دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
جامعه و صنعتی شدن"
قرار است من در مورد جامعه و صنعتی شدن نظرم را بگویم. به بیان دیگر تاثیر صنعتی شدن بر جامعه را بررسی کنم.
وقتی در مورد جامعه حرف می زنم عمده تمرکز من بر روی زنان و کودکان است.
مطالب را از انقلاب صنعتی شدن آغاز می کنم. انقلاب صنعتی از انگلستان شروع شد (قرن 19 میلادی) با انقلاب صنعتی، ماشین کار جای ابزار کار پیشه وری و عقب مانده را می گیرد.
انقلاب صنعتی یعنی چه؟
انقلاب صنعتی یعنی گذار از صنعت مانوفاکتور به سمت صنعت فابریک و این یعنی انقلاب اجتماعی. چرا که ما شاهد استقرار مالکیت سرمایه داری بر مجموع جامعه هستیم.
در ایران ورود ماشین به صنعت به دهه ی 1960 میلادی برمی گردد. قبل از اینکه این صحبت باز شود نیازمند است که نگاهی داشته باشیم به وضعیت مانوفاکتور در ایران، صنعت دستی گسترده ایران قالی بافی است و من شرایط نیروی کار را در این بخش تا حدودی باز می کنم و برای مثال نیروی کار قالی بافی در کرمان را انتخاب می کنم، شرایط کارگران قالی باف که عمدتاً زنان و دختران هستند به شرح زیر است:
آنها تمام روز نشسته روی دستگاه بافندگی و خم شده در زیر زمین ها و انبارهای نیمه تاریک و کثیف مشغول کار هستند. این وضعیت باعث تغییر حالت اندام کارگران می شد. کارگران دختر در کرمان بیشتر به درد های مفصلی و قسمت های تحتانی شکم مبتلا بودند، بیشتر آنان پس از آبستنی در هنگام زایمان جان می سپردند.
در این مورد، سلطان زاده می گوید: استثمار در کارگاه های قالی بافی که کارفرمایان به معنی واقعی کلمه عرق زنان و کودکان را در می آورند وحشتناک است. این استثمار تنها منحصر به کرمان نبوده بلکه در خراسان، کاشان، آذربایجان، اراک، فارس و هرجایی که قالی بافی دایر است اینچنین استثماری وجود دارد.
خوراک معمولی زنان و کودکان نان و آب است. عده ای از کارفرمایان تهران پا را از آن هم فراتر گذاشته و کارگران زن را به صیغه ی خود درمی آوردند. آنها با صیغه کردن دختران و زنان بیوه از پرداخت همان دستمزد ناچیز هم سر باز می زدند و تنها مبلغی به عنوان خرجی به زنان بی پناه می دادند. در این مورد جعفر شهری می گوید: به مرور زمان، زنان جوان و زیبا جانشین پیرزن ها شده و هر زن ِ خواهان کار، باید صیغه را قبول می کرد تا صاحب کار فعل حرام نمی کرد!
همانطور که گفتم موج اول ماشینی شدن در ایران به دهه ی 1960 و 1940 به دوره ی رضاخان بر می گردد. ماشینی شدن در ایران با استقرار کارخانه های نساجی، سیمان و قند همراه بود.
در سوم شهریور ماه 1320 در ایران نزدیک به 45 هزار کارگر در صنعت ماشینی کار می کردند که 13 هزار نفر از آنها را زنان وکودکان تشکیل می دادند.
گفته شده با انقلاب صنعتی شاهد یک انقلاب اجتماعی هستیم و آن استقرار حاکمیت سرمایه داری بر مجموع جامعه است.
از ویژگی های صنعتی شدن سرمایه:1- افزایش سریع بارآوری کار 2- کار زنان وکودکان
در مورد افزایش سریع بارآوری کار ورود ماشین و صنعت بزرگ، موجب کاهش ارزش کار شده و اضافه ارزش نسبی یعنی سهم سرمایه دار از روزانه کار کارگر را بالا می برد و در ویژگی دوم صنعتی شدن، ماشینی شدن نیاز به نیروی کار ماهر و نیروی بدنی را کاهش می دهد و این موجب شد تعدادی کارگر زنان و کودکان وارد کارخانه شوند، ما با ورود زنان به مرحله ی تولید مخالف نیستم بلکه آن را گامی در راستای استقلال و رهایی زن می دانیم و از این گسترش حضور زنان در اقتصاد استقبال می کنیم ولی از سوی دیگر بهره کشی از انسان با حداقل های دستمزد تشدید شد.
ماشینی شدن تمام اعضای خانواده کارگر را به بازار کار می کشد و ارزش کار مرد را با تمام اعضاء خانواده تقسیم می کند، کودکان نابالغ به میل خود به کارخانه وارد نمی شوند، این کودکان برای تامین امرار معاش زندگی از سوی پدران و مادران تحویل کارخانه ها می شوند می توان گفت شدیدترین استثمار کودکان توسط والدین آنها صورت می گیرد که در اثر فقر و فاصله های طبقاتی جامعه بر آنها تحمیل می شود.
قانون اضافه جمعیت: سرمایه ی تولید سرمایه دار، قانون اضافه جمعیت است، یعنی همیشه کارگران بیکار و نیمه بیکار وجود داشته باشد. براساس این قانون خواست سرمایه این است که کارگران هرچه سریع تر تولید مثل کنند و همیشه نیروی کار وجود داشته باشد. این امر از طریق ازدواج های زود هنگام (زیر سن 18 سالگی) که نتیجه ی ضروری مناسباتی است که کارگران صنعتی در آن به سر می برند امکان پذیر می شود که هدف کمک به درآمد خانواده پارامتری است که موجب پذیرش این قانون از جانب کارگران شده است و در ایران نیز شاهد ازدواج های زودرس هستیم که یکی از خواسته های ما جلوگیری از ازدواج قبل از سن 18 سالگی است.
برمیگردم به وضعیت ایران: در مورد وضعیت ایران کار کودکان بیش تر در بخش نساجی دیده می شد. پرداخت دستمزد در این بخش به شکل قطعه کاری (کار بر حسب تعداد) که شکل دگرگون شده مرز ساعتی است دیده می شود، اما ببینیم که قطعه کاری چه ویژگی هایی دارد؟
از ویژگی های قطعه کاری این است که کارگر تلاش می ورزد درآمدش افزایش یابد و نیروی خود را تا حداکثر ممکن به کار می برد و کوشش می کند که زمان کار خود را طولانی تر کند و نتیجه ی آن کاهش سطح دستمزد است. کارگر در این صورت خود را بیمار می سازد و به مرگ زودرس دچار می شود (مثل کوره پزخانه ها)
از دیگر ویژگی های سرمایه داری ایران، تسریع آهنگ کار است، کارگر وادار می شود با همان وسایل کار قبلی و تکنولوژی کهنه بدون اینکه سرمایه دار سرمایه جدیدی گذاشته باشد سریع تر کار کند. یعنی در هر ساعت کار مقدار بیشتری از نیروی عضلانی خود را مصرف کند. این موجب غلبه خستگی و بیکاری بیشتر کارگران را در بر دارد و عوارض ناشی از کار را به صورت تصاعدی افزایش می دهدو با افزایش سرمایه در یک قطب شاهد خشونت، تحقیر، مردگی و سقوط طبقه ی کارگران هستیم و در نتیجه از خود بیگانگی انسان ها ثمره ی آن است!
در انگلستان پس از ورود زنان به عرصه تولید دیده شد که از هر /000/100 کودک که در بدترین شرایط کار بودند سالانه 25 تا 26000 کودک تلف می شدند و این فشارها و شرایط نابسامان کارگران باعث شد در سال 1833 در اثر مبارزات کارگران، کار کودکان و جوانان تا سن 18 سالگی محدود شد و این همان قانونی است که امروز در پیمان نامه یونیسف دیده می شود که در حد حرف باقی مانده.
در ایران در سال 1919کارگران چاپخانه قرارداد روزی ۸ساعت کار مقررات استخدام و اخراج نیروی کار و نرخ اضافه کار و بهبود وضعیت بهداشتی کار در چاپخانه را مطالبه کردند.
در سال 1944 کار شبانه برای زنان محدود شد و برای زنان که بیش از 18 سال سن داشتند مدت زمان کار به 16 ساعت محدود شد و مقرر شد که زنان وکودکان نباید غذای خود را در محیط کار بخورند.
در سال 1866 (16 اوت) کنگره انترناسیونال کارگران، کار روزانه را به مدت 8 ساعت درخواست کرد و در نهایت طی مبارزات جدی کارگران و زنان در سال 1908 (8 مارس) زنان کارگر، کارخانه های نساجی نیویورک برای دستیابی به مطالبات خود راهپیمایی کردند که به مطالباتی دست یافتند که در سال 1910 به پیشنهاد کلارازتکین در کنگره بین اللمللی زنان، 8 مارس روز جهانی زن نامیده شد.
در ایران در سال 1961 نخستین جشن 8 مارس به کوشش 50 زن در شهر انزلی برگزار شد.
اشاره:
از بارزترین مشخصات جامعه ایدهآل توسعه یافته این است که در آن، کار تا حداقل ممکن کاهش یافته و متقابلاً ساعات فراغت به حداکثر رسیده باشد. نیمنگاهی به کتابهای اقتصاد غربی که در زمینه توسعه نگاشته شده، کافی است این معنا را به انسان بفهماند که معیار توسعه یافتگی، ساعات کار کارگران است؛ کار کمتر مساوی با رشد بیشتر.1 آنچه در پیش روست نوشاری است کوتاه بر ماشینی شدن زندگی آدمها در آستانه جهانی شدن.
ماشینی شدن آدمها
هادی قطبی
تولید انبوه برده!
در دهکده جهانی، اباحیگری و فراغت برای انسان مدرن، یک اصل است. دیگران باید کار کنند تا او فراغت بیشتری یابد و بهتر و بیشتر لذت برد. توسعه اقتصادی - به مفهوم رایج و برای رفاه جامعه خود - نیاز به نیروی کار دارد و چه فرقی میکند که این نیروی کار از کجا و چگونه تأمین شود؟ غرب میخواهد در دهکده جهانی، توسعه اقتصادی پیدا کند و این را تنها معیار و محک پیشرفت و ترقّی میداند و توسعه، نیاز به نیروی کار دارد. این نیروی کار از هر کجا تأمین شود، گامی است به سوی ترقّی. نگاهی به تاریخ بردهداری در اروپا و آمریکا، میتواند ما را بیشتر به عمق فاجعه نزدیک کند. نیروی کار میلیونها برده سیاهپوستی که از آفریقا ربوده میشدند و در بازارهای علنی برده فروشی به فروش میرفتند و به عنوان حیواناتی کارکن در مزارع به کار گرفته میشدند، آمریکا را آمریکا کرده است.
فاجعه بسیار عمیقتر است؛ کتاب «دنیای شگفتانگیز نو»، مظهر نگرانی بشری است که خود را مقهور تکنولوژی مییابد. تکنولوژی در خدمت استمرار سلطه حکومت جهانی، زندهزایی را برانداخته و افراد بشر در «مؤسسات تولید و پرورش نوزادان» از لولههای آزمایشگاه پا به جهان میگذارند؛ جایی مثل «مرکز بارور سازی و پرورش نطفه لندن».2
دنیای متهور نو، یک جامعه بردهداری است؛ اما بردهها نیز خوشبختاند، چراکه علوم آزمایشگاهی تا بدانجا پیش رفته است که بچهها خارج از رحم مادران، در لولههای آزمایشگاه پرورش پیدا میکنند. در همان کتاب آمده است: «بچهها از همان آغاز زندگی در لولههای آزمایش با موسیقیهای خاص و روشهای دقیق تربیتی؛ ظرفیتهای بدنی، فکری و روانی خاصی متناسب با جدول طبقهبندی مشاغل پیدا میکنند».3
تصویری که نویسنده کتاب - «آلدوس هاکسلی» - از دنیای غرب ارائه میدهد، جهنمی بسیار وحشتناک و پر رنج است. در اتوپیای غربی، فردیت و تشخّص تا آنجا که امکان دارد از میان رفته است و انسانهایی که از لولههای آزمایشگاه به عالم تخلیه شدهاند، خصلتهای مشترکی یافتهاند.4
هاکسلی از زبان مدیر مرکز بارورسازی آورده است: «ذهن بچه انباشته از تلقینات میشود و مجموعه همین تلقینات است که ذهن او را میسازد و نه فقط ذهن بچه را که ذهن بزرگسالان را نیز در سراسر زندگیشان. ذهنی که تشخیص میدهد، طلب میکند و تصمیم میگیرد، از این تلقینات ساخته شده است؛ اما تمامی این تلقینات از جانب ماست؛ تلقینات حکومت!»5
گردانندگان آلفا هستند و آنها که کار سیاه میکنند اُمِگا. هیچ کس از خود ارادهای ندارد و هر گاه شرایط یک نواختِ خورد و خواب و شهوت کسی را کسل کند، کافی است که یک حبّ سوما بخورد و تمام غم و غصه او تبدیل به شادی و سرور شود.6
تصویری که «آلدوس هاکسلی» هوشیارانه از جامعه متهور آینده ساخته، ایده آل تمدن آمریکایی است. جامعهای که پیشرفت علوم آزمایشگاهی، همه مشکلات آن را حل کرده است.7
اینها تخیلات نیست. آمریکا برای آنکه سربازان خود را در جبهههای جنگ ویتنام نگه دارد، علناً و بدون پردهپوشی از هرویین و کوکایین و سایر مواد مخدر و محرّک استفاده میکرد.8
صنعت برای فراغت
«برژینسکی» روشنفکر آمریکایی مینویسد: «برخی از آینده نگران برآورد میکنند که طی قرن آینده، متوسط عمر انسان به تقریب 120سال خواهد رسید... سیبنتیک 9و خودکاری (اتوماسیون)، آداب کار کردن را زیر و رو خواهد کرد. فراغت به صورت کار روزمره در خواهد آمد و کار عملی، در عددِ مستثنیات قرار خواهد گرفت و آنگاه جامعه کار، جای خود را به جامعه تفریح و تفنن خواهد بخشید».10
طبیعی است که صنعتی شدن، آمار فراغت و رفاه را بالا برده باشد. در فرانسه اربابان صنایع میگویند: در سال 1874 یک کارگر فرانسوی از 12 سالگی تا لحظه مرگ کار میکرد: روزی 12 ساعت، 6 روز در هفته، 52 هفته در سال! و از گهواره تا گور روی هم رفته 220 هزار ساعت کار میکرد. در 1976 همین کارگر، تنها از 16 تا 65 سالگی کار میکند: 8 ساعت در روز، 5 روز در هفته، 48 هفته در سال، روی هم رفته 94 هزار ساعت. یعنی 55 درصد کمتر از یک قرن پیش».11
«هرمن کان» (رئیس مؤسسه هورس آمریکا و یکی از پدران آیندهنگری) در کتاب «دنیا در سال 2000 که خودش آن را تورات 30 سال آخر قرن نامیده، چنین میآورد: »جامعه ماوراء صنعتی که متوجه استراحت و تنوع است (در حدود 1100ساعت کار در سال): 7 ساعت کار در روز، 4روز در هفته، 39هفته در سال، 10روز اعیاد رسمی، 3روز تعطیلات آخر هفته، 13هفته تعطیلات در سال؛ که میشود 147روز کار در سال، 218روز آزاد!»12
«هرمن کان» با کمال واقعبینی اظهار میدارد: سیر تاریخی جامعه غرب به سوی استقرار فرهنگ سان سات (نامی که خود کان بر آن نهاده و جامعهای است که فقط 25 درصد مردم، 40 درصد از سال را کار میکنند!) میرود و این لازمه جامعهای ماورای صنعتی و مافوق توسعهیافتگی است. کان فرهنگ سان سات را با این صفات معرفی میکند: «زمینی، تخیلی، روزانه، مشغول کننده، جالب، شهری، شیطانی، تازه و نو، مد روز، عالی از لحاظ فنی، ماتریالیست، تجاری و حرفهای». و البته آقای «هرمن کان»، مرحله بعد از فرهنگ را نیز پیش بینی کرده است: «جهنمی، عاصی، پوسیده، هیجانجو، محرّک، فاسد شده، ظاهرساز، عامیانه، زشت، نفرتانگیز، نیهیلیست، پورونوگرافیک، سادیک».13
در بینش غربی، کارگران دهکده جهانی همچون پیچ و مهرههایی هستند که یک سیستم کارخانهای میسازند. نگرش سیستمی، تنها با خصوصیات ماشین سازگاری دارد و انسان قبل از هر چیز صاحب روحی مجرد و متمایز از انسانهای دیگر است. نفی این هویّت، موجب نفی اوست. در کتاب «موج سوم» آمده است: «انتقادهایی که از صنعت میشد، بر این نکته اشاره داشت که کار تکراری خیلی تخصصی، بیش از پیش کارگر را از حقایق انسانی تهی میکند».14 سیستمهای کارخانهای امروز تنها به جزیی از بدن کارگر - دست، پا و چشم - احتیاج دارند و این در واقع نفی هویت حقیقی اوست
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 52 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید