پرورش عنصر انگیزشی خلاقیت باید اساساً در بستر خانواده صورت گیرد، زیرا مستعدترین محیط برای شکل دهی آن محیط کلامی و نظام تربیتی و رفتاری خانواده است. کودک و نوجوان اوقات زیادی را در خانواده سپری میکنند، بنابراین این طبیعی است که بیشترین تاثیر را نیز از آن بپذیرد. بیان این نکته از آن روست که بگوییم هر چند می توان در محیطی غیر از خانواده (آموزشگاه یا جایی دیگر) به تقویت عناصر انگیزشی خلاقیت مبادرت ورزید، اما تاثیر این عوامل با اندازه و اهمیت عامل نخستین نیست. پس بهتر است که هدایتها و روشهای اتخاذ شده محیط دوم یعنی «محیط یادگیری» به محیط نخستین یعنی خانواده نیز انتقال یابد و در آنجا هم مورد تمرین و تقویت قرار گیرد؛ این انتقال زمینههای تثبیت و تحکیم انگیزش خلاقه را بیش از پیش فراهم آورد.
آمابیلی (1988) معتقد است، برای رسیدن به خلاقیت بهتر است که انگیزه و به ویژه انگیزه درونی پرورش پیدا کند و در جایی دیگر به نقش اهمیت انگیزش بیرونی اشاره میکند. ما ضمن احترام به این نظر توصیههایی در قالب انگیزه درونی و بیرونی ارایه میکنیم.
چون فعالیت انگیزشی خلاق عمدتاً ماهیتی کلامی دارد، یعنی باید به وسیله کلام و روابط کلامی وارد آن شد شاید درست نباشد که آن را محدود به فضای خاص کرد. در کودکان انگیزه معمولاً حالتی کلی و عمومی دارد. گاهی درونی میشود و گاهی بیرونی. برای آن که کودکان موفق شوند به انگیزه خود سازمان دهند و جهت ان را مشخص کنند (درونی سازند یا بیرونی) طوری که برجستگی با یکی باشد برخورد کلامی ما یا به عبارت سادهتر برخورد شفاهی ما نقشی اساسی دارد. آنچه هسته و محور برخورد را میسازد گرایش و جهتی است که در خود پاسخ یا کلام نهفته است؛ آیا کلام مشوق انگیزه درونی است یا بیرونی. بنابراین، در اولین گام آموزش « انگیزه» باید به جهت پاسخها و هدایتهای کلامی فرد توجه کافی داشته باشیم. برای مثال وقتی از کودک میپرسیم چرا بازی نمیکنی و او میگوید حوصله ندارم و پاسخ ما را در جهت دادن به رفتار کودک ممکن است این چنین باشد:
- اگر به او بگوییم خوب است که تو هم مثل بقیه بچهها بازی کنی به رفتار او جهتی بیرونی میدهیم
- اگر بازی را به میل، تصمیم و انتخاب او واگذاریم رفتارش را جهتی درونی میبخشیم.
اکنون که اطمینان حاصل کردیم باید مراقب سوالها و پاسخهای خود باشیم. به سراغ روشهایی میرویم که به انگیزه درونی کودکان دامن میزند. نوع برخوردهای کلامی مثبت که در این رابطه میتوان داشت عبارتند از:
مثال: شرکت در بازی کاردستی
برخوردها: - آیا این بازی را دوست داری؟
- دوست داری این بازی چگونه برگزار شود؟
- چه احساسی نسبت به ساختن کاردستی داری؟
- دوست داری چه چیزی را درست کنی؟
- دوست داری چه وسایلی در اختیار شما باشد؟
- دوست داری ...
در این مثال، خود کودک و احساسات و علاقمندیهای او محور فعالیت است. به او امکان داده میشود هر طور دوست دارد عمل کند نه آن طور که ما دوست داریم. ممکن است ما به ساختن گل علاقمند باشیم و او به ساختن خورشید؛ چنانچه در این فعالیت نظر و گرایش ما غالب باشد جهت انگیزه کودک بیرونی خواهد شد. یعنی او یاد میگیرد که به چیزی غیر از احساسات و علاقمندیهای خود بیندیشد. چیزی که دیگران و محیط به او میدهند. بنابراین در این نوع از فعالیت هدایت انگیزه به خود کودک واگذار میشود. اما در عین حال ممکن است این سوال پیش بیاید که شاید کودکان توقع زیادی داشته باشند و ما به دلیل محدودیت نتوانیم ابزار یا امکانات دلخواه آنها را تامین کنیم، در این مواقع توصیه نمیشود که به تمام خواستههای کودک بپردازیم بلکه میتوان رفتاری مشابه روش زیر داشت:
- نباید با تحکم به کودک فهماند که امکانات محدود است.
شامل 21 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود مقاله راههای ترویج فرهنگ خلاقیت و نوآوری