دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
این تحقیق با اهداف :
1- شناسایی و توصیف مشکلات خانواده های مراجعه کننده به مراکز راهنمایی و مشاوره کشور طی یک دوره پنج ساله 2- تعیین اولویت های مشکلات خانواده های مراجعه کننده به مراکز مشاوره کشور 3- شناسایی روش های درمانی مشاوران و ارایه راهکار ، در جامعه آماری : مراکز راهنمایی و مشاوره خانواده انجمن اولیا مربیان کشور، مراکز روان شناختی دانش آموزی وزارت آموزش و پرورش، مراکز خدمات مشاوره ای سازمان ملّی جوانان ، در سال 1385 به اجرا درآمد، سئوالات تحقیق این بود : مهمترین مشکلات خانواده ها در حوزه فردی، روابط با همسرو روابط با فرزندان ، تفاوت بین نوع مشکلات خانواده ها در مراکز مختلف مشاوره، نوع مشکلات زنان ومردان در مراکز مختلف مشاوره و روش های درمانی مشاوران چیست؟
روش تحقیق،
توصیفی از نوع پیمایشی است ، واحد نمونه در این پژوهش ، مرکز راهنمایی و مشاوره بود ، حجم نمونه شامل 100مرکز مشاوره از مراکز راهنمایی و مشاوره خانواده و سازمان ملّی جوانان و 31 مرکز روان شناختی دانش آموزی وزارت آموزش و پرورش، که در مجموع حجم نمونه، شامل 131 مرکز مشاوره از سه گروه مورد نظر می باشد.
ابزار گردآوری اطلاعات ، پرسش نامه محقق ساخته بود ، شیوه تجزیه و تحلیل داده ها با توجه به نوع تحقیق، به روش توصیفی ( جداول فراوانی مطلق و نسبی نمودار و میانگین) ورود داده ها و تجزیه و تحلیل آماری، از طریق نرم افزار SPSSانجام شد. نتایج نشان داد، مهمترین مشکلات خانواده ها در حوزه فردی شامل: مشکلات خانوادگی،مشکلات ارتباطی ( با همسر برای زوجین و با دوستان و همسالان، خواهر و برادر و کادر مدرسه برای دانش آموزان) ناسازگاری با خواهر و برادر،سوء رفتار با بزرگسالان و در روابط با همسر: مشکلات خانوادگی ، مشاجره مکرر با همسر، مداخله خانواده همسر، سوء ظن همسر،عدم علاقه زوجین به یکدیگر، روابط خشک وسرد ، اعتیاد همسر، کتک خوردن از همسر، بد دهنی و فحاشی همسر ، گریزپایی همسراز خانه ، عدم توافق در تربیت فرزندان ، مشکلات ناشی از ازدواج مجدد، کتک خوردن از خانواده همسر، مشکلات ارتباطی با همسر، مشکلات خانوادگی، مشکلات شغلی و اقتصادی.و در روابط با فرزندان : مسائل تحصیلی فرزندان، لجبازی فرزند با والدین، مشکلات ارتباطی والدین با فرزندان، اختلال کمبود توجه وبیش فعّالی، توقعات بالای والدین از فرزندان، بدرفتاری یا تنبیه بدنی فرزندان ، مشکلات مذهبی- معنوی فرزندان. در نوع مشکلات زنان و مردان تفاوتی وجود ندارد، لیکن از جهت فراوانی مشکلات بین مراجعان زن و مرد (یا مشکلاتی که به دانش آموزان برمی گردد بین دختران و پسران) تفاوت وجود دارد ، بدین معنی که تعداد مراجعان زن، بیشتر از مرد، می باشد. دیدگاه ها و روش های درمانی مشاوران: 1- شناختی – رفتاری 2- شناختی 3- ترکیبی و رویکرد درمانی مشاوران: رفتار درمانی گروهی ، خانواده درمانی ، ساختاری (سیستمی) است.
مقدمه
همیشه به دیگران مى گفت با این که هیچ وقت کارى به کار پسرش نداشته، ولى پسر خوب و بى آزارى دارد. فقط درسش زیاد خوب نیست که آن را هم به مدد کلاس خصوصى حل مى کند. یک بار که به طور تصادفى از کنار مدرسه پسرش عبور مى کرد تصمیم گرفت که صبر کند و با تعطیل شدن مدرسه با هم به خانه بروند. آن روز او از دیدن پسرش که در هیأت سردسته عده اى از نوجوانان به عده اى دیگر دشنام هاى رکیک مى داد و براى آنها شاخ و شانه مى کشید شوکه شد.
چند سالى است که بعضى از خانواده ها وظایف تربیتى و نظارتى خود را دربست به مدارس سپرده اندو وظیفه خود را محدود به تأمین امکانات مالى و رفاهى براى بچه هایشان کرده اند. این در حالى است که مدارس هم هنوز به خوبى قادر نیستند از دستاوردهاى روانشناسى جدید استفاده کنند و بسیارى از معلمان مدارس قادر نیستند الگوهاى صحیح رفتارى را به دانش آموزان ارائه کنند. با این وصف کارشناسان تعلیم و تربیت توصیه مى کنند که خانواده ها مجدداً نقش سنتى خود را در زمینه تعلیم و تربیت کودکان به عهده بگیرند و در این مسیر به مدارس کمک کنند.
توجه به سلامت روانى بچه ها در دوران مدرسه از آن جهت اهمیت دارد که اگر در این مرحله براى مشکلات بچه ها راه حلى پیدا نشود و یا آنها از تربیت صحیح و کافى برخوردار نشوند، در آینده افرادى روان پریش و یا غیر مسئول به جامعه و بازار کار قدم مى گذارند که رویارویى با مشکلات آنها به مراتب مشکل تر و داراى هزینه هاى بیشترى نسبت به زمانى است که در مدرسه تحصیل مى کنند. اگر خانواده ها ندانند که چگونه با فرزندانشان رفتار کنند و مدارس هم که مى توانند تا حدودى روان پریشى هاى ناشى از مشکلات خانوادگى را سامان دهند حتى خودشان با برخى رفتارها به دامنه مشکلات بچه ها بیفزایند، مشکلات به رده هاى بالاتر سنى تسرى مى یابد و مقابله با آنها روز به روز مشکل تر مى شود.
وقتى خانواده ها، نقش خود نظارتى شان را فراموش مى کنند
سال ها است با توسعه شهرنشینى و گسترش وسایل ارتباط جمعى شکل زندگى ها و نوع نیازها تغییر پیدا کرده. همپاى این تغییرات نظارت هاى خانواده ها هم به امید نظارت و سختگیرى مدارس ضعیف شده. در حالى که والدین همه چیز را با وضعیت زمان تحصیل خودشان مى سنجند.
اکرم ابراهیمى روانشناس مى گوید: «خانواده ها باید این عقیده را که شیوه تربیتى نظام آموزش و پرورش ما بى نقص است کنار بگذارند و کارکردهاى خود حفاظتى خود را دوباره به دست آورند. چون که دولت نمى تواند وظیفه نظارتى را به تنهایى انجام دهد و در نتیجه بچه ها بدون مدیریت رها مى شوند».
وى مى افزاید: «در این فرایند دورانى که بچه ها به مدرسه ابتدایى مى روند اهمیت زیادى دارد و زمینه ساز سایر مراحل تحصیلى است. اگر در این مرحله بچه ها درست هدایت نشوند و به مشکلاتشان رسیدگى نشود، در دوره هاى بعدى مشکلاتشان ادامه پیدا کرده و تشدید مى شود و در نوجوانى مشکلات آنها حادتر مى شود. چرا که نوجوانان وارد دوره بحرانى مى شوند. در این دوره از طرفى معلم هاى مختلف به آنها تدریس مى کنند و ارتباط عاطفى اى که معلم دبستان مى توانست با بچه ایجاد کند در این دوره و دوره هاى بعدى ممکن نیست و از طرفى هم غالباً والدین ویژگى هاى این دوره را نمى دانند و با فرزندانشان درگیر مى شوند و این موضوع بچه ها را دچار تضاد کرده و آزار مى دهد. نتیجه اولیه تمام این مشکلات هم افت تحصیلى است. بى علاقگى به تحصیل یکى از نشانه هاى بروز بحران در بچه ها است که با ترک تحصیل به اوج خود مى رسد».
در دوران بلوغ بسیارى از والدین همراه و راهنماى خوبى براى فرزندانشان نیستند. در نتیجه اتفاقى که به وفور در خانواده ها رخ مى دهد این است که آنها به محض مشاهده کوچک ترین رفتارى که ممکن است در این دوران طبیعى باشد به برخورد خشن متوسل مى شوند. در حالى که به عقیده رواشناسان این نحوه برخورد به پنهان کارى مى انجامد و در این شرایط کاملاً از کنترل خارج مى شود. وقتى خانواده ها روش برخورد درست با بچه هایشان را سن بلوغ نمى دانند، آنها به ویژه دختران دوره دبیرستان و راهنمایى مسائل ناشى از تحول روحى و جسمى خود را به مدرسه منتقل مى کنند و مربیان مدارس را با مشکل مواجه مى کنند.
ابراهیمى مى گوید: «آزادى هاى بى حد و حصر یا محدودیت هاى شدیدى که در خانه اعمال شده و مدرسه نیز آن را تشدید مى کند و یا عدم توجه عاطفى لازم مسئله را در نوجوانان بغرنج تر مى کند. در این شرایط والدین یا مدارسى که راه سختگیرى وسرکوب را در رابطه با رفتار و گفتار بچه ها در سن بلوغ در پیش مى گیرند و سعى مى کنند با این روش آنها را وادار به هماهنگى با ارزش هاى خود کنند تنها به اعمال لجوجانه در آنها دامن مى زنند. نحوه رفتار با بچه ها در دوران بلوغ یا مى تواند آنها را به مراحل عالى هدایت کند و یا ایشان را به افرادى نابهنجار تبدیل کند».
با این وجود آموزش آن هم با تکیه بر محفوظات دانش آموزان و انجام تکالیف و ارزشمند شمردن نمره به عنوان معیار ارزش گذارى دانش آموزان تمام هم و غم مدارس و خانواده ها است و این نگرش وجود دارد که تنها راه سعادتمندى درس خواندن است و اگر دانش آموزى درس نخواند ما اجازه داریم به شیوه هاى غلط با او برخورد کنیم.
در حالى که برعکس در کشورهاى اروپایى و امریکا ساختار نظام آموزش و پرورش به شخصیت و ارزش هاى معنوى دانش آموزان بیش از موضوعات علمى بها مى دهد. در این کشورها خدمات بهداشت روان در دسترس هم والدین و هم مربیان مدارس است و مشاوران و معلمان و مربیان اطلاعات زیادى در زمینه بهداشت روان دارند که آموزگاران ما از آن بى بهره اند. در این کشورها حتى اگر مشاوران احساس کنند خانواده ها نکات بهداشت روانى را در مورد فرزندانشان رعایت نمى کنند آنها را در اختیار نظام قضایى قرار مى دهند و از خانواده ها سلب صلاحیت مى شود.
این در حالى است که در کشور ما روانشناسان نسبت به برداشت هاى غلط معلمانى که بدون تحصیلات مرتبط به در امور بهداشت روانى دخالت مى کنند هشدار مى دهند و تأکید مى کنند که استفاده از روانشناسان در مدارس و پیش بینى آموزش براى تمام کسانى که با بهداشت روان در ارتباطند و استفاده از افراد متخصص در زمینه روانشناسى و دعوت از مشاوران براى سخنرانى در مدارس ضرورى است.
البته مقررات هم بر عدم تحقیر و تنیبه بدنى دانش آموزان و خوددارى از ایجاد رقابت هاى ناسالم بین شاگردان و کاهش اضطراب در دانش آموزان به وسیله معلمان تأکید دارد. تحقیقى نیز نشان مى دهد که دانش آموزان موفق از سلامت روانى بهترى برخوردارند.
مدارس مى توانند نقطه آغاز بهداشت روان باشند
این که خانواده ها باید نقش خود نظارتى خود را به دست آورند به این معنى نیست که مدارس به مسائل تربیتى بى اعتنا باشند. برعکس مدارس مى توانند مرکز و محل عمده گسترش بهداشت روان باشند و حتى امکان دارد که بهداشت روان از مدارس به خانواده ها گسترش یابد. به شرط این که مدارس ارائه اطلاعات صرف به دانش آموزان را کنار بگذارند و وقتى هم براى رسیدگى به مسائل دانش آموزان اختصاص دهند.
مدارس با ارتباط با خانواده ها مى توانند عواقب ناشى از مشکلات خانوادگى را رفع و رجوع کنند. در مدارس مى توان براى والدین کلاس آموزشى گذاشت. همچنین کادر مدرسه باید درک کنند که تحقیر و سرزنش و تمسخر در مدارس، سلامت روانى دانش آموزان را به خطر مى اندازد. اگر معلمان مدارس شیوه هاى برقرارى رابطه انسانى با دانش آموزان را ندانند و به نیازهاى روانى آنها توجه نکنند و به شیوه هاى گوناگون بچه را طرد کنند، سلامت و امنیت روانى بچه ها را مختل و آنها را از مدرسه زده مى کنند. ابراهیمى مى گوید:«در شرایط اختلال سلامت روانى و احساس ناامنى، دانش آموز براى غلبه بر این حالت ها به رفتارهایى از قبیل دلقک بازى، دزدى، دروغگویى، آزار کودکان دیگر، پرخاشگرى، ناخن جویدن و نظایر آن روى مى آورد. تمام این ها هم معلول علت هایى است که باید آنها را در خانواده و مدرسه جست و جو کرد».
البته مشکلات هم منحصر به قشر و طبقه خاصى نمى شود. نسرین مشایخى کارشناس علوم تربیتى مى گوید:«در مناطق شمال شهر و مرفه شهر فعالیت ها و اشتغال پدر و مادر موجب مى شود که آنها نتوانند به فرزندانشان برسند. از طرف دیگر هم والدین بى سواد و محیط هاى آلوده بچه هاى خانواده هاى فقیر را تهدید مى کند».
مدت ها است که بسیارى از خانواده هاى ایرانى نقش خود را به تهیه امکانات تحصیلى و تا حدودى همراهى با بچه ها در تحصیل محدود کرده اند و نقش تربیتى خود را تا حدود زیادى به فراموشى سپرده اند. در حالى که مدارس ما هم وقت کافى و توانایى کافى را براى تربیت دانش آموزان به شکل همه جانبه ندارند و نه تنها در کشور ما بلکه در همه جاى دنیا این توقع زیادى از نظام آموزشى است./
مشق والدین در فصل مدرسه
عبدالحمید گل افشان . هر چند کودکان معمولا نیازهای خود به ویژه نیازهای مرتبط با مسایل درسی را کمتر به زبان می آورند اما مانند هر انسانی خواسته ها ونیازهایی دارند که دوست دارند والدین به آنها اهمیت بدهند.
اغلب دانش آموزان در هر مقطع تحصیلی که باشند دوست دارند والدین آنها از وضعیت تحصیلی شان آگاه شوند و با اولیا مدرسه ارتباط مناسبی داشته باشند. این ارتباط به آنها اطمینانی خاص می بخشد. ارتباط منظم و دوستانه والدین با اولیای مدرسه اطمینان خاطری دلنشین به دانش آموز می دهد و باعث می شود تا او خانه و مدرسه را جدا از هم و در مواردی مقابل هم نبیند.
ارتباط والدین با اولیای مدرسه باعث شناسایی بهتر نقاط قوت و ضعف دانش آموز شده و بر همین اساس یاری رساندن به او معنای بهتری پیدا می کند. در زیر سرمشق هایی برای پدران و مادران آورده می شود:
1- فرزندان شما در مورد نشان دادن احساس خویش نسبت به مدرسه به والدین اتکا دارند، بگذارید آنها بدانند که مدرسه از نظر شما لذت بخش است.
2- رفتن به مدرسه خود یک کار است، فرزند شما نیاز به تشویق دارد. برای اینکه او کار خویش را به بهترین صورت انجام دهد باید از علاقه و توجه شما نسبت به آن کار کاملا مطمئن باشد.
3- برای تنظیم وقت انجام تکالیف و گفت وگوهای خانوادگی طرح بریزید. این طرحها نقش با اهمیتی در بهبود کار درسی و ایجاد نظام فکری صحیح و آموزش تجزیه و تحلیل مسایل دارند.
4 - فرزندان خود را در بحث های خانوادگی شرکت دهید. وقتی آنها عضوی برای برنامه های خانوادگی باشند انگیزه لازم را برای فکر کردن و یادگیری به دست خواهند آورد. توجه داشته باشید که فرزند شما از گفت وگوهای سرمیز غذا بیش از تمام مدت روز در مدرسه مطلب می آموزد.
5- به خاطر داشته باشید که ایجاد فضای مناسب جهت یادگیری و آموزش در خانواده بستگی به طرز فکر و رفتار اعضای خانواده دارد نه به ثروت و دارایی آنها و یا موقعیت شغلی.
¤ فرزندان خود را محترم بشمارید.
1- بگذارید هر کدام از فرزندان شما خودش باشد. لذا از مقایسه با سایر فرزندان و دانش آموزان سخت پرهیز کنید.
2- با در نظر گرفتن فرزند تان به عنوان یک انسان روش مثبتی را در یادگیری یا تغییر رفتار او اتخاذ کنید.
3- کمک کنید تا از طریق تایید و تصویب شما او برای خود حرمت و احترام کسب کند و مرحله به مرحله او را تقویت کنید.
4- روزانه به هر فرزند خود به طرز انفرادی توجه و رسیدگی کنید.
5- همکاری مدرسه و معلم راهنما را نسبت به فرزندتان جلب کنید.
¤ فرزند خود را در مسیر موفقیت قرار دهید.
1- توجه داشته باشید که موفقیت و شکست برای کودکان می تواند نردبانی باشد که وقتی شروع می شود تا آخرین پله ادامه پیدا می کند.
2-موفقیت در یک زمینه، توفیق در زمینه های دیگر را به دنبال دارد. فرزندتان را کمک کنید که این را بداند و برای موفقیت تلاش کند.
3- حتی المقدور سعی کنید کودک شما از آغاز در نردبان موفقیت گام بردارد. در صورتی که احساس ضعف در مورد درس یا دروسی از فرزندتان مشاهده کردید با تماسهای مستمر با مسئولان آموزشی مدرسه و نظارت مثبت بر عملکرد فرزندتان زمینه موفقیت را فراهم کنید.
4- فرزندتان را کمک کنید تا مدرسه خود را به یک محیط شادی تبدیل کند.
5- توجه داشته باشید که اثر دوستان فرزند شما در موفقیت های آموزشی کاملا محسوس است پس ضمن هماهنگی با معلم راهنمای کلاس در این خصوص از دانش آموزان موفق کمک گرفته شود.
6- موفقیت یک رویای دور نبوده و می توان به آن دست یافت
خانه و مدرسه
م رحماندوست* . معنا و مفهوم پیوند بدون توجه به معنای تربیت قابل فهم نیست. تربیت، مقولهای بسیار مهم و چندبعدی است که با عوامل و زمینههای گوناگون ارتباط دارد.
بدون شناخت عوامل موثر در تربیت و بدون همسویی آنها با یکدیگر نمیتوان به پرورش کودکان و نوجوانان سالم و پویا مبادرت کرد.
بررسی و تحلیل عوامل یاد شده به فرصت و زمان بیشتری محتاج است، اما «ارتباط خانه و مدرسه» به عنوان یکی از زمینههای تاثیرگذار در شخصیت فرزندان در این نوشتار کوتاه بررسی میشود.
ارتباط خانه و مدرسه به قصد ایجاد هماهنگی در فعالیتهای تربیتی این دو نهاد شکل میگیرد و کارایی و تاثیر مثبت آن پویایی و تعادل، به این ارتباط بستگی دارد.
مفهوم پیوند نیز دقیقا با این ارتباط پویا آشکار میگردد. پیوند به ارتباطی گفته میشود که هر یک از طرفین ارتباط، به رشد و اثربخشی یکدیگر کمک کنند. پس هر نوع ارتباط پیوند نیست، بلکه ارتباط اثربخش پیوند نامیده میشود.
انجمن اولیا و مربیان در تحکیم و تقویت این پیوند، نقش موثری میتواند ایفا کند. آگاهسازی خانه و مدرسه نسبت به وظایف خطیرشان در تعلیم و تربیت، آموزش اصول و قواعد ارتباط خانه و مدرسه و رفع موانع ارتباط موثر از جمله اقداماتی است که از سوی انجمن اولیا و مربیان قابل انجام و پیگیری است. ناگفته نماند که پیوند خانه و مدرسه صرفا از طریق اقدامات فوقانی ضوابط اداری حاصل نمیشود. این مقوله بیش از آنچه بیرونی باشد درونی است یعنی نگرشها، طرز تفکر و باورها باید با یکدیگر پیوند بخورد.
اگر پیوند به یک تمایل و باور درونی از طرف خانه و مدرسه تبدیل نشود، اقدامات رسمی و بخشنامهای نمیتواند موثر باشد، بنابراین تقویت پیوند یک موضوع اساسی و چندبعدی است که به شرایط مناسب و مساعد بیرون و درون احتیاج دارد. به همین دلیل هم والدین باید برای این مهم بکوشند و هم مربیان و مدیران تلاش نمایند و هم مسوولان انجمن، برنامههای لازم را طراحی و اجرا کنند.
ابعاد پیوند
پیوند مانند منشوری است که جنبههای گوناگون دارد. بیتوجهی یا کمتوجهی به بعضی از ابعاد پیوند از تاثیر آن میکاهد و ارتباط خانه و مدرسه را سست میکند.
پیوند، یک مقوله انسانی است و هر آنچه در انسان هست در روابط او با دیگران نیز باید جلوهگر شود.
پیوند اجتماعی
هر یک از دو نهاد خانه و مدرسه یک گروه اجتماعی نیز محسوب میشوند؛ یعنی هر کدام، اعضای معین، روابط و ویژگیهای خاص خود را دارد. خانوادهها باید ماهیت «مدرسه» را بشناسند و مدرسه نیز ماهیت «خانواده» را بخوبی دریابد. باید توجه داشته باشیم که روابط خانواده عمدتا جنبه عاطفی دارد و روابط مدرسه بیشتر اداری و عقلانی است. نزدیکی و ارتباط موثر این «دو گروه» باعث میشود روابط عقلانی و قانونی مدرسه جنبه انسانی و لطیف پیدا کند و روابط سیال و غیررسمی خانواده وضع عقلانی و منضبط داشته باشد.
بنابر این مدیران و مربیان و والدین با تعامل اجتماعی میتوانند یک فضای مناسب اجتماعی ایجاد کنند.
پیوند عاطفی
عواطف در روابط انسانها و به تبع آن در روابط خانه و مدرسه عامل تاثیرگذاری است. افراد نیاز دارند در مواجهه با دیگران چهرهای گشاده، تکریمی انسانی و رفتاری ملایم احساس کنند.
لذا هر دو طرف باید بکوشند در گفتار و کردار خود، اصول اخلاقی را مراعات کنند و عواطف و اعتماد را بین خود حاکم گردانند.
اگر پیوند عاطفی حاصل نشود، پیوند اجتماعی وضع مطلوب نخواهد داشت.
پیوند اقتصادی
مدرسه به عنوان یک موسسه آموزشی و پرورشی به توان مالی نیاز دارد، هر چند امور اقتصادی در تعلیم و تربیت، هدف و محور نیست، ولی توان اقتصادی، شرط لازم موفقیت در دستیابی به اهداف تربیتی است.پیوند اقتصادی خانواده و مدرسه از موارد مبهم و مسالهدار ارتباط خانه و مدرسه است؛ از طرفی، ضرورت کمک به توان اقتصادی مدرسه را نمیتوان انکار کرد و از طرف دیگر، نمیتوان والدین را برای کمک مادی مجبور کرد.
موضعگیری مناسب آن است که والدین با آگاهی کامل از برنامههای تربیتی مدرسه و در حد توان خود و با اختیار و آگاهی کامل به مدرسه یاری رسانند. *مشاور رئیس سازمان مرکزی انجمن اولیا و مربیان
خانواده ها نقش موثری در کاهش اضطراب دارند
کلاس اولی ها در روزهای نخست آغاز سال تحصیلی جدید همواره با اضطراب و استرس به مدرسه می روند، خانواده ها با رفتار و گفتار خود می توانند اضطراب این کودکان را در حد متعادل کاهش دهند.
ْآماده نکردن کلاس اولی ها برای حضور در مکان جدید می تواند، نخستین روز بازگشایی مدارس را به کام او تلخ کند و ممکن است این مساله تا پایان تحصیلات در فرد باقی بماند و او هرگز نتواند با محیط آموزشی کنار بیاید..
این ترس و اضطراب از مدرسه می تواند پیشرفت های تحصیلی و اجتماعی او را با کندی روبرو کند و همه کوشش های خانواده و مدرسه نیز به هدر خواهد رفت.
با اینکه گذارندن دوره پیش دبستانی برای کاهش استرس و اضطراب نوآموزان موثر است، اما با توجه به امکانات موجود، بسیاری از نوآموزان نمی توانند در این دوره ها شرکت کنند و همین خاطر با مشکلاتی در نخستین روزهای بازگشایی مدارس روبرو می شوند.
"علیرضا رحیمی" مدیرکل دفتر ابتدایی و پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش در باره مشکلات رفتاری برخی از کلاس اولی ها در روز نخست مدرسه به خبرنگار ایرنا، گفت: در سال های اخیر ۵۰ درصد از دانش آموزان پایه اول دوره پیش دبستانی را طی کرده اند. خوشبختانه این دسته از دانش آموزان مشکل خاصی برای ورود به پایه اول ابتدایی ندارند.
وی افزود: همه تحقیقات علمی نشان می دهد دانش آموزانی که در کلاس های پیش دبستانی شرکت کرده باشند، در جنبه های مختلف تحصیلی و اجتماعی جلوتر از بقیه دانش آموزان هستند.
مدیر کل دفتر ابتدایی و پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش در باره سایر نوآموزانی که دوره پیش دبستانی را طی نمی کنند، گفت: این دسته از دانش آموزان با توجه به تغییرات پیش آمده در زندگی خانواده ها، معمولا مشکل خاصی ندارند و به ندرت دانش آموزانی پیدا می شوند که روز اول مدرسه با مشکلات عاطفی مواجه شوند.
وی درعین حال افزود: پیشنهاد ما به اولیای دانش آموزان این است که از هم اکنون با بچه های خود راجع به مدرسه صحبت کنند. لوازم مدرسه را با خوشحالی و دوستی برای آن ها تهیه کنند و کیف و کفش و دفتر و مداد را با همراهی کودک خریداری کنند تا خریدهای مشارکتی و جمعی را تجربه کنند.
مدیرکل دفتر ابتدایی و پیش دبستانی وزارت آموزش و پرورش توضیح داد: در این میان خود خانواده ها هم می توانند از خاطرات شیرین دوران کودکی و روزهای اول حضور در مدرسه برای بچه ها تعریف کنند تا این دسته از دانش آموزان برای حضور در مدرسه رغبت بیشتری پیدا کنند.
وی به آن دسته از اولیایی که فکر می کنند فرزندشان در نخستین روز مدرسه دچار بی تابی می شود توصیه کرد: در روزهای باقی مانده تا آغاز سال تحصیلی، سعی کنند با فرزند خود به اطراف مدرسه کوچه و خیابان مدرسه و اگر توانستند داخل محیط مدرسه و کلاس ها بروند، تابلو مدرسه را برای او بخوانند تا او با محیط مدرسه بیشتر آشنا شود.
"رحیمی" اظهار داشت: توصیه می کنم اولیای دانش آموزان آن روز را در اختیار دانش آموز باشند، اگر شاغل هستند، مرخصی بگیرند و برای بیرون آمدن از محیط مدرسه عجله نکنند، چون این کار برای آن دسته از دانش آموزانی که با جدایی از پدر و مادر نگران هستند، مشکلات بیشتری ایجاد می کند.
وی گفت: اولیای دانش آموزان، هنگام مرخص شدن کودک خود از مدرسه نیز حضور داشته باشند، تا به همراه دانش آموزان به خانه بروند. ضمن آنکه با مدیران نیز هماهنگ باشند و دانش آموزی که ناسازگار است، لزوما او را برای همه ساعت ها نگه ندارند، بلکه او را پس از یک ساعت یا هر اندازه که به تشخیص ولی دانش آموز و معلم و مدیر باشد، مرخص کند.
"رحیمی" افزود: انتخاب دوست هم سن و سال در این مراحل بسیار مفید است و خانواده ها می توانند میان همسایه ها و فامیل چنین دانش آموزانی را شناسایی کنند و دانش آموزان ناسازگار با محیط مدرسه را به همراه او به مدرسه بفرستند.
او تصریح کرد: نخستین روز حضور کودک در مدرسه آن چنان برای آماده سازی او برای قرار گرفتن در جامعه موثر است که می تواند مسیر زندگی او را تغییر دهد، مسیری که می تواند با عشق به مدرسه و یا تنفر از محیط درس و تحصیل همراه شود. گزارش : خبرگزارى جمهورى اسلامی (ایرنا)
تاریخچه انجمن اولیا و مربیان در جهان ؛همه چیز از انقلاب فرانسه شروع شد
تاریخچه انجمن در دنیا به بیش از صد سال پیش برمی گردد یعنی بعد از انقلاب کبیر فرانسه ، زمانی که کارگاه ها و کارخانه ها زیاد شدند و تبعا بازار مدرسه ومکتبخانه ها رونق بیشتری پیدا کرد. به علت اشتغال فوق العاده و جذب مادران هم به کار در خارج از خانه و به دور بودن فرزندان از والدین ، موجبات آلودگی و بزهکاری و خلاف در برخی از کودکان ایجاد شد. اندیشمندان آن زمان فرانسه ، به عنوان راهکار، پیشنهاد تشکیل انجمن اولیای مدرسه را برای اولین بار در فرانسه دادند و یکی از شرایط ثبت نام دانش آموزان در مدارس شرکت حداقل هفته یی دو ساعت اولیا در آن کلاسها بود. در آن کلاسها به اولیای دانش آموز چگونگی نظارت و کنترل مستمر بر فرزندان در امر تربیت را یاد می دادند و نتایج ارزنده یی هم حاصل شد.
اما تاریخچه انجمن در ایران : بیش از پنجاه سال طول کشید که به تقلید از فرانسه در سال 1326، انجمن خانه و مدرسه در ایران به وجود آمد و بعدها در سال 1346 انجمن خانه و مدرسه به نام «انجمن ملی اولیا و مربیان » تغییر نام پیدا کرد و امروزه عنوان «انجمن اولیا و مربیان » برخود گرفته است . به جرات می توان گفت از وقتی که انجمن وارد ایران شده ، در اکثر مدارس همیشه شکل فرمایشی و جنبه تشریفاتی داشته ، یا تشکیل نمی شد یا به شکلی برگزار شده که کارش منحصرا در زمینه تامین کمبودهای مادی و رفاهی مدارس بوده است و آنچه که مربوط به هدایت اولیا و آگاه کردن والدین به وظایف تربیتی شان باشد، از این انجمن دیده نشده است . در حالی که در جلسات انجمن می توان فرصت خوبی ایجاد کرد تا اولیای مدرسه و اولیای دانش آموزان با هم تبادل افکار کنند و در زمینه چگونگی کمک اولیا به دانش آموز و مسائل تربیتی و اخلاقی و درسی با همفکری هم یک برنامه عملی جامع جهت تسری در امر تعلیم و تربیت فرزندان ، تبیین کرد و همگان بر این امر واقفند که بدون همکاری خانه و مدرسه ، اداره امر تربیت کودکان و نوجوانان کاری است مشکل یا غیرممکن و مسلما هیچکدام از این دو محیط به تنهایی موفق نخواهد شد و باید با همکاری بین اولیا و مربیان به این امر همت گماشت ولی تا رسیدن به چنین موقعیتی راهی طولانی در پیش داریم حتی با کمال تاسف باید اذعان داشت که اعضای انجمن در اکثر مدارس ، چارچوب وظایف تعریف شده در اساسنامه انجمن را نمی دانند و در واقع حتی زحمت مطالعه اساسنامه را به خود نمی دهند. به عنوان نمونه به چند اصل از اساسنامه انجمن که به آن توجه نمی شود اشاره می کنم : 1 تقویت شخصیت فردی و اجتماعی کودکان و نوجوانان 2 تقویت حس وظیفه شناسی در کودکان 3 رعایت تقوی و تقویت معتقدات مذهبی 4 مساعد ساختن محیط خانواده برای رشد بهتر فرزندان 5 رعایت بهداشت کودکان و نوجوانان 6 ایجاد محیط امن برای رشد و حرکت کودکان و نوجوانان 7 ایجاد امکانات آموزشی رایگان و عمومی برای کودکان و نوجوانان 8 ایجاد تفریحات سالم 9 کشف استعداد و شایستگی حرفه یی در دانش آموزان 10 ایجاد احساس مسوولیت فردی و اجتماعی در کودکان و نوجوانان 11 ایجاد ادراک بین المللی و درک مسائل و غیره از اصول مترقی انجمن بوده که آنچنان که باید و شاید به آنها توجه نمی شود. در جلسات انجمن باید به اولیا آموخت که چگونه محبتشان را به فرزندان بروز دهند. باید با درایت و درک شرایط فرزندان و با استفاده از راهکارهای علمی و عملی در پشت سر نهادن موفقیت آمیز دوران تحصیلی فرزندانمان ، که دوران رشد جسمانی و فکری و شکل گیری شخصیت آنان هم است ، به آنان کمک کنیم . اینکه بعضی از اولیا از هر فرصتی جهت نصیحت فرزندشان استفاه می کنند، این کار اگر زیاد تکرار شود، نه اینکه فایده یی نخواهد داشت بلکه مخرب هم خواهد بود. دانش آموزان در دوره نوجوانی که مرحله بسیار حساس و شکننده یی است ، می خواهند ابراز وجود کنند، اعلام استقلال کنند و این اعلام وجود شاید بعضا با تندی و پرخاش (البته از سر عشق و محبت ) بروز کند. بلندکردن صدایش را به توهین و اهانت ، تعبیر نکنیم . این دقیقا شدت عشق و عصیان است مانند مادری که فرزندش را شماتت می کند که لباس بپوش ، سرما می خوری و به درک واصل می شوی ! این مادر از سر دوست داشتن و عشق است که به فرزند ناسزا می گوید. فرزندانمان هم چنین وصفی دارند. به عنوان یک راهکار لازم است در اینجا، اشاره یی داشته باشم به بحث روانشناسان کودک و نوجوان که توصیه می کنند: اولیا باید رفتار عجین شده با روشهای علمی عاطفی و احساسی را به کار گیرند باید به فرزندانمان بیاموزیم در مقابل هر خواسته و پیشنهاد نابجا راحت بتوانند، نه بگویند. نه گفتن با تاکید و محکم گفتن ، خود از بروز خیلی از مشکلات بعدی جلوگیری به عمل می آورد. اگر فقط به آمار رسمی اعلام شده تعداد دانش آموزان سیگاری نگاهی بیندازیم ، اهمیت موشکافی و دقت نظر در این مقوله برای ما صدچندان خواهد شد. در خاتمه چندجمله یی از نویسنده بزرگ لبنانی ، جبران خلیل جبران ، جهت تزیین این نوشته بیان می گردد: آنگاه زنی که کودکی در آغوش داشت ، گفت : با ما از فرزندان سخن بگو.او گفت : فرزندان شما فرزندان شما نیستند، آنها پسران و دختران خواهشی هستند که زندگی به خویش دارد، آنها به واسطه شما می آیند اما نه از شما. و با آنکه با شما هستند از آن شما نیستند. شما می توانید مهر خود را به آنها بدهید، اما نه اندیشه های خود را، زیرا که آنها اندیشه های خود را دارند. شما می توانید تن آنها را در خانه نگه دارید اما نه روحشان را، زیرا که روح آنها در خانه فرداست که شما را به آن راه نیست ، حتی در خواب ، شما می توانید بکوشید تا مانند آنها باشید، اما نکوشید تا آنها را مانند خود سازید، زیرا که زندگی واپس نمی رود و در بند دیروز نمی ماند.
گزارش در مورد آسیب پذیرى نوجوانان و نهادهاى تعلیم و تربیت
ح - احمدیان راد منبع: روزنامه - ایران یک کارشناس آموزشى به طور تصادفى با دختر نوجوانى مواجه شد که از خانه فرار کرده و دوباره به خانه برگشته بود. خوشبختانه خانواده او با فرارش از خانه خوب برخورد کردند و کوشیدند آن را ریشه یابى کنند. خانواده دختر ظاهراً مشکلى نداشتند. خشن نبودند و در خانه تنبیهى در کار نبود. ولى دختر نوجوان از خانه فرار کرده بود چون فکر مى کرد که کسى به او اهمیت نمى دهد.
دختر نوجوان دیگرى بشدت از پدرش متنفر بود. این تنفر به حدى شدید بود که با شنیدن لفظ «بابا» سرش را به علامت تنفر تکان مى داد. این رفتار او دستمایه شوخى ها و اذیت هاى همکلاسى ها شده بود. خودش تعریف مى کرد که هرگز با پدرش حرف نمى زند و به محض دیدن او به اتاقش مى رود و در را قفل مى کند. دختر نوجوان که شاگرد بسیار درسخوانى بود در نتیجه این تنفر درسش به حدى بد شد که به شاگرد آخر و تنبل کلاس تبدیل شد. اگر کسى علت تنفر او را ریشه یابى مى کرد مى فهمید که مادر این دختر نوجوان دائماً از رفتار بد پدرش با خودش در سنین جوانى تعریف کرده و دختر نوجوان با این که هیچ رفتار بدى از پدر با خود و مادرش ندیده به مشکل تنفر از پدر دچار شده است.
از این دست مشکلات در بین نوجوانان فراوان است. بعضى از مشکلات هم بسیار حادتر از اینها هستند. به عبارتى بسیارى از نوجوانان ما از خلأهاى احساسى و عاطفى اى رنج مى برند که به واکنش هاى غیرقابل پیش بینى در آنها منجر مى شود. هیچ سیستم مددکارى اى هم در خانه و مدرسه به این نوع خلأها نمى پردازد. چون چنین سیستمى وجود ندارد. همچنین با این که آموزش مهارت هاى زندگى در مدارس، مورد توجه قرار گرفته است، اما هنوز آن گونه که انتظار مى رود مؤثر نبوده است. این موضوع به آسیب پذیرى نوجوانان در مقابل مشکلات خانوادگى منجر شده است.
البته ظاهراً آسیب پذیرى نوجوانان مشکلى جهانى است. چنان که تحقیقات انجام گرفته روى ۵۰۰ نوجوان داوطلب انگلیسى نشان مى دهد که بیش از نیمى از محصلان حتى نمى توانند یک بیمارى روانى را نام ببرند. این در حالى است که نوجوانانى که آگاهى کمترى در این زمینه دارند بیشتر در معرض سوء استفاده، افسردگى و نیز خودآزارى قرار دارند. همچنین کمتر از نیمى از افراد تحت مطالعه احساس مى کنند که مدارس اطلاعات کافى درباره بهداشت روانى در اختیار نوجوانان قرار مى دهد. یک سوم نوجوانان نیز در این زمینه به اطلاعات اینترنتى اطمینان مى کنند.
آمارها در انگلیس حاکى از این است که مشکلات زیادى در زمینه سلامت روان در بین نوجوانان وجود دارد. به طورى که از هر ۱۲ کودک و نیز از هر ۱۵ نوجوان حداقل یک نفر خودآگاهانه به خود آسیب مى رساند و بیش از ۲۵ هزار مورد در هر سال براى درمان این قبیل آسیب ها و جراحات که گاهى نیز بسیار شدید هستند در بیمارستان بسترى مى شوند. در کشور ما هم آمارهایى که از تحقیقات پراکنده به دست آمده حاکى از این است که ۲۰ درصد کودکان و نوجوانان ایرانى زیر ۱۸ سال مبتلا به یکى از انواع اختلالات روانى و نیازمند کمک هستند.
جایگاه آموزش و تربیت
محققان مى گویند که «نوجوانى سن شروع بسیارى از بیمارى هاى روان است و با دقت در رفتار نوجوانان مى توان بروز برخى از این عوارض از جمله افسردگى را در مراحل اولیه تشخیص داد.”
آنها مى گویند هر تغییر رفتار نوجوانان که بیش از دو هفته طول بکشد، ممکن است نشانه اى از بروز عارضه روانى در آنان باشد. همچنین تغییر رفتار نوجوانان در محل هاى مختلف از جمله مدرسه، خانه و اماکن تفریحى مهم است و باید به عنوان نشانه اى از تغییر خلق آنان در نظر گرفته شود.
احمد نباتى روانشناس مى گوید: «بى توجهى به نیازهاى روانى دانش آموزان در سنین نوجوانى ناهنجارى هاى رفتارى و عاطفى مثل اعتیاد، خودکشى، بزهکارى، فرار از خانه، عشق زودرس و فرار از مدرسه را به دنبال مى آورد. با این وجود به نظر مى رسد هم و غم مدارس و خانواده ها تنها درس خواندن بچه ها است و کسى چندان به نیازهاى روانى آنها توجه نمى کند. این در حالى است که همین مشکلات روانى نوجوانان مى تواند آنها را نسبت به تحصیل بى علاقه کند و این یکى از نشانه هاى بروز بحران روانى اى است که با ترک تحصیل به اوج خود مى رسد. در این شرایط معمولاً مددکارى هم در مدرسه وجود ندارد و کادر مدرسه هم غالباً شیوه هاى برقرارى رابطه صحیح با نوجوان آسیب پذیر را نمى دانند و گاهى رفتار آنها به مشکلات بچه ها بیشتر دامن مى زند.” این در حالى است که اگر در مدارس روانشناسان و مددکاران مجرب وجود داشته باشند و اولیاى مدرسه و معلمان آنها را به رسمیت بشناسند، برخى از ناهنجارى ها تحت کنترل قرار مى گیرد.
یک روانشناس تربیتى که مدت ها در دبیرستانى به کار مشاوره پرداخته به عنوان نمونه اى از موفقیت هایش به خود مى بالد که توانسته از شاگردى شرور دانش آموزى درسخوان و مؤدب بسازد. وى مى گوید: «بعد از روانکاوى پسر نوجوان کوچک اندامى که همیشه با کارهایش مدرسه را به هم مى ریخت، متوجه شدم که او آرزو دارد مانند برادرش به کار آهنگرى بپردازد تا پول زیادى به دست آورد. بنابراین با اطلاع خانواده اش ترتیب اخراج صورى او را از مدرسه دادیم تا در آهنگرى برادرش به کار بپردازد و مخصوصاً به برادرش توصیه کردم تا حد امکان به او سخت بگیرد. چند روز بعد خودش راه مرا گرفت و در خواست کرد که به مدرسه برگردد.”
طبیعى است که اگر اولیاى مدرسه و والدین نوجوانان رفتار صحیح با این دست از نوجوانان را ندانند ممکن است به رفتارهاى غیرحرفه اى و حتى خشن دست بزنند و تنها موجب بیزارى بیشتر دانش آموز از مدرسه را فراهم کنند.
نباتى مى گوید: «مدرسه جایگاه هم آموزش و هم تربیت است. در مدرسهمى توان به بچه ها گفت که چگونه رفتار کنند و یک گروه از مشکلات روانى دانش آموزان را هم در مدرسه حل کرد. اگر مدارس با خانواده ها ارتباط مناسبى داشته باشند، مى توانند عواقب ناشى از مشکلات خانوادگى را رفع کنند.” بچه هایى که دچار مشکل مى شوند از راه هاى زیادى مشکلاتشان را بروز مى دهند.
محترم شجاعى کارشناس علوم تربیتى مى گوید: «بچه هایى که دچار اختلال سلامت روانى و یا احساس ناامنى روانى هستند به رفتارهایى از قبیل دلقک بازى، دزدى، دروغگویى، اذیت دانش آموزان دیگر، تخریب، پرخاشگرى، ناخن جویدن و نظایر آن روى مى آورند. تمام این رفتارها هم ریشه در خانواده، مدرسه، جامعه و بى توجهى به نیازهاى روانى نوجوان دارد.”
وى مى افزاید: «بهبود پندار درباره خود، افزایش اعتماد به نفس، کاهش احساس حقارت، توانایى بحث کردن، درست دیدن مسائل و نحوه سازگارى با اجتماع از مهارت هایى است که مى توان در مدرسه به دانش آموزان آموخت تا آنها بهتر با مشکلاتشان رودررو شوند.”
البته خانواده ها با یک رفتار دیگر هم به مشکلات نوجوانان دامن مى زنند. این رفتار در مواجهه با بلوغ نوجوانان است. بسیارى از والدین همراه و راهنماى خوبى براى فرزندانشان که در دوران بلوغ اند، نیستند. ضمن این که به قولى بسیارى از والدین وظیفه حفاظتى خود را به خاطر اعتمادشان به دولت رهاکرده و همه چیز را به مدارس سپرده اند. در این شرایط اگر مدارس نیز نحوه مواجهه درست با این دسته از دانش آموزان را ندانند، آنها رها و چه بسا سرکوب مى شوند. به این ترتیب انحرافات و افراط و تفریط و حتى جذب در شبکه هاى مجرم دور از انتظار نیست.
اتفاقى که به وفور در خانواده ها و مدارس رخ مى دهد این است که آنها به محض مشاهده کوچک ترین رفتارى که ممکن است در دوران بلوغ طبیعى باشد به برخورد خشن متوسل مى شوند. درحالى که به عقیده روانشناسان این نحوه برخورد به پنهان کارى مى انجامد و در این شرایط کاملاً از کنترل خارج مى شود.
به عبارتى اگر والدین و مدارس نحوه رفتار با نوجوان را ندانند ممکن است نه تنها مشکلات آنها را حل نکنند بلکه به آن دامن هم بزنند. درنتیجه ممکن است مدرسه به مرکز ایجاد بحران هاى روحى و مبادله اطلاعات پنهان، تبدیل شود. همچنین ممکن است در مدرسه تبادل موادمخدر و تصاویر و نوارهاى نامناسب صورت بگیرد و کشیدن سیگار و گردش و تفریحات ناسالم باب شود.
شجاعى مى گوید: «والدین یا مدارسى که راه سختگیرى و سرکوب را در رابطه با رفتار و گفتار بچه ها در سن بلوغ درپیش مى گیرند و سعى مى کنند با این روش آنها را وادار به هماهنگى با ارزش هاى خود کنند، تنها به اعمال لجوجانه در آنها دامن مى زنند. در این شرایط بچه هاى تحت فشار ممکن است به رفتارهایى نظیر کشیدن سیگار، داد و بیداد راه انداختن، پوشیدن لباس هاى نامناسب، دست بزن داشتن و... دست بزنند.”
وى مى افزاید: «وقتى جلوى یک تمایل طبیعى را مى گیریم، این تمایل باقیمى ماند و هنگامى که از جلوى چشم والدین و اولیاى مدرسه دور مى شود، اگر فرد آموزش ندیده باشد به نحو ناهنجار و به شکل تخریبى بروز پیدا مى کند. در نتیجه نوجوان یا متمرد و یا دست و پا چلفتى مى شود. نیازهاى سرکوب شده دوران بلوغ موجب ایجاد افسردگى، خشم پنهان و شخصیت هاى منفعل - مهاجم مى شود. در حالى که به جاى سرکوب مى توانیم با دادن آگاهى، در نوجوانان خویشتندارى ایجاد کنیم. به عبارتى سعى کنیم با جملاتى که برابرى شخصیتى را مى رساند (بالغ) با او ارتباط برقرار کنیم. همچنین درباره مسائل نوجوان از خودش نظرخواهى کنیم و از او بخواهیم خودش را جاى ما بگذارد و بگوید در این شرایط چگونه باید رفتار کنیم.
مشاوران و مسئولان باید به نوجوان آگاهى دهند و بگویند که چه اتفاقاتى در او روى مى دهد و این که این اتفاقات طبیعى است. اما سرکوب موجب مى شود آینده نوجوان و انتخاب هایش در آینده تحت تأثیر قرار بگیرد.” در نهایت اگر بپذیریم که این نحوه رفتار در خانواده، مدرسه و سطح جامعه است که از کودکان و نوجوانان انسان هایى سالم و بالنده و یا انسان هایى نابهنجار مى سازد، حتماً با دقت و درایت بیشترى به بهداشت روانى کودکان و نوجوانان توجه مى کنیم.
ناخن جویدن و راه مبارزه با آن
ناخن جویدن، یک اختلال عادتی است که اغلب در کودکان و گاهی در بزرگسالان بروز می کند.
افراد مبتلا به اختلال هنگام جویدن ناخن متوجه عمل خود نیستند.
بعضی از افراد مبتلا، به جویدن ناخن و بعضی دیگر به جویدن اطراف ناخن می پردازند و عده ای نیز هر دو عمل را انجام می دهند.
زمان شروع
این اختلال احتمالا از 4 یا 5 سالگی شروع و در 10 تا 15 سالگی به شدت خود می رسد و اکثر مبتلایان به این اختلال را کودکان 9 تا 11 ساله تشکیل می دهند.
میزان شیوع
میزان شیوع این اختلال در بین دخترها بیشتر از پسرها است.
درمیان بیماران عقب مانده ذهنی که از ضریب هوشی پایین برخوردارند بسیار کم دیده می شود اما موارد شدید آن در بعضی از عقب مانده های ذهنی که دارای ضریب هوشی 68 به بالا هستند زیاد دیده شده است.
به طوری که بعضی از آنها آن قدر ناخن های خود را می جوند که به گوشت رسیده و از آن خون جاری می شود. البته اکثر روانپزشکان معتقدند رابطه مستقیمی بین فشارهای روحی و ناخن جویدن وجود دارد به عبارت دیگر با افزایش فشارهای روحی این اختلال نیز تشدید می شود.
عوارض
جویدن ناخن علاوه بر صدمه زدن به صفحه ناخن و تغییر شکل آنها،، قدرت انجام دادن بسیاری از کارهای ظریف را از انسان سلب می کند.
همچنین بزاق دهان نقش مخربی بر ناخن و بافتهای اطراف آن داشته و رطوبت ناشی از آن مکان مناسبی را برای رشد باکتریها و قارچها فراهم می آورد.
علل ناخن جویدن
1- عصبانیت بیش از حد که ناشی از فشار روحی و اضطراب باشد.
2- دلواپسی و تضادهای فکری مخصوصاً زمانی که کودک در موقعیت های حساس، ترس آور، بلاتکلیفی و حالات هیجانی دیگر قرار می گیرد.
3- تقلید از دیگران که به صورت عادت درآمده باشد.
4- واکنش برای تخلیه هیجانات و تمایلات ناخودآگاه فرد.
¤ والدین برای کمک به کودک
چه کارهایی باید انجام دهند:
1- به جای پرداختن به عمل شخص باید به خود او توجه کرده به عبارت دیگر درمان اساسی با شناخت علل آن امکان پذیر است.
2- چون ناخن جویدن ناخودآگاه و براثر فشار اضطراب است با روش های خوشایند فرد را از عمل خود آگاه سازید.
3- هیجان پذیری فرد را با ایجاد بهداشت روانی در زندگی او کاهش دهید.
4- در افراد بزرگسال سعی کنید ریشه ناراحتی را پیدا کنید.
5- اوقات فراغت فرد مبتلا را با فعالیت های مورد علاقه او پر کنید.
6- هر بار که فرد در ترک عادتش موفقیتی به دست می آورد، با ابراز رضایت و خوشحالی او را به خاطر اراده اش تشویق کنید.
¤ والدین چه کارهایی را نباید انجام دهند:
1- سرزنش، تهدید، تنبیه و تحقیر کودک هیچ اثر درمانی نخواهد داشت بلکه این عادت را تشدید می کند.
2- مالیدن داروهای تلخ و بدمزه فلفل، رنگ و... برای ترک ناخن جویدن موثر نبوده بلکه با ایجاد احساس گناهکاری و اضطراب در فرد سبب می شود بیشتر به این عمل بپردازد.
3- در کودک ایجاد ترس نکنند زیرا این عمل باعث تشدید ناخن جویدن و همچنین اختلالات دیگری می شود.مریم اولایی
اثربخشی خانواده درمانی
دکتر جعفر حسن زاده*: جوامع بشری این قرن شاهد تعداد بی شماری از انسان هایی می باشند که وقتی ماده مخدر روزمره به آنها به هردلیل به قلمرو جسمشان نرسد یا دیر برسد جبراً احساس نیاز مفرط بدان مواد می کنند و آنگاه اسیر یک سلسله اختلالات فیزیولوژیک و روانی می گردند.
دکتر جعفر حسن زاده*: جوامع بشری این قرن شاهد تعداد بی شماری از انسان هایی می باشند که وقتی ماده مخدر روزمره به آنها به هردلیل به قلمرو جسمشان نرسد یا دیر برسد جبراً احساس نیاز مفرط بدان مواد می کنند و آنگاه اسیر یک سلسله اختلالات فیزیولوژیک و روانی می گردند.
در تعریف مواد مخدر می توان چنین گفت که مواد مخدر به موادی اطلاق می شود که خاصیت تخدیر کننده و به عبارت بهتر خاصیت نشئه آور داشته باشد. الکل از این بابت به مواد مخدر بی شباهت نیست ولی جزء این دسته به شمار نمی آید، سیگار هم اصولاً درجه تخدیرزای اندکی دارد، طیف مواد مخدر بی اندازه زیاد است که از آن جمله می ت