسمی حاکی از یک بیماری داخلی، در حالیکه علائم آن با اختلال طبی، مصرف مواد و یا یک اختلال روانی دیگر قابل توجه نیست، مشخص می باشد. شدت علائم برای ایجاد ناراحتی قابل ملاحظه برای بیمار یا اختلال در عملکرد اجتماعی، شغل یا سایر زمینه‌ها کافی است. علائم اختلالات شبه جسمی عمد‍اَ ایجاد نمی‌شوند؛ به گونه‌ای که در اختلال ساختگی و تمارض مطرح است.
اما هیچ اختلال طبی قادر به توجیه کامل علائم جسمی نیست، برای تشخیص یک اختلال شبه جسمی متخصص باید قانع شود که شروع، شدت و طول مدت علائم رابطة قوی با عوامل روانشناسی دارند.
در چهارمین چاپ راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (Dsm.Iv)پنج اختلال شبه جسمی خاص شناخته شده است؛ 1-اختلال جسمانی کردن با شکایات جسمی متعدد که به دستگاههای مختلف بدن مربوط می‌شوند مشخص است؛ 2-اختلال تبدیلی با یک یا دو شکایت نورولوژیک مشخص است؛ 3-خود بیمار انگاری بیشتر با باور بیمار به داشتن یک بیماری خاص مشخص است تا تمرکز روی علائم؛ 4-اختلال بدریختی بدن با باور اشتباهی یا درک اغراق‌آمیز از معیوب بودن قسمتی از بدن مشخص است؛ 5-اختلال درد با علائم درد که یا فقط به عوامل روانشناختی مربوطند باعث تأثیر عوامل روانشناختی شدت می‌یابند مشخص می‌باشد.
Dsm.Iv دو طبقه تشخیص ته مانده هم برای اختلالات شبه جسمی دارد : اختلال شبه جسمی نامتمایز مشتمل است بر اختلالات شبه جسمی که به گونه‌ای دیگر توصیف نشده‌اند و حداقل به مدت شش ماه یا بیشتر دوام داشته‌اند. اختلال شبه جسمی که به گونه‌ای دیگر مشخص نشده است(Nos)
طبقه‌ای برای آن گروه از اختلالات شبه جسمی است که شامل ملاک‌های اختلالات شبه جسمی سابق‌الذکر نمی گردند.
ICD-10 2-2 اختلالات شبه جسمی در طبقه‌بندیICD-10 در همین باز نگری طبقه بندی آماری بین‌المللی بیماری‌ها و مسائل بهداشتی وابسته (ICD-10) اختلالات شبه جسمی را تظاهر مکرر علائم جسمی، همراه با درخواست مکرر برای ارزیابی طبی توصیف می‌کند، هر چند به بیماران از طرف پزشکان معالج اطمینان داده شده است که علائم اساس فیزیکی ندارند. اگر اختلال جسمی ، وجود داشته باشد، قادر به توجیه علائم بیماری یا ناراحتی‌های حاصل از آن نیست. و هر چند علائم ممکن است گاهی به تجارب ناخوشایند درونی یا برونی مربوط باشد بیماران از جستجوی عامل احتمالی اختلال‌های خود امتناع می‌کنند.
هم پزشکان و هم بیماران ممکن است در تلاش برای فهم و رفع این اختلالات احساس ناکامی پیدا کنند. بیمارانی که نمی‌توانند پزشکان خود را به جسمانی بودن مسائل خود قانع کنند غالباً رفتار نمایشی نشان می‌دهند. طبقات اختلالات شبه جسمی در DSM-IV و ICD-10 مشابه هستند به استثناء اینکه در ICD-10 اختلال بدریختی بدن یک زیر طبقه است. ICD-10 همچنین بر این نکته تأکید می‌کند که تشخیص افتراتی اختلالات شبه جسمی ایجاب می‌کند که پزشک بیمار را به خوبی بشناسد. درجه اعتقاد بیمار ممکن است موقتاً با اطمینان‌بخشی و معاینه جسمی کاهش یابد، اما این اختلالات یک راه مقبول فرهنگی برای ابراز بیماری جسمی و توصیف علائم جسمی است.
ICD-10 همچنین تشخیص واجد علائم و نشانه‌های بسیار منطبق بر طبقات اضطرابی، افسردگی و جسمانی کردن DSM-IV است در اینجا منظور می‌کند.

2-4-اختلال بدریختی بدن:
در DSM-IV اختلال بدریختی بدن (body dysmorphic disorder) عبارتست از اشتغال ذهنی با یک نقص جسمی تصویری (مثلاً، بینی بدریخت) یا دگرگونی مبالغه‌آمیز یک عیب خفیف و جزئی. برای اینکه اینگونه نگرانی اختلال روانی شمرده شود باید ناراحتی قابل ملاحظه برای بیمار به وجود آورده و با ایجاد اختلال در زندگی شخصی، اجتماعی یا شغل بیمار همراه باشد، این اختلال بیش از 100 سال قبل شناخته شده و نامگذاری گردید.
اختلال به وسیلة امیل‌کریلین شناخته شد، که آن را یک نوروز وسواسی تلقی نمود و پیرژانه، که آن را وسواس شرم از شکل بدن، نامید. فروید در مورد این اختلال در شرح خود از Wolf man که نگرانی شدید در مورد دماغ خود داشت قلم‌فرسائی کرد.
هرچند ترس از بدریختی (dysmorpho-phobia) در اروپا بسیار شناخته شده و مطالعه می‌گردید، فقط در سال 1980 و با چاپ DSM III این اصطلاح به عنوان یک نمونه آتیپیک اختلال شبه جسمی، اختصاصاً در ملاک‌های تشخیصی ایالت متحده ظاهر گردید.
در DSM III-R و DSM-IV این اختلال به اختلال بدریختی بدن تغییر یافته است چون تدوین کننده‌های DSM معتقدند که ترس از بدریختی بطور نادرست تلویحاً وجود الگوی رفتاری اجتناب‌ فوبیک را می‌رساند.
A: اختلال جسمانی کردن: 1 سابقة شکایات فیزیکی متعدد به قبل از 30 سالگی شروع شده، چندین سال دوام یافته و منجر به درمان جزئی یا اختلال قابل ملاحظه در کارکرد اجتماعی، شغل یا سایر زمینه‌های مهم گردیده است. هر یک از ملاک‌های زیر باید موجود بوده و علائم به طور منفرد زمانی در طول سیر، اختلال روی دهند.
(1)چهار علامت درد: سابقه درد مربوط به حداقل چهار محل یا کارکرد (مثل سر، شکم، کمر یا پشت، مفاصل، اندام‌ها، سینه، مقعد، در جریان رابطه جنسی، قاعدگی یا ضمن دفع ادرار)
(2)دو علامت معدی-روده‌ای: سابقه حداقل دو علامت معدی-روده‌ای به غیر از درد (مثل تهوع، اسهال، نفخ، استفراغ، خارج از دوره حاملگی، و عدم تحمل چندین نوع غذای متفاوت)
(3)یک علامت جنسی: سابقه حداقل یک علامت جنسی یا تناسلی به غیر از درد (مثل بی‌تفاوتی جنسی، اختلال کنشی نعوطی یا مربوط انزال، بی‌نظمی قاعدگی، خونریزی شدید قاعدگی، استفراغ در تمام دوره حاملگی)
(4)یک علامت نمررولوژیک کاذب: سابقه حداقل یک علامت یا نقص یادآور اختلال عصبی که محدود به درد نباشد (علائم تبدیلی نظیر کوری، دوبینی، کری، فقدان حس لمس یا درد، توهم، آفونی، اختلال هماهنگی یا تعادل، فلج یا ضعف موضعی، اشکال در بلع، اشکال در نفس کشیدن، احتباس ادراری، تشنج، علائم تجزیه‌ای مثل آمنزی، یا فقدان هوشیاری به غیر از حالت ضعف).
-وجود یک یا دو
(1)پس از تحقیق کافی، هر یک از علائم موجود در ملاک B به طور کامل برحسب یک بیماری عمومی شناخته شده یا تأثیر مستقیم یک ماده (تأثیر صدمات، داروهای مجاز یا غیرمجاز یا الکل) قابل توجیه نیست.
(2)وجود یک اختلال طبی عمومی وابسته وجود دارد، شکایات جسمی یا ناتوانی اجتماعی و شغل حاصل فراتر از آن است که با توجه به سابقه، معاینه جسمی، یا یافته‌های آزمایشگاهی انتظار می‌رود.
-علائم عمداً ایجاد نشده و بیمار ادای علائم را درنمی‌آورد (به طوری که در اختلال ساختگی یا تمارض است)
2-همه‌گیرشناسی:
a-شیوع در طول عمر در جمعیت کلی 1/0 تا 5/0درصد
b-بیشتر زنها را مبتلا می‌سازد.
c-1 تا 2درصد تمام زنها را مبتلا می‌سازد.
d-در افراد کم‌سواد و گروه‌های اجتماعی – اقتصادی پائین شایعتر است.
e-سن شروع معمولاً در نوجوانی و اوائل بزرگسالی است.
3-سبب‌شناسی:
a-روانی اجتماعی. سرکوبی یا بازداری خشم معطوف به دیگران و برگشت خشم به طرف خود می‌تواند مسئول بروز علائم باشد. سازمان شخصیتی، تنبیه‌گر یا سوپرایگو قوی، پائین بودن احترام به نفس یافته شایعی است. همانندسازی با پدر یا مادری که الگوی یک شخص بیمار است.
برخی از عوامل پویائی مشابه افسردگی.
b-ژنتیک، سابقه خانوادگی مثبت، در 10 تا 20% مادران و یا خواهران بیماران مبتلا، دوقلوها نرخ تطابق 29% برای یک تخمکی‌ها و 10% برای دوتخمکی‌ها
4-آزمون‌های لابراتواری و روانشناختی. نابهنجاری عصبی-روانی جزئی در برخی از بیماران (مثل ارزیابی اشتباهی درونداد جسمی – حسی)
5-فیزیوپاتولوژی. هیچ مصرف طولانی داروها ممکن است عوارضی به وجود آورند که ربطی، با شکایات جسمی شدن ندارند.
6-روان‌پویائی: سرکوبی آرزو یا تکانه که از طریق شکایات جسمانی ابراز می‌شود. تعارض‌های سوپرایگو، بطور نسبی با علائم ابراز می‌شود. اضطراب تبدیل به علائم خاص می‌گردد.
7-تشخیص افتراقی:
a-علل معنوی جسمانی را رد کنید.
b-اسکلروز مولیتپل برای ضعف
c-ویروس ابشتاین – بار برای سندرم خستگی مزمن
d-پورفیری برای درد شکمی
e-هزیان سوماتیک در اسکیزوفرنی دیده می‌شود.
f-حملات هراس علائم قلبی-عروقی دارند که متناوب و دوره‌ای است.
g-اختلال تبدیلی علائم معدودتر با معنی سمبولیک روشنتر دارد.
h-اختلال ساختگی – تقلید هشیارانه علائم برای کسب نقش بیمار، معمولاً مشتاق بستری شدن در بیمارستان است.
i-اختلال درد شبه جسمی – درد معمولاً تنها شکایت است.
8-سیر و پیش‌آگهی:
a-سیر مزمن با بهبودهای محدود، معهذا شدت شکایات ممکن است نوساندار باشد. عوارض مشتمل است بر جراحی غیرضروری. بررسی طبی مکرر، وابستگی داروئی و / یا عوارض جانبی داروهای تجویز شده غیرضروری.
b-افسردگی شایع است.
9-درمان:
a-داروئی. از تجویز داروهای روان گردان اجتناب کنید، مگر در دوره اضطراب / افسردگی حاد، چون بیمار تمایل به وابستگی روانی دارد. ضدافسردگی‌ها در افسردگی ثانوی مفید واقع می‌گردند.
b-روانشناختی. روان‌درمانی حمایتی یا بینش‌گرا به طور دراز مدت برای ایجاد آگاهی در مورد عوامل پویایی و / یا حمایت در جریان رویدادهای استرس‌آمیز زندگی ضروری است، همینطور به منظور پیشگیری از سوء مصرف مواد، از این مطلب به آن مطلب شتافتن و اعمال و آزمون‌های تشخیصی غیرضروری.
B-اختلال شبه جسمی نامتمایز
1-تعریف. طبقه ته مانده‌ای که برای توصیف شکل نسبی اختلال شبه جسمی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
2-تشخیص، نشانه‌ها و علائم: بیمار ممکن است شکایات جسمی متعدد داشته باشد اما نه به شدت کافی یا چنان مبهم که متضمن تشخیص اختلال شبه جسمی کامل باشد.
احساس خستگی عمومی شایعترین سندرم این طبقه است.
3-تشخیص افتراقی: اختلال شبه جسمی – علائم متعدد با چندین سال سابقه، قبل از 30 سالگی اختلال شبه جسمی Nos- علائم کمتر از 6ماه
اختلال افسردگی، ساسی، اختلالات اضطرابی، اختلالات انطباق – غالباً علائم غیرقابل توجیه دارند. اختلال ساختگی و تمارض – علائم عمداً تولید شده یا تقلید می‌شوند.
C-اختلال تبدیلی
1-تعریف. شخص با یک یا دو علامت عصبی مربوط به تعارض یا نیاز روانشناختی، نه اختلال جسمی، عصبی یا وابسته به دارد.
2-تشخیص علائم و نشانه‌ها:
a-نابهنجاری‌های حرکتی: فلج، آتاکسی، اشکال در بلع، استفراغ، آفونی.
b-اختلالات هوشیاری: تشنج کاذب، بیهوشی
c-تغییرات یا اختلالات حسی: کوری، کری، آنوسمی، بی‌حسی، بی‌دردی، دوبینی، بی‌حسی با الگوی جوراب – دستکش (تابع راه‌های حسی معلوم نیست)
d-رابطه زمانی نزدیک بین علامت و استرس یا هیجان شدید
e-علائم سمت چپ شایعتر از علائم سمت راست است.
f-بیمار واقف نیست که علائمش قصداً تولید می‌شوند.
g-علامت یک الگوی واکنش مجاز فرهنگی نبوده، و پس از تحقیقات مناسب، قابل توجیه براساس یک اختلال فیزیکی نمی‌باشد.
3-همه‌گیرشناسی:
a-بروز و شیوع: 10درصد بیماران در بیمارستان، 5-15درصد تمام بیماران روانپزشکی سرپائی.
b-سن: اوائل بزرگسالی، اما ممکن است در سنین میانه / سالمندی دیده شود.
c-نسبت: مرد به زن 1 به 2
d-سابقه خانوادگی: در اعضاء خانواده عیار بیماری بالاتر است.
e-در گروه‌های اجتماعی: اقتصادی پایین و افراد کم‌سواد شایعتر است.
4-سبب‌شناسی:
a-بیولوژیک
1-علامت بستگی به فعال شدن مکانیسم‌های مهاری مغز دارد.
2-انگیختگی قشری مفرط مکانیسم‌های مهاری سلسله اعصاب مرکزی (CNS) را در سیناپس‌ها، تنه دماغی، سیستم فعال کننده شبکه‌ای به فعالیت وا می‌دارد..
b-روانشناختی
1-ابراز تعارض ناخودآگاه روانشناختی که سرکوب شده است.
2-اختلال شخصیتی پیش از بیماری- اجتنابی (دوری گزین)، نمایشی
3-تکانه، مثلاً جنسی یا پرخاشگری، مقبول ایگو نبوده و از طریق علائم تغییر شکل می‌دهد.
4-همانندسازی با عضو خانواده که علائمی از فرم واقعی همان بیماری را دارد.
5-آزمونهای لابراتواری و روانشناختی
a-پتانسیل فراخوانده نشان دهنده اختلال درک جسمی-حسی است: کاهش یا فقدان در طرف معیوب
b-اختلاف شناختی خفیف، نقص‌های مربوط به توجه، و تغییرات بصری-ادراکی در مجموعه آزمون هالستد-ریتان
c-پرسشنامه شخصیتی چند وجهی مینوسوتا – 2 و آزمون رور شاخ افزایش سائق‌های غریزی، سرکوبی جنسی پرخاشگری مهار شده نشان می‌دهد.
6-فیزیوپاتولوژی. تغییری دیده نمی‌شود.
7-روان پویائی
a-لابل ایندیفرانس
عبارتست از فقدان نگرانی بیمار در مورد بیماریش
b-نفع اولیه (Primary gain) به کاهش اضطراب با واپس زدن تکانه نامقبول اطلاق می‌شود. نمادسازی تکانه بصورت علامت، مثلاً، دست فلج شده از ظاهر شدن تکانه پرخاشگرانه جلوگیری می‌کند.
C-سایر مکانیسم‌های دفاعی. واکنش‌سازی، انکار، جابه‌جایی
d-نفع ثانوی: (Secondory gain): به مزایای بیماری، مثل اخذ غرامت از دادخواهی (نوروز جبران) اجتناب از کار، وابسته بودن به خانواده. بیمار معمولاً فاقد بینش نسبت به عامل پویائی است.
8-تشخیص افتراقی: کار مهم تفکیک از اختلالی است که اساس عضوی دارد. تا 30درصد بیماران دارای این تشخیص بیماری جسمی همراه نیز دارند.
تشخیص افتراقی اختلال تبدیلی از:
1-اسکیزوفرنی – اختلال تفکر
2-اختلال خلقی – افسردگی یا مانی
3-تمارض و اختلال ساختگی با علائم جسمی مشکل است اما متمارض‌ها به ساختگی بودن علائم خود واقف بوده و نسبت به آنچه انجام می‌دهند بینش دارند. مبتلایان به اختلال ساختگی نیز از تقلیدی که در می‌آورند آگاهند، اما این کار را به دلیل آنکه بیمار شده و در بیمارستان بستری شوند انجام می‌دهند.
Dاختلال درد:
1-تعریف: اختلال در شبه جسمی اشتغال ذهنی با درد، در غیاب بیماری جسمی مسئول شدت آن است. درد تابع توزیع نور آناتومیک نیست. استرس و تعارض ممکن است رابطه نزدیک با شروع و شدت درد داشته باشد.
2-تشخیص، نشانه‌ها و علائم:
A-درد در یک یا چند ناحیه تشریحی قسمت عمده شکل بالینی را تشکیل می‌دهد و از شدت کافی برای ایجاب توجه بالینی برخوردار است.
B-درد موجب ناراحتی یا اختلال بارز در عملکرد اجتماعی یا شغلی یا سایر زمینه‌ها می‌گردد.
C-عوامل روانشناختی در شروع، تشدید، شدت، یا دوام درد حائز نقش مهم تلقی می‌شوند.
D-علامت یا نقص بطور ارادی ایجاد یا تقلید نمی‌شود (برخلاف اختلال ساختگی و تمارض)
E-اشتغال ذهنی را نمی‌توان حاصل اختلال خلقی، اضطرابی یا یک اختلال پیسکوتیک تلقی کرد یا مشمول ملاک‌های دیسپارونیا حساب کرد.
F-درد ممکن است با علائم حسی-حرکتی موضعی مانند پارستزی یا بی‌حسی همراه باشد یا علائم افسردگی شایع است.
3-همه‌گیرشناسی:
شروع در هر سنی، بخصوص دهه چهارم و پنجم عمر، در زنها شایعتر از مردها است. قرائنی از وجود میزان بروز بالاتر درد، الکلیسم و افسردگی در بستگان درجه اول.
4-سبب‌شناسی:
a-رفتاری. رفتارهای درد ممکن است با پاداش تقویت شود. مثلاً علائم درد اگر با توجه دیگران یا اجتناب از فعالیت نامطلوب دنبال شود ممکن است شدت یابد.
b-بین فردی. درد وسیله‌ای برای تعزیه گردانی و اخذ امتیاز در روابط، مثلاً تحکیم ازدواجی متزلزل است.
c-زیست‌شناختی. بعضی از بیماران ممکن است اختلال درد داشته باشند، تا یک اختلال روانی دیگر. چون ناهنجاری‌های شیمیائی و ساختمانی و حسی و لیبمیک آنها را نسبت به درد حساس می‌سازد.
5-روان پویائی:
ممکن است بیمار تعارضی درون روانی را به طور سمبولیک از طریق جسمانی ابراز کند شخص ممکن است درد روحی را دلیل ضعف تصور کرده و آن را به جسم منتقل سازد. درد می‌تواند وسیله‌ای برای جلب محبت یا تنبیه باشد. مکانیسم‌های دفاعی درگیر در این اختلال مشتملند بر جابه‌جائی، جانشین‌سازی، و سرکوب.
E. خود بیمار انگاری:
1-تعریف. ترس یا باور بیمارگونه از مبتلا بودن به یک بیماری جدی در حالیکه چنین چیزی وجود ندارد.
2-تشخیص، علائم و نشانه‌ها.
A-هر عضو یا دستگاه کنشی ممکن تأثیرپذیرد، دستگاه گوارش و قلب عروقی بیش از همه.
B-بیمار باور دارد که بیماری یا اختلال کنشی وجود دارد.
C-معاینه جسمی منفی یا آزمایشات لابراتواری بیمار را قانع می‌کند اما فقط برای مدتی کوتاه، آنگاه علائم عود می‌کند (در هذیان سوماتیک، بیمار را نمی‌توان اطمینان بخشید).
D-طول مدت اختلال حداقل 6 ماه است.
e-باور در ابعاد هذیان نیست.
3-همه‌گیرشناسی: شروع در هر سنی به خصوص دهه چهارم و پنجم عمر، در زن‌ها شایعتر از مردها است. قرائنی از وجود میزان بروز بالاتر درد، الکلیسم و افسردگی در بستگان درجه اول.
4-سبب شناسی:
A-رفتاری، رفتارهای درد ممکن است با پاداش تقویت شود. مثلاً‌علائم درد اگر با توجه دیگران یا اجتناب از فعالیت نامطلوب دنبا شود ممکن است شدت یابد.
B-بین فردی- درد وسیله‌ای برای تعزیه گردانی و اخذ امتیاز در روابط، مثلاً تحکیم ازدواجی متزلز است.
c-زیست شناسی، بعضی از بیماران ممکن است اختلال درد داشته باشند، تا یک اختلال روانی دیگر – چون ناهنجاری‌های شیمیائی و ساختمانی و جسمی و لیبمیک آن‌ها را نسبت به درد حساس می‌سازد.
5-روان پویائی: ممکن است بیمار تعارضی درون روانی را به طور سمبولیک از طریق جسمانی ابراز کند شخص ممکن است درد روحی را دلیل ضعف تصور کرده و آن را به جسم منتقل سازد. درد می‌تواند وسیله‌ای برای جلب محبت یا تنبیه باشد. مکانیسم‌های دفاعی درگیر در این اختلال مشتملند بر جا به جائی، جانشین سازی و سرکوب.
e. خود بیمارانگاری:
1-تعریف. ترس یا باور بیمارگونه از مبتلا بودن به یک بیماری جدی در حالیکه چنین چیزی وجود ندارد.
2-تشخیص، علائم و نشانه‌ها.
A-هر عضو یا دستگاه کنشی ممکن تأثیر پذیرد، دستگاه گوارش و قلب عروقی بیش از همه.
B-بیمار باور دارد که بیماری یا اختلال کنشی وجود دارد.
c- معاینه جسمی منفی یا آزمایشات لابراتوری بیمار را قانع می‌کند. اما فقط برای مدتی کوتاه، آنگاه علائم عود می‌کند (در هذیان سوماتیک،‌ بیمار را نمی‌توان اطمینان بخشید).
D-طول مدت اختلال حداقل 6 ماه است.
e- باور در ابعاد هذیان نیست.
3-همه گیر شناسی
A-بروز/شیوع – 10درصد تمام بیماران داخلی
b- مرد و زن به یکسان مبتلا می‌گردند.
c-در تمامی سنین دیده می‌شود، در مردها در دهه چهارم و در زن‌ها در دهه پنجم عمر به اوج می‌‍رسد.
D- دوقلوها متشابه و در بستگان درجه یک نیز دیده می‌شود.
4-سبب شناسی:
a - ریشه روانزا دارد اما ممکن است بیمار حساسیت مادرزادی نسبت به اعمال و احساس‌های بدنی داشته و آستانه پائین نسبت به درد و ناراحتی جسمی داشته باشد.
B-پرخاشگری نسبت به دیگران از طریق عضو خاصی از بدن معطوف به خود شخص می‌گردد.
c-عضو مبتلا ممکن است معنی سمبولیک مهمی داشته باشد.
5-آزمون‌های لابراتوری و روانشناختی:
a-معاینه جسمی مکرر برای رد بیماری داخلی منفی است.
B-MMPI صعود مقیاس هیستریک را نشان می‌دهد.
C-پاسخ‌های رنگی متعدد در آزمون رورشاخ
69-روان پویائی
سرکوبی خشم معطوف به دیگران به جابه‌جائی خشم به طرف شکایات جسمی، درد و رنج به عنوان تنبیه برای تکانه‌های نامقبول گناه یا ابطال
7-تشخیص افتراقی
تشخیص با شمول (inclusion) داده می‌شود نه بارد. اختلالات جسمی باید رد شود؛ معهذا، 15 تا 30درصد بیماران مبتلا به خودبیمارانگاری مسائل جسمی هم دارند. بررسی به منظور بیماری عضوی دلیل تأکید بر شکایت جسمی ممکن است موجب وخامت اختلال شود.
9-افسردگی: بیمار افسرده ممکن است شکایات جسمی داشته باشد یا (خودبیمارانگاری) جزئی از سندرم افسردگی باشد. نشانه‌های افسردگی، مثل آپاتی، عدم احساس لذت، و احساس بی ارزشی را بجوئید،
b-اختلال اضطرابی: با اضطراب بارز یا علائم و نشانه‌های وسواسی – جبری تظاهر می‌کند، لابل ایندیفرانس وجود ندارد.
c-اختلال جسمانی کردن: دستگاه متعدد بدن مبتلا است، شکایات مبهم
d-اختلال درد: درد شکایت عمده و معمولاً‌ تنها شکایت است.
e-تمارض و اختلالات ساختگی: سابقه با بستری شدن‌های مکرر، نفع ثانوی ما از وجود دارد. علائم فاقد ارزش سمبولیک بود، و تحت کنترل آگاهانه است. لابل ایندیفرانس وجود ندارد.
f-اختلال کنش جنسی: اگر شکایت از کنش جنسی باشد،‌تشخیص اختلال جنسی بگذارد.
8-سیر و پیش آگهی
سیر مزمن با دوره‌های بهبود تشدید معمولاً با استرس‌های قابل تشخیص زندگی همراه است.
پیش آگهی خوب با شخصیت پیش از بیماری با حداقل اختلال، و پیش‌آگهی بد با سابقه اختلال فیزیکی یا اختلال جسمی ثانوی رابطه دارد.
9-درمان
a-داروئی: هدف گیری داروئی علائم: داروهای ضد اضطراب و ضد افسردگی برای اضطراب و یا افسردگی-داروهای سروتونرژیک برای افسردگی و اختلال وسواسی – جبری، مصاحبه آمیتال می‌تواند تخلیه هیجانی و رفع احتمالی، علائم را موجب شود، معهذا، معمولاً موقتی است.
b-روانشناختی:
الف: رواندرمانی دینامیک بینش گرا معنی سمبولیک علامت و آشکار می‌سازد و مفید است. با عباراتی مثل «هر چه هست فقط در کله تو است» با بیمار رویاروئی نکنید. رابطه دراز مدت با پزشک یا روانپزشک و اطمینان بخشی که بیماری جسمی در کار نیست مفید است.
ب: هیپنوتیزم و رفتار درمانی برای ایجاد آرامش مفید هستند. اختلال تبدیلی طولانی می‌تواند پسرفت فیزیکی (مثل استئو پروز، آتروفی یا انقباض عضلانی ایجاد کند) و توجه به این مسائل ضروری است.
F-اختلال بدریختی بدن:
1-تعریف: باورخیالی (نه در ابعاد هذیان) مبنی بر وجود نقص در تمام یا قسمتی از ظاهر بدن
2-تشخیص، نشانه‌ها و علائم. بیمار از وجود نقص (مثل چروک، ریزش مو، کوچکی پستان / احلیل، لک‌های پیری، قامت) شکایت می‌کند. شکایت یا ناهنجاری فیزیکی جزئی احتمالی تناسبی ندارد. اگر یک ناهنجاری فیزیکی جزئی وجود داشته باشد، نگرانی بیمار آشکار بسیار زیاد است، با وجود این، باور بیمار شدت هذیان‌ها را به گونه‌ای که در اختلال هذیانی، نوع سوماتیک دیده می‌شود، ندارد (مثلاً شخص اظهار می‌کند که احتمالاً در وسعت نقص مبالغه می‌کند و شاید اصیلاً نقصی در کار نیست)
3-همه‌گیر شناسی، شروع از نوجوانی تا وائل جوانی است. مرد و زن به یک اندازه مبتلا می‌گردند.
4-سبب شناسی، نامعلوم
a-زیست شناسی، پاسخدهی به مواد سرو تونرژیکی حاکی از درگیری سروتونین‌ یا رابطه با یک اختلال روانی دیگر است.
b-روانشناختی، تعارض ناخودآگاه مربوط به یک قسمت دگرگون اندام را جستجو کنید.
5-آزمون‌های لابراتواری و روانشناختی، در آزمون نقش شکل آدم مبالغه / تقلیل/یا فقدان عضو مبتلا مشاهده می‌گردد.
6-فیزیوپاتولوژی: نابهنجاری بیمارگونه شناخته شده‌ای وجود ندارد. ممکن است نقص‌های جزئی جسمانی موجود باشد که باور خیالی بر روی آن بنا می‌شود.
7-روان پویائی: مکانیسم‌های دفاعی مشتمل بر سکوبی (تعارض ناخودآگاه)، مسخ و نمادسازی (قسمت بدن) و فرافکنی (باور دارند که دیگران نیز نقص خیالی را می‌بینند).
8-تشخیص افتراقی: دگرگونی تصویر بدن (Body image) در اسکیزوفرنی، اختلالات خلقی، اختلالات داخل، بی اشتهائی عصبی، پر اشتهائی عصبی، اختلال وسواسی – جبری اختلال هویت جنسی وkoro (نگرانی از چروکیدگی احلیل و رفتن به داخل شکم) نیز دیده می‌شود.
9-سیر و پیش آگهی، سیر مزمن و مراجعات پیاپی به جراحان پلاستیک و متخصصین پوست، افسردگی ثانوی ممکن است روی دهد.
در برخی موارد، دگرگونی خیالی بدن تا حد باور هذیانی پیشرفت می‌کند.
10-درمان:
a-داروهای سروتونرژیک مثل فلئو گزتین (Pruzac)، کلومپرامین به طور مؤثری حداقل در 50% موارد علائم را کاهش می‌دهند. درمان جراحی، درماتولوژیک و دندان پزشکی بندرت مؤثر است.
b-روانشناختی، رواندرمانی مفید است. تعارض‌های مربوط به علائم، احساس‌های بی کفایتی را آشکار سازید.
Body Image، شاخه‌ای از اختلال بدشکلی بدنی که در آن فرد احساس چاقی بیش از حد می‌کند و نسبت به بدن خود و چاقی آن بسیار حساس می‌باشد.
همه‌گیر شناسی: شروع اختلال در چه سنینی می‌باشد و در زن و مرد به چه اندازه‌ای می‌باشد.
سبب شناسی: علت اختلال را مورد بررسی قرار می‌دهد
a: زیست شناختی
b: روانشناختی
در مقاله‌ای که توسط شیل B. دیوید H در سال 2003 در مورد دید شکلی بدنی ارائه شده است این طور بیان گردیده است که اختلال به شکلی بدنی برای اولین بار توسط «مارسل» (1886) توجیه گردید. این اختلال در سال 1980تحت طبقه اختلالات جسمانی شکل غیر معمول، وارد DSMIII شد (انجمن روانپزشکی آمریکا-1980) همزمان با پیشرفت آگاهی در مورد اینکه این اختلال در واقع ترس و هراس از چیزی نمی‌باشد، اما یک عقیده غیر منطقی است، اصطلاح «اختلال بدشکلی بدنی» وضع شد و به عنوان یک تشخیص جداگانه DSM III R معرفی شد. در این مدت، معیارهای تشخیص مورد نیاز اختلال BDD به نظر غیر سایکوتیک می‌آید. در هر صورت، تغییرات و دگرگونی‌ها در DSM-IV امکان طبقه‌بندی به عنوان BDD، اختلال هذیانی (از نوع جسمانی شکل) یا هر دو را فراهم می‌کند.
به دلیل میزان همپوشی پایین با دیگر اختلالات جسمانی شکل، بارها بحث و برسی شده است که BDD به صورت نامناسب در طبقه‌بندی کلی، جای گرفته است. توجه بسیار زیاد به خصوصیات و ویژگی‌های BDD و اختلال‌های ناشی از آن موجب ایجاد تئوری‌هائی در خصوص مفاهیم و معانی BDD شده است.
انواع هذیانی و غیر هذیانی اختلال بدشکلی بدنی:
همان طور که در بالا اشاره شد، بیماری BDD یک متغیر هذیانی در DSM-IV می‌باشد که می‌تواند تحت عناوین هم BDD و نیز اختلال هذیانی (از نوع جسمانی) نام‌گذاری شود.
بررسی‌ها و مطالعات بیشماری اختصاص به این اختلال و تعیین عوامل مؤثر در ایجاد هذیان و بررسی اختلافات بین افراد دارای بدشکلی بدنی هذیانی داده شده است. عقاید و دیدگاههای BDD به عنوان ایده‌های پیش بها داده شده و هذیان‌ها توصیف شده است.
یک ایدة پیش بها داده شده به عنوان یک باور ثابت که به طور مشکوکی بیشتر از حد ارزش دریافت می‌کند در مقابل چالش‌ها تعیین نمی‌کند تعریف شده است. به علاوه این تصور به عنوان یک باور تثبیت شده و تضمین شده – یعنی برای بیمار معقول و مشهود است – شناخته شده است که با این وجود، احتمال درست نبودن آن هم ممکن است وجود داشته باشد.
در مقابل یک هذیان به عنوان باور ثابت نادرستی که تغییر نمی‌کند توصیف شده است. بر طبق DSM-IV یک هذیان تعریف می‌شود به عنوان «یک باور غلط بر اساس یک نتیجه‌گیری اشتباه در مورد واقعیت بیرونی، یعنی دائماً تقویت شده علی رغم آنچه که اغلب مردم باور دارند و علیرغم آنچه بر شواهد محکم و غیر قابل بحثی بر خلاف این باور موجود است.
در هر حال تمایز بین ایده پیش بها داده شده و هذیان مهم می‌باشد همان طور که (Neziroglu) و (Tobias) اشاره می‌کنند این واضح است که یک بیمار نمی‌تواند در یک زمان نسبت به یک فکر هم ایده پیش بها داده شده و هم هذیان داشته باشد. بنابراین یک مشغولیت ذهنی در مورد نقص ادراک شده که توسط عقاید پیش بها داده شده علامت گذاری می‌شود، ممکن است به عنوان BDD طبقه‌بندی شود و یک الگوی فکری مشابه که توسط هذیان مشخص می‌شود تحت عنوان هم BDD و هم اختلال هذیانی از نوع جسمانی طبقه‌بندی می‌شود.
برخی محققین پیشنهاد می‌کنند که امکان ایجاد این اختلالات هذیانی می‌تواند یک نابهنجاری متمایز و جداگانه باشد که باعث ایجاد یک طیف شناخت نسبت به دو اختلال متمایز می‌شود.
تأیید این فرضیه می‌تواند از طریق درک و مشاهده این مطلب که در برخی موارد، میزان قطعیت در خصوص نواقص ادراکی در طول زمان تغییر می‌کند و گاهی اوقات میان افکار هذیانی و غیر هذیانی در نوسان است، انجام شود.
این نوسان و تغییرات از طریق ارتباطات اجتماعی می‌توانند میزان دقت و وسواس فرد را به صورت هذیان، شدیدتر نمایند. همچنین مطالعات و بررسی‌های بسیاری میزان افزایش بیماری را در وسواس و دقت در پاسخ و واکنش به عملکردهای شخصی گزارش کرده است. مقایسه و تطابق افراد دارای اختلال غیر هذیانی BDD نسبت به افراد و بیماران BDD هذیانی، نشان داد که این گروه‌ها اختلاف و تفاوت قابل توجهی متغیرهای برسی شده، مثل جمعیت شناختی، پدیدار شناختی، تاریخچه و شرح خانوادگی و واکنش‌های عملکردی، با یکدیگر نداشته‌اند.
در هر صورت نمرة بالاتر در ارزیابی‌های نشانه‌شناسی و نابهنجاری‌های گسترده‌تر عملکردی در افراد مشخص نمود که متغیرهای هذیانی می‌تواند مشکل شدیدتر این اختلال باشد.
بررسی‌های اضافی در خصوص درک میزان بینش در بیماران، آنها را در زمرة گروههای دارای بینش و تصور صحیح- بینش ضعیف-تصور نادرست و هذیانی توجیه می‌کند.
بنابراین محققان چنین دریافتند که شیوه‌ها و یک رویکرد ابعادی به وسیلة شواهدی در مورد بینش مشخص می‌شود بازتاب دقیق‌تری از این اطلاعات است نسبت به یک رویکرد دوقطبی
بدشکلی بدنی به عنوان یک عامل متغییر «وسواسی جبری» (OCD):
محققان بسیاری خصوصیات و ویژگی‌های همپوشی اختلالات BDD و OCD را مورد ارزیابی و مقایسه قرار داده‌اند. به دلیل همپوشی نسبتاً بالای BDD با OCD (نسبت‌های اختلال BDD در بیماران OCD از %80 تا %37 متفاوت می‌باشد) و مشابهات علائم و نشانه‌ها و همانندی شیوه‌های درمان و عملکردها پیشنهاد شده است که BDD بعنوان یک بخش اختلال OCD در نظر گرفته شود. دقت و وسواس فکری در بیماری BDD باعث ایجاد موانع و محدودیت‌های بسیاری می‌گردد و نیز باعث نگرانی بیشتر – دلواپسی و ناراحتی می‌گردد که اصولاً کنترل این عوامل کمی مشکل و پیچیده است. علائم و نشانه‌های خاص یکسان و مشابهی در این دو اختلال وجود دارد که شامل: دقت و توجه و وسواس فکری در مورد تناسب و ظاهر خویش و نگرانی در خصوص صحیح نبودن یک چیز در ظاهر خود و نیز کنترل مکرر عملکردها و رفتارهای خود می‌باشد.
علاوه بر این معیارها و اصول به کار رفته در بیماران BDD در متوقف نمودن آداب و آیین‌ها بعنوان عامل شباهت چشمگیر و اساسی توصیف شده است و این موارد شامل کنترل متناوب تا زمان حصول حس رضایت و حس امنیت و راحتی شخص بیمار می‌باشد.
دیگر موارد شباهت میان بیماران BDD و OCD تحریک‌پذیری و پاسخ به عوامل افسردگی، اضطراب، نگرانی و دلواپسی و علائم اختلالات خاص وسواسی در نیمرخ روانی آزمون MMPI و راهبردهای درمانی مؤثر از قبیل قرارگیری در برابر تداخلات واکنشی و جذب نامناسب بازدارنده‌های سروتومین است. علی‌رغم این شباهتها، برخی اختلافات عمده و اساسی هم بین دو اختلال وجود دارد که بیان می‌کند BDD مربوط به آسیب‌شناسی روانی است.
در مقایسه با بیماران دارای اختلال OCD، بیماران BDD دارای بینش و تصور ضعیف‌تر و میزان همپوشی بالاتر با اختلالات افسردگی اساسی، فوبیای اجتماعی، و دیگر تشخیص‌های اختلالات سایکوتیک و در برخی موارد اقدام به خودکشی در اثر این اختلالات می‌باشند.
همچنین مشخص است که بیماران BDD دارای عقاید و دیدگاههای بیش از اندازه مهم و دقیق می‌باشند. این یافته‌ها باعث حصول نتایج زیر شده است:
الف- BDD می‌تواند به عنوان یک اختلال خوبی اجتماعی – افسردگی و عامل سایکوتیک متغیر OCD در نظر گر

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نابهنجاری‌ها و اختلالات بد شکلی بدنی(BDD)

دانلود مقاله بیماری ماکروسفال

اختصاصی از فی موو دانلود مقاله بیماری ماکروسفال دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
عقب ماندگی ذهنی و انواع آن
● تعریف:
به معنای نقص هوشی در اوئل زندگی- در مقابل دمانس می باشد که با محدود شدن عملکرد اجتماعی همراه است.
با اقدامات آموزشی و اجتماعی می توان یک زندگی طبیعی در خارج از بیمارستان را برای این افراد فراهم کرد که شامل مدارس ویژه, انجام کار های خانه داری و صنایع دستی و حمایت از این افراد و خانواده آنان می باشد.
● آمار:
در جمعیت ۱۵-۱۹ سال شیوع موارد متوسط و شدید حدود ۳-۴ مورد در ۱۰۰۰ است.
معادل ۶-۸ مورد در ۲۰۰۰بیمار یک پزشک عمومی.
این شیوع از سال ۱۹۳۰ اندکی تغییر کرده اما بروز موارد شدید به علت مراقبت های خوب نوزادی و جنینی تا حد یک سوم تا یک دوم کاهش یافته است.
علت ثابت ماندن شیوع, زندگی طولانی تر افراد عقب مانده ذهنی است.
● مشکلات جنسی:
شایعترین آن استمناء در معرض عموم است.
برخی مثل بچه ها در مورد بدن سایرین کنجکاو هستند که ممکن است از آن تعبیر جنسی شود.
بسیاری از عوامل عقب ماندگی ذهنی ارثی نیست و آن دسته که ارثی است باعث ناباروری نیز می شود.
بنا بر این نگرانی اصلی از مقاربت این افراد تولد کودکان عقب مانده نیست بلکه توانائی آنان به عنوان یک پدر یا مادر برای نگهداری یک کودک طبیعی است.
استفاده از روش های جلوگیری مفید است.
● بیماریهای جسمی:
شایعترین حالت در موارد شدید و بسیار شدید عقب ماندگی ذهنی دیده میشود که اکثرا ناتوانائی های حسی یا حرکتی و یا صرع دارند.
فقط یک سوم این افراد تحرک دارند و یک چهارم به دیگران وابسته هستند.
مشکلات شنوائی و بینائی مانع دیگری برای توانائی شناختی است.
ناتوانی های حرکتی که شایع نیز می باشد عبارتند از: اسپاستیسیتی-اتاکسی-آتتوز
● اثر عقب ماندگی ذهنی بر خانواده:
به محض تشخیص عقب ماندگی ذهنی در نوزاد والدین دچار دیسترس می شوند.
برخی کودک را نمیپذیرند. گرچه این طرد کردن مدت طولانی دوام ندارد معمولا تشخیص پس از سال اول گذاشته می شود.
والدین مجبورند امید ها و انتظارات خود را تغییر دهند که گاهی باعث افسردگی طولانی والدین همراه با احساس گناه و شرم و خشم می شود.
تعداد کمی کودک را نمیپذیرند.
در حالی که بقیه در مورد مشخصات سایر فرزندان شدیدا احساس می شوند.
سرانجام اکثر والدین تطابق پیدا میکنند.
این والدین نیازمند حمایت طولانی مدت هستند.
● مشکلات هیجانی و رفتاری:
▪ واکنش ها به وقایع استرس زا:
واکنش آنان مشابه افراد عادی است.
با این حال آنان دیسترس را بیشتر در رفتار خود نشان می دهند تا در کلمات.
تحریک پذیری , آژیتاسیون ترس یا رفتار های دراماتیک ممکن است نشانه یک اختلال حاد استرس باشد. همیشه باید این نکته را در نظر داشت که گاهی این واکنش به یک بیماری جسمی تشخیص داده نشده است.
▪ مشکلات رفتار:
این مشکلات , نسبت به کودکان عادی در سنین بالاتری رخ داده و بیشتر طول میکشند گرچه طی زمان بهبود می یابند.
بسیاری از عقب ماندگان ذهنی, پرفعالیت و حواس پرت تکانشی (impulsive) هستند.
مشکلات جدی تر عبارتند از خود آزاری و رفتار های اوتیسمی
( مثل فعایتهای تکراری بی هدف و استرئو تایپی خم شدن به عقب جلو کوبیدن سر به دیوار).
این مشکلات جدی در عقب ماندگان ذهنی شدید شایعتر است
( ۴۰% کودکان و ۲۰% بزرگسالان).
در تعداد کمی از بیماران رفتار های تهاجمی به حدی شدید است که احتمال آسیب به خود بیمار و مراقبت وی وجود دارد که به آن رفتار های چالشی برانگیز (challenging) میگویند.
▪ تظاهرات بالینی:
نمای کلی عبارت است از کاهش کارائی در همه انواع کار های هوشمندانه مثل یادگیری, حافظه کوتاه مدت, استفاده از مفاهیم و حل مشکل.
گاهی یک عملکرد بیشتر از بقیه مختل میشود مثل زبان.
● عقب ماندگی ذهنی خفیف: ۷۰-۵۰
۸۰ % افراد عقب ماندگی دهنی در این گروه هستند.
از نظر ظاهری طبیعی هستند و نقایص حسی و حرکتی آنان خفیف است.
بنابراین عقب ماندگی ذهنی آنان تا شروع مدرسه تشخیص داده نمیشود.
در سنین بزرگسالی می توانند زندگی مستقلی داشته باشند.
گرچه در مواردی مثل خانه داری, اشتغال و مواجه با موقعیت های استرس زا نیازمند کمک هستند.
● عقب ماندگی ذهنی متوسط: ۴۹-۳۵
۱۲ درصد کل بیماران را تشکیل می دهند , یادگیری زبانی در حد برقراری ارتباط کافی است و اکثرا می توانند نحوه مراقبت از خود را یاد بگیرند.
در دوران بزرگسالی اکثرا قادرند کارهای روزمره را انجام بدهند.
● عقب ماندگی ذهنی شدید: ۳۴-۲۰
حدود ۷% کل بیماران هستند. رشد آنان در دوران پیش دبستانی شدید کاهش یافته است و بنابراین یادگیری آنان در مدرسه نیز همینطور است. البته بسیاری از آنان میتوانند نحوه مراقبت از خود را بیاموزند و با جملات ساده ارتباط برقرار کنند.
در بزرگسالی می توانند وظایف ساده ای را انجام دهند و فعالیتهای اجتمائی محدودی دارند.
بسیاری مشکلات جسمانی همراه دارند.
تعداد اندکی از آنان توانائی شناختی ویژه ای دارند که در حالت طبیعی نیازمند هوش بالاست مثل محاسبات ریاضی ذهنی یا حافظه قوی .
● عقب ماندگی ذهنی بسیار شدید :
کمتر از 21% عقب ماندگان ذهنی در این گروهند. تعداد اندکی از آنان می توانند کاملا از خود مراقبت کنند و نیز تعداد کمی می توانند رفتار های اجتماعی یا توانائی سخن گفتن داشته باشند.
● کودکان استثنایی;
همواره یکی از دلایلی که ما نمی توانیم اطلاعات کاملاً‌ مربوط و جامعی در مورد کودکان و دانش آموزان استثنایی بدست بیاوریم اینست که معمولاً وقتی با کودک استثنایی مواجه می شویم ذهن ما بخاطر انباشته شدن ، از غیر عادی بودن ذهنی یا جسمی کودک پیشداوری می کند و غالباً ویژگیهای خاصی که کودکان استثنایی دارند ( نابینایی – ناشنوایی – عقب ماندگی و ) مشخصه اصلی آنها می شود .
متاسفانه اکثر والدین از داشتن چنین فرزندانی احساس شرمندگی می کنند ودر قالب موارد سعی در مخفی کردن کودکشان در انظار عمومی دارند .
▪ تعریف کودک استثنایی :
کودک استثنایی اول یک کودک است ( انسان است با همه خصوصیات و صفات یک انسان و بعد کودکی است با خصوصیات و تفاوتهای استثنایی نسبت به سایر کودکان .
و همین ویژگیها و خصوصیات است که معلمان و اولیا باید خودشان را با آن سازگار کنند .
در واقع بین تمام خصوصیات روانی و جسمانی و تمام استعدادهای مختلف هر فرد تفاوتهای مشهودی موجود است پس می توان گفت که هر فرد نسبت به افراد دیگر استثنایی است و کلمه استثنایی بطور اعم و به معنای دقیق علمی خود نمی تواند فقط به گروههای خاصی از افراد جامعه اطلاق شود .
بنابراین آنچه که ما اصطلاحاً « کودک استثنایی » می گوئیم بدین معناست که کودک از نظر هوشی و جسمی و روانی و اجتماعی بمیزان قابل توجهی نسبت به دیگر همسالان خود متفاوت می باشد و نمی تواند بنحو مطلوب حداکثر استفاده از برنامه های آموزش و پرورش عادی ببرد .
در اینگونه کودکان واکنشها ، ویژگیهای خاص دارد بدلیل اینکه کودک رشد فکری کامل ندارد و بدلیل اینکه نمی تواند بر رفتارهای خود کنترل داشته باشد و یا اگر عمل خلافی از او سر زد احساس گناه و تقصیر کند ، چون از نظر شخصیتی نارس و نابالغ است ، ناگزیر نیازمند به توجه خاص و آموزش و خدمات فوق العاده ای است .
عنوان کودکان استثنایی در مکاتب امریکا و انگلستان فرق می کند .
در امریکا به تمام کودکانی که بنحوی با کودکان طبیعی و همسن خود از نظر فکری ، جسمی ، عاطفی ٬ عقلانی ، رفتاری و … فرق داشته باشد استثنایی گفته می شود و مسلماً با قبول این تعریف یک کودک نابغه ، نابینا ، ناشنوا و عقب مانده ذهنی همه استثنایی هستند .
کلمات کلیدی مطلب : عقب ماندگی - ذهن - مغز -
عقب ماندگی ذهنی
بهره هوشی جمعیت نرمال جامعه از 70 تا 135 متغیر است و میزان
( 100 _ 110 ) حد متوسط آن است .
به افرادی که بهره هوشی کمتر از 70 داشته باشند عقب مانده ذهنی گفته می شود .
« انواع عقب ماندگی ذهنی و شیوع آنها در جامعه »
عقب ماندگی ذهنی میزان بهره هوشی درصد
خفیف 50 تا 70 85
متوسط 35 تا 45 10
شدید 20 تا 34 5/3
عمیق کمتر از 20 5/1
علل عقب مانده ذهنی :
عوامل به چهاردسته تقسیم می شوند :
1_ عوامل پیش از تولد
2_ عوامل زمان تولدسبب شناسی عقب ماندگی ذهن
1-عوامل قبل از تولد :
بیشتر شامل تأثیرات ژنتیک و تغییرات کروموز می شود .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله بیماری ماکروسفال